سفارش ترجمه تخصصی مدیریت و حسابداری

سفارش ترجمه تخصصی مدیریت و حسابداری؛ دریافت مقاله آماده ترجمه شده؛ مقالات انگلیسی ISI معتبر و جدید

سفارش ترجمه تخصصی مدیریت و حسابداری

سفارش ترجمه تخصصی مدیریت و حسابداری؛ دریافت مقاله آماده ترجمه شده؛ مقالات انگلیسی ISI معتبر و جدید

در این وبلاگ، جدیدترین مطالب و مقالات مربوط به رشته مدیریت و حسابداری قرار داده خواهد شد

ترجمه تخصصی آموزش و پرورش از دیدگاه الهیات

چهارشنبه, ۱۰ اسفند ۱۴۰۱، ۰۳:۲۴ ب.ظ

آموزش و پرورش از دیدگاه الهیات

 

نوشته لسلی فرانسیس، مانسل جونز فلو، دانشکده ترینیتی، کارمارتن

 

ازآنجاکه در حال حاضر، مفهوم آموزش و پرورش از دیدگاه الهیات به طور فراگیر هم برای متخصصین آموزش و پرورش که آشنا با این حوزه های مباحثه مانند "روانشناسی آموزش و پرورش"، "فلسفه آموزش و پرورش" و "جامعه شناسی آموزش و پرورش" هستند و هم برای روحانیونی که آشنا با کاربرد رشته خود در بسیاری از حوزه های کاربردی دیگر زندگی اجتماعی و شخصی هستند، غریب به نظر می رسد، لذا انتشار نسخه جدید آموزش و پرورش از دیدگاه الهیات، طراحی شده است تا علاقه مندی های اخیر به این نوع از تحقیقات را ترویج نماید. برای اینکه آموزش و پرورش از دیدگاه الهیات به طور جدی مد نظر قرار گیرد، روحانیون باید متقاعد شوند که موضوع آموزش و پرورش، شایسته مداقه حکیمانه است و متخصصین آموزش و پرورش باید متقاعد شوند که روش های الهیات، شایسته ملاحظات جدی در میدان آموزش و پرورش هستند. جان هال در مقاله خود در نشریه اسکاتلندی الهیات در سال 1977 به دنبال متقاعد کردن روحانیون در مورد موضوع اول بود، در حالی که لسلی فرانسیس در مقاله خود در مرور آکسفورد از آموزش و پرورش در سال 1983 به دنبال متقاعد کردن متخصصین آموزش و پرورش در مورد موضوع دوم بود. پرسش در مورد جایگاه مدارس کلیسا در آموزش و پرورش، زمینه آزمون خوبی برای توسعه آموزش و پرورش از دیدگاه الهیات فراهم می نماید.

سفارش ترجمه تخصصی مدیریت آموزشی

 

همانطور که هیچ پاسخ ساده ای به این پرسش که "الهیات چیست؟" وجود ندارد، بنابراین، هیچ پاسخ ساده ای به این پرسش که "آموزش و پرورش از دیدگاه الهیات چیست؟" نیز وجود نخواهد داشت. روش های الهیاتی مختلف، نشان دهنده رویکردهای متفاوت به آموزش و پرورش از دیدگاه الهیات هستند، مانند دیدگاه ویلیام اندرسن در مورد نظریه کتاب مقدس، دیدگاه باربارا میترانو در مورد نظریه فمینیزم، دیدگاه جرارد کاپالدی در مورد نظریه آزادی یا دیدگاه راندولف کرامپ-میلر در مورد نظریه فرآیند. با این حال، به عنوان شاخه ای از الهیات کاربردی یا عملی، آموزش و پرورش از دیدگاه الهیات باید تحت پارامترهای مشخصی عمل کند که به روشنی تعریف شده باشند. محدودیت های موجود حد فاصل بین الهیات و آموزش و پرورش، بی شباهت به محدودیت های موجود حد فاصل بین الهیات و جامعه شناسی توصیف شده توسط رابین ژیل نیستند. آموزش و پرورش از دیدگاه الهیات باید با در نظر گرفتن زمینه آموزشی آن به طور جدی آغاز شود و بایستی با تحت کنترل قرار دادن ادعاهای تجربی آن با روش های مناسب بررسی، در مورد آن، نتیجه گیری شود. بر اساس این معیارها، آموزش و پرورش از دیدگاه الهیات، هنگامی که برای مدارس کلیسا به کار برده می شود، باید پیش زمینه تاریخی را که از طریق آن، سیستم مدرسه کلیسا تکامل می یابد، جو فلسفی معاصر بحث آموزشی و داده های پژوهشی تجربی در مورد نقش کنونی مدارس کلیسا را مد نظر قرار دهد.

پیش زمینه تاریخی

مدارس کلیسا یک بخش اصلی از سیستم حفظ شده ایالتی آموزش و پرورش در انگلستان و ولز به عنوان پیامدی مستقیم از رخدادهای تاریخی هستند. خیلی پیش از اینکه یک ایالت، تشکلیاتی برای ساخت مدارس هیئت امنایی از طریق قانون آموزش و پرورش 1870 ایجاد نماید، کلیساها نوآوری های اصلی خود را از طریق جامعه ملی و جامعه مدارس بریتانیایی و مدارس خارجی ایجاد کرده بودند. قانون آموزش و پرورش باتلر 1944، آینده مدارس کلیسا را در زمینه بازسازی آموزشی پس از جنگ تضمین کرد و این آینده توسط قانون اصلاحات آموزش و پرورش 1988 غیر قابل چالش شد. امروزه در انگلستان و ولز، مدارس وابسته به کلیسای انگلستان، مکان هایی برای 8/16% از شاگردان ابتدایی و 3/4% از شاگردان متوسطه فراهم می نمایند، در حالی که مدارس کاتولیک، مکان هایی برای 5/9% از شاگردان ابتدایی و 8/8% از شاگردان متوسطه فراهم می آورند.

سفارش ترجمه تخصصی مدیریت آموزشی

ازلحاظ تاریخی، توسعه سهم های وابسته به کلیسای انگلستان و کلیسای کاتولیک برای سرمایه مدارس ملی از جریان های بسیار متفاوتی تبعیت کرده اند. در قرن نوزدهم، کلیسای انگلستان، یک رهبری قدرتمند را به عنوان کلیسای ملی مستقر با ساخت مدارس جدید ایجاد کرد، در حالی که کلیسای کاتولیک، یک درگیری بسیار سخت تر را تجربه می کرد. از اواخر دهه 1940، سهم وابسته به کلیسای انگلستان از ارائه 8/17% به 8/10% از مکان های حفظ شده ایالتی سقوط کرد، در حالی که سهم کاتولیک از 0/7% به 1/9% در حال تداوم روند افزایشی بود.

ازنظر تاریخی، هدف مدارس کاتولیک در انگلستان و ولز ارائه یک سیستم آموزشی جایگزین برای ممکن کردن این شعار بود که "هر کودک کاتولیک از یک خانه کاتولیک توسط معلمین کاتولیک در یک مدرسه کاتولیک تدریس شود." در حالی که گزارش 1981 برای اسقف های انگلستان و ولز، تابلوهای اعلانات و بازگشت ها به وطن دریافتند که آموزش و پرورش کاتولیک نباید به سال های تدریس اجباری یا مدرسه کلیسا محدود شوند، ولی آموزش و پرورش کاتولیک به اظهار مجدد هویت مدرسه کاتولیک به عنوان "یک جامعه مسیحی ایمانی و تلفیقی" ادامه می دهد.

بلحاظ تاریخی، هدف مدارس وابسته به کلیسای انگلستان و ولز، پیچیده تر شده بود. در سال 1811، جامعه ملی، هدف مدارس خود به عنوان ارتقای "آموزش و پرورش فقرا در قوانین کلیسای مستقر" عنوان نمود. در سال 1970، گزارش دورهام، R چهارم، دو رشته مجزا از این هدف را تعیین کرد.

شدیداً در ابتدا مهم است دریابیم که مدرسه خیریه کلیسای امروز انگلستان، موسسه ای است که ریشه های آن به گذشته ای برمی گردند که در آن، نقش آن به صورت دوگانه در نظر گرفته می شود. این کلیسا عمومی بود و به ملت از طریق کودکان و امور خانگی خدمت می کرد و کودکان کلیسا را برای انجام نقش هایشان در جامعه مسیحی تجهیز می کرد.

این مرکز، ایفای نقش بعنوان بخشی مهم در کاغذ سبز جامعه ملی در سال 1984 با نام آینده ای در همکاری را تداوم بخشید.

گزارش دورهام تعیین می کند که ازنظر تاریخی، این دو نقش، "غیر قابل تمایز بوده و برای ملت و کلیسا ازلحاظ نظری، یکی بوده و تکلیف داخلی آن بصورت تکلیفی برای عموم مردم در نظر گرفته می شود." لذا گزارش دورهام عنوان می نماید که "امروزه هیچکس این ادعا را نخواهد پذیرفت که ملت و کلیسا همزمان و در یک مکان، بسط یافته اند" و این نتایج منطقی را مطرح می کند که عملکردهای داخلی و عمومی مدارس کلیسا نمی توانند بیش از این گمراه کننده باشند. پیشنهاد این گزارش این است که کلیسای انگلستان باید تداوم مشارکت در سیستم دوگانه را به عنوان راهی برای بیان نگرانی آن در مورد آموزش و پرورش عمومی همه کودکان و جوانان نسبت به وسیله ای برای ارائه "آموزش فرقه ای" در نظر بگیرد.

این الگوی توسعه تاریخی بدین معناست که امروزه بویژه در سطح اولیه، کلیساهای کاتولیک و کلیسای انگلستان مشارکت خود در مدارس کلیسا را به روش های مختلفی درک می کنند. به لحاظ نظری، مدارس کاتولیک، ابتدائاً برای تحقق اهداف داخلی جامعه کاتولیک وجود دارند، در حالی که مدارس وابسته به کلیسای انگلستان، ابتدائاً برای تحقق نیازهای آموزش عمومی همسایگان محلی خاص وجود دارند. در عمل، با این حال، برخی از مدارس کاتولیک درمی یابند که به طور فزاینده ای در حال خدمت به خانواده های غیر کاتولیک و کاتولیک غیر مشارکت کننده در همسایگی نزدیک آنها هستند، در حالی که برخی از مدارس وابسته به کلیسای انگلستان درمی یابند که در حال تداوم تحقق نیازهای داخلی خانواده های وابسته به کلیسای انگلستان از یک حوزه جغرافیایی گسترده تر هستند. بنابراین، امروزه نیاز برای آموزش و پرورش از دیدگاه الهیات وجود دارد که قادر است با واقعیت سیستم کلیسا کار کند و نیز سیستمی را شکل می دهد که چالش های مذهبی و آموزشی دهه بعد را حل کند.

پیش زمینه آموزشی

پیش زمینه آموزشی که در آن، بحث الهیاتی درمورد مدارس کلیسا در انگلستان و ولز باید انجام شود، با پنج حوزه کلیدی از مباحثه شناسایی می شود. این حوزه ها پیچیده بوده، بسیاری از رشته های تفکر را درگیر کرده و هیچ اجماع ضروری را فرض نمی کنند.

ابتدا ظهور مطالعه علمی درمورد آموزش و پرورش بعنوان یک رشته خودمختار، شروع به پرسیدن درمورد زمینه های منطق می کند که حق کلیساها در تعیین نظریه و عمل آموزشی است. این دیدگاه، به قوی ترین بیان خود در دو مقاله توسط پل هیرست رسیده است که اخیراً پروفسور آموزش و پرورش در دانشگاه کمبریج شده است. این دو مقاله عبارتند از "آموزش و پرورش مسیحی: تضادی در اصطلاحات"، و "آموزش و پرورش، تعلیمات دینی و مدرسه کلیسا". هیرست عنوان می کند از آنجا که مسیحیان باهوش اقدام به مشخص کردن این موضوع کرده اند که ادعاهای علمی قابل توجیه، خودمختار هستند و به طور خودمختار عمل نمی کنند و به طور منطقی نمی توانند به طور خودمختار عمل کنند، لذا در اعتقادات دینی، باقی مانده اند، بنابراین، همچنین به نظر من قوانین آموزشی قابل توجیه، خودمختار هستند. می توان گفت که هر تلاشی برای توجیه کردن قوانین آموزشی توسط یک درخواست برای ادعاهای مذهبی، نامعتبر است.

سفارش ترجمه تخصصی مدیریت آموزشی

درحالیکه ضرورت مورد گفته شده توسط هیرست بوسیله مرورگرانی مانند جان هال، لسلی فرانسیس و المر تیسن به چالش کشیده شد، ولی روحانیون نمی توانند ضرورتاً بیش از این فرض کنند که صدای الهیات در میدان آموزشی شنیده خواهد شد.

دوم، مباحثه حرفه ای در ارتباط با ماهیت و هدف آموزش و پرورش دینی در بخش حفظ شده ایالتی، محدوده ای مشخص بین نقش کلیسا در تعلیمات دینی یا تربیت مسیحی برای ایجاد ایمان و نقش مدارس در آموزش و پرورش دینی برای تدریس درمورد پدیده های دینی ایجاد کرده است. این دیدگاه به بیان آشکاری در مقاله کار شورای مدارس مرکب 36 به نام آموزش و پرورش دینی در مدارس متوسطه رسید که شدیداً متاثر از رویکرد پدیدارشناختی نینیان اسمارت برای مطالعه دین بود. اثر این رویکرد به طور آشکار در برنامه های موافق مانند همپشایر بازتاب داده شد که عنوان می کند هدف اصلی آموزش و پرورش دینی در مدارس موجود در بخش عمومی، توانمند کردن دانش آموزان برای درک ماهیت ایمان و اعمال دینی و اهمیت و اثر آنها در زندگی مومنان است.

درحالیکه ضرورت محدوده بین مطالعه سکولار دین در مدارس و ترویج ایمان در کلیساها از شماری از دیدگاه ها توسط متفکرانی مانند آدریان تاچر و نیکولا اسلی مورد پرسش قرار گرفته است، ولی روحانیون ضرورتاً بیش از این نمی توانند تداوم بین نگرانی های خود و نگرانی های آموزگاران دینی سکولار را فرض کنند.

سوم، مباحثه حرفه ای در ارتباط با عبادت در مدرسه، محدوده ای مشخص بین ماهیت آموزش و پرورش که برای یک استنطاق حیاتی، متعهد می شود و ماهیت عبادت که متعهد به آن و اعتقاد پیش فرض است، تعیین می کند. این دیدگاه، به این بیان آشکار در کتاب قدیمی جان هال به نام عبادت در مدرسه: یک آگهی وفات، رسید، جایی که او عنوان می کند که تعلیم و تربیت، بستری برای اعتقاد فراهم می کند، مسیحیت، اعتقاد را بر می انگیزاند، آموزش بر اعتقاد دلالت می کند، تعلیمات دینی، اعتقاد را تقویت می کند و عبادت، اعتقاد ایجاد می کند. ولی آموزش و پرورش، اعتقاد را مورد مداقه قرار می دهد. بنابراین، آشکار است که عبادت و آموزش و پرورش نمی توانند به طور متقارن نقش ایفا کنند.

درحالیکه سایر مفسرین از ارزش آموزشی عبادت از دیدگاه های آموزشی، مسیحی و اسلامی دفاع می کنند، ولی روحانیون ضرورتاً بیش از این فرض نمی کنند که انجمن های مدرسه و خدمات کلیسا بیش از این بصورت مشترک باقی بمانند.

چهارم، یک خط فکر اصلی در نظریه سکولاریزم عنوان می کند که اهمیت اجتماعی کلیساهای مسیحی بطور چشمگیری در انگلستان و ولز درطول دهه های گذشته افول کرده است. این دیدگاه، به طور آشکار توسط رایان ویلسون در دو کتاب به نام های دین و جامعه سکولار و دین از دیدگاه جامعه شناسی بیان شد و یک تفسیر آشکار در کتاب آلن جیلبرت به نام شکلگیری بریتانیای پسامسیحی دریافت شد که در آن، جیلبرت عنوان می کند که یک جامعه پسامسیحی، جامعه ای نیست که مسیحیت در آن مرده باشد، بلکه جامعه ای است که مسیحیت در آن به حاشیه رانده شده باشد. جامعه پسامسیحی، جامعه ای است که در آن، بی دینی، طبیعی شده و تفکر و عمل به اصول سکولار، مرسوم شده است و در آن نه جایگاه و نه مسئولیت، وابسته به عمل یا حرفه ایمان دینی نیستند.

درحالیکه تعدادی از مفسرین درمورد صحنه جامعه شناختی مانند دیوید هی، جان هابگود و ادوارد بیلی درمورد نادیده گرفتن قدرت تجربه، احساس یا تعهد دینی باقیمانده هشدار می دهند، ولی روحانیون ضرورتاً نمی  توانند بیش از این فرض کنند که جامعه سکولار به مداخله آنها در بحث آموزش و پرورش خوشآمد بگوید.

پنجم، پس از استقرار سیستم مدرسه کلیسا در قرن نوزدهم، کثرت گرایی فرهنگی و مذهبی بطور فزاینده ای در انگلستان و ولز گسترش یافته است. نتایج آموزشی این توسعه ها به ویژه در دیدگاه مشخص گزارش سوان به نام آموزش و پرورش برای همه وارد شد که یافته های کمیته استنطاق در آموزش و پرورش کودکان از گروه های اقلیت قومی را اثبات می کند. پیشنهاد غالب این گزارش علیه اشتیاق مدارس سرمایه گزاری شده ایالتی برای سایر گروه های ایمانی، نتایجی برای جایگاه آینده مدارس کلیسا دارد. پیشنهاد غالب گزارش می کند که نتیجه گیری های ما در مورد اشتیاق مدارس خیرین فرقه ای برای مسلمانان یا سایر گروه ها با توسعه، به طور جد، سیستم دوگانه مستقر بلندمدت ارائه آموزش را در این کشور و مخصوصاً نقش کلیساها در ارائه آموزش را زیر سوال می برد.

درحالیکه سایر مطالعات، درپی توجیه مدارس فرقه ای در یک جامعه کثرت گرا شامل دیدگاه های فلسفی، وابسته به کلیسای انگلستان و کاتولیک هستند، ولی روحانیون ضرورتاً نمی توانند بیش از این فرض کنند که جایگاه مدارس کلیسا غیر قابل چالش باقی بماند.

پیش زمینه پژوهشی

درحالیکه مجموعه ای از داده های بین المللی، اکنون بحث درمورد نقش و تاثیر مدارس متوسطه کاتولیک را ازطریق پژوهش های انجام شده در انگلستان، ولز، اسکاتلند، استرالیا، کانادا و ایالات متحده آمریکا اطلاعرسانی می کند، ولی به نسبت، اطلاعات کمی درمورد نقش کلیسای مدارس متوسطه انگلستان وجود دارد. مطالعه مقایسه ای برنادت اوکیفه در مورد مدارس کلیسا و شهر، یک استثنا است. با این حال، اطلاعات کمی بیش از این در مورد نقش کلیسای مدارس ابتدایی انگلستان به عنوان پیامدی از مطالعات پژوهشی شش قرن اخیر وجود دارد.

اول، یک مطالعه باجزئیات درمورد نگرش های معلمین به مدارس کلیسای انگلستان در سافولک دریافت که معلمین جوان تر به طور قابل توجهی دیدگاه کم تر مثبتی درمورد سیستم مدرسه کلیسا نسبت به معلمین مسن تر داشته اند. این گزارش نتیجه می گیرد که ویژگی های کلی مدارس کلیسای انگلستان احتمالاً هنگامی که معلمین مسن تر با یک نسل جوان تر جایگزین شوند، تغییر می کند. هنگامی که روحانیون در مورد ویژگی های مدارس کلیسا سخن می گویند، باید تغییرات احتمالی را به عنوان نتیجه ای از یک نسل جدید از معلمین در نظر بگیرند.

دوم، یک مطالعه باجزئیات درمورد نگرش های دولتمردان به مدارس خیریه کلیسای انگلستان در قلمرو اسقف آکسفورد آن دسته از مبانی را نشان داد که براساس آنها دولتمردان، متعهد به "محافظت از ویژگی های مدارس خیریه" هستند، درحالیکه "برعکس، والدین کودکان حاضر در مدرسه تمایل کم تری به ارزش گذاری روی ویژگی های مسیحی مدرسه" دارند. این گزارش نتیجه می گیرد که همان طور که مشارکت والدین در مجموعه های تحت نظر مدرسه، "گروهی است که می توانیم انتظار داشته باشیم که افزایش تعداد و تاثیر را ببینیم، ولی این احتمالاً یک موقعیت نگران کننده برای کسانی است که انحصار مدرسه کلیسا را باارزش می دانند." هنگامی که روحانیون در مورد حمایت والدین برای مدارس کلیسا سخن می گویند، باید این دیدگاه های کم تر موافق را در نظر بگیرند که احتمالاً توسط برخی از والدین در مجموعه های تحت نظر این مدارس بیان می شوند.

سوم، یک مطالعه مقایسه ای باجزئیات درمورد نقش مدارس مسیحی شهری، مدارس کلیسای خیریه انگلستان و مدارس تحت کنترل خیریه کلیسای انگلستان در گلوسسترشایر دریافت که هرچند این مدارس کلیسا به همسایگان محلی خاص به روش های مشابه با مدارس شهری خدمت کرده اند، ولی به بیان نشانه های بیشتری از ارتباط با کلیسا نسبت به مدارس شهری ادامه داده اند. مدارس کلیسای انگلستان در گلوسسترشایر ارتباط بیشتر با روحانیت و با کلیسای محلی را ترغیب می کند. آنها به طور آشکارتری انجمن های مسیحی را برگزار می کنند و تاکید بیشتری بر جنبه های آموزش و پرورش دینی مرتبط با کلیسا ارائه می دهند. هنگامی که روحانیون در مورد راه هایی که مدارس کلیسا به جامعه محلی خدمت می کند سخن می گویند، باید این حقیقت را در نظر بگیرند که بسیاری از مدارس کلیسا در حال حاضر خلاصه خدمات خود را به عنوان موقعیتی برای ارائه حوزه هایی تفسیر می کنند که با یک رویکرد آشکارتر مسیحی نسبت به آموزش و پرورش آنچه توسط مدارس شهری ارائه می شود، خدمت می کنند.

چهارم، یک مطالعه باجزئیات درمورد اثر مدارس کلیسا بر محدوده ای از شاخص های زندگی کلیسای روستایی با نمونه ای شامل 1637 جامعه در محدوده اندازه ای از 250 تا 1250 نفر ساکن دریافت که حضور یک مدرسه کلیسا تاحدودی ارتباط یکشنبه معمول کلیساهای روستایی را با کودکان شش تا نه ساله و با بزرگسالانی که در مدارس کلیسای روستایی حضور دارند و نه با سایر گروه های سنی، تقویت می کند. این حقیقت نشان می دهد که کودکانی که در مدارس کلیسای روستایی حضور دارند به احتمال بیشتری یکشنبه به کلیسا می روند و والدین خود را با خود می برند. مشخص شد که حضور یک مدرسه کلیسا همچنین آثار مثبتی بر تعداد غسل تعمید نوزادان، تعداد بچه های شش تا سیزده ساله در سرودخوانان کلیسا و تعداد نامزدهای جوان عضویت در کلیسا در زیر سن چهارده سال دارد. هنگامی که روحانیون در مورد نتایج مدارس کلیسا برای زندگی کلیسای محلی سخن می گویند، باید این حقیقت را در نظر بگیرند که کلیساهای محلی در حال حاضر از حضور و سایر آمارهای عضویت به عنوان نتیجه ای از حفظ یک مدرسه کلیسا سود می برند.

پنجم، مطالعات باجزئیات درمورد توزیع مدارس کلیسا برای رشد دینی کودکان یازده ساله در گلوسسترشایر و در آنگلیای شرقی دریافتند که مدارس کلیسا اثری قابل اندازه گیری روی نگرش های دینی دانش آموزان خود درمقایسه با مدارس شهری و پس از کنترل برای اثر خانه و کلیسا را اجرا می کنند. در حالی که در مطالعات مشخص شد که مدارس کاتولیک رومی، اثر مثبت کوچکی بر نگرش دانش آموزان دارند، مشخص شد که مدارس کنترل شده خیریه کلیسای انگلستان در گلوسسترشایر و مدارس خیریه کلیسای انگلستان در آنگلیای شرقی اثر منفی خفیفی دارند. هنگامی که روحانیون در مورد توزیع مدارس کلیسا در جهت رشد دینی دانش آموزان خود سخن می گویند، باید موقعیت کنونی را در نظر بگیرند که نشان می دهد که در کل، مدارس کلیسای انگلستان به طور مستقیم به نسبت نگرش های دینی دانش آموزان خود توزیع نمی شوند، ولی در برخی موارد، به طور معکوس توزیع می شوند.

الهیات برای آینده

با در نظر گرفتن پیش زمینه های تاریخی، آموزشی و پژوهشی که در آنها تامل الهیاتی معاصر درمورد مدارس کلیسا باید عملیاتی شود، در راهی که اکنون مشخص شده است برخی اشاره گران الهیاتی، کلیدی برای آینده را شناسایی می نمایند. در مکان محدوده الهیاتی دوبخشی گزارش دورهام بین نقش های داخلی و عمومی کلیسا در آموزش و پرورش، من یک محدوده سه بخشی بین تعلیم و تربیت، خدمت و ابلاغ را پیشنهاد می کنم. همان طور که گزارش دورهام، یک تضاد ذاتی بین ایدئال های نقش های داخلی و عمومی کلیسا را مشخص کرد، بنابراین، من یک تضاد ذاتی بین ایدئال های تعلیم و تربیت از دیدگاه الهیات و خدمت از دیدگاه الهیات را مشخص می کنم. در حالی که گزارش دورهام فشار را با تاکید بر نقش عمومی و تحت الشعاع قرار دادن نقش داخلی حل نمود، ولی من نشان خواهم داد که این فشار بین تعلیم و تربیت و خدمت باید باقی بماند و این فشار، دقیقاً فشاری است که ابلاغ از دیدگاه الهیات را که برای آموزش و پرورش ارائه شده است، به طور مشخص ایجاد و اعتباردهی می کند.

تعلیم و تربیت از دیدگاه الهیات

تعلیم و تربیت در ارتباط با ماهیت پرورش مسیحی است. این ارتباطی است که توسط والدین مسیحی بیان می شود که می خواهند کودکانشان در همه زمینه های ایمان مسیحی رشد کرده و پیشرفت کنند. همان طور که تعلیم و تربیت در تعلیمات دینی، یک مفهوم بسیار گسترده تر از آموزش و پرورش دینی است، لذا در تعلیمات دینی، تعلیم و تربیت، این پتانسیل را دارد که دیدگاه های کلیسا، خانه و مدرسه را با هم تلفیق کند. امروزه الهیات عملی، مسئول مداقه مفهوم تعلیم و تربیت و ارزیابی زمینه هایی است که در آنها این مفهوم، مناسب است.

تجزیه و تحلیل دقیق جان هال از مفهوم تعلیم و تربیت به دیدگاه مسیحیت درمورد تعلیم و تربیت با توجه اساسی به باز بودن تفکر، متصل شده است. در این راه، او واژه ای را ارائه نمود که قابل بحث است و اجترام به تعهد و اختیار در مورد بخش معلم و دانش آموز را در تعادل نگه می دارد. هال از طریق توجه به اختیار حیاتی نشان می دهد که تعلیم و تربیت مسیحی چگونه می تواند از آموزش و پرورش خوب از یک سو و از آموزش تعالیم دینی از سوی دیگر تمایز یابد. او عنوان می نماید که چون "ایمان مسیحی به طور پیوسته به خودی خود، حیاتی است"، لذا می تواند درکی از آموزش و پرورش عمومی به صورت باز و قابل استنطاق و درکی از تعلیم و تربیت مسیحی به صورت ارائه شده در غیر از آموزش تعالیم دینی ایجاد کند. دفاع مهم تعلیم و تربیت مسیحی در مقابل اتهام آموزش تعالیم دینی، حمایت بیشتری توسط مباحثه المر تیسن در کانادا و ام. ای. بی. دجنهارت در تاسمانی ایجاد می کند. در برابر این پیش زمینه، به نظر می رسد الهیات عملی دلیل کمی برای عصبی بودن از درخواست برای تعلیم و تربیت مسیحی داشته باشد.

پرسش بعدی در ارتباط با زمینه هایی است که در آنها تعلیم و تربیت مسیحی باید ایفای نقش کند. به لحاظ تاریخی، سه رویکرد عمده برای این پرسش ایجاد شده است و به روش های بسیار واقعی، هر سه پاسخ، امروزه دارای پشتوانه هستند. اول، در زمان قانون آموزش و پرورش 1944، یک خط کلیسای آزاد قدرتمند توسط بسیاری از وابستگان به کلیسای انگلستان حمایت می شود که عنوان می کند این کلیساها باید اولویت را به آموزش معلمین مسیحی برای استخدام در مدارس شهری بدهند. تجزیه و تحلیل آینده نگرانه من در مورد جو معاصر در نظریه و عمل آموزشی شکل گرفته برای یک جامعه چندفرهنگی و سکولار نشان می دهد که این دیدگاه، اکنون به طور غیر قابل بازگشتی از نظر تاریخی نا به هنگام است. دوم، همان طور که بسیاری از متفکرین کلیسای آزاد و وابسته به کلیسای انگلستان، رابطه متغیر بین تعلیم و تربیت مسیحی و مدرسه کشور را پذیرفته اند، لذا آنها به طور فزاینده ای کار تعلیم و تربیت را دسته های خانه و کلیسا قرار داده اند. این، دیدگاه طرفداری شده توسط گزارش شورای بریتانیایی کلیساها به نام کودک در کلیسا و گزارش وابسته به کلیسای انگلستان به نام کودکان در مسیر است. به طور تجربی، این دیدگاه ممکن است هم پتانسیل دسته کلیسا در تحقق نیازمندی های تعلیم و تربیت مسیحی را بالا در نظر بگیرد و هم از همه تاثیر در حال نفوذ مدرسه سکولار روی رشد شخصی و دینی کودک صرف نظر کند. سوم، در زمان قانون آموزش و پرورش 1944، دیدگاه کاتولیک رومی، خط آشکاری را برگزید که طبق آن، نقش خانواده و کلیسا بدون حمایت مستحکم از یک سیستم مجزای مدارس کلیسا ناکافی بود. با هزینه بالا، این سیستم در جایگاه خود قرار گرفت، ولی امروز پنجاه سال بعد، ضعف های کلیدی در این سیستم، آشکارند. به طور تجربی، قلمروهای بزرگ کشور که در آنها جمعیت کاتولیک، پراکنده شده اند، نمی توانند مدارس کاتولیک را مستقر کنند. در سایر نواحی، تغییرات مردم شناختی در جمعیت کاتولیک بدین معناست که برخی مدارس کاتولیک موجود به طور فزاینده ای نیازمند ثبت نام دانش آموزان غیر کاتولیک و استخدام کارکنان غیر کاتولیک هستند. ویژگی های کلی و عملکرد برخی مدارس کاتولیک، در حال تغییر است. در این بین، این جو عامه در حال تغییر، برخی از مدارس کاتولیک را ترغیب می کند که به دنبال یک بنیاد بین فرقه ای آشکارتر باشند.

منطق این تجزیه و تحلیل، سه نشانگر مهم برای تعلیم و تربیت مسیحی از دیدگاه الهیات است که برای زمینه اجتماعی کنونی مناسب است. نشانگر نخست این است که کلیساها باید حداقل برای مدتی آزاد باشند که این نکته را نشان می دهد که مدارس شهری، ضرورتاً در همکاری با کلیساها کار کنند تا آینده مسیحیت را علی رغم فصاحت و بلاغت قانون آموزش و پرورش 1988 ارتقا دهند. نشانگر دوم این است که کلیساها باید حداقل برای مدتی آزاد باشند که این نکته را نشان می دهد که نقش تعلیم و تربیت مسیحی به اندازه کافی بیرون از چارچوب مدرسه قانونی ممکن است. نشانگر سوم این است که کلیساها باید حداقل برای مدتی آزاد باشند که این نکته را نشان می دهد که کار کردن در حوزه آموزش و پرورش در زمینه رقابت فرقه ای تاریخی، ممکن یا حتی مورد علاقه است. دلالت این سه نشانگر در موقعیت ها و مشکلات ذاتی موجود در یک سیستم مدارس کلیسای عام که به عنوان یک جایگزین مسیحی مجزا برای یک سیستم سکولار پیش غالب از مدارس شهری عمل می کنند، دوباره مورد ارزیابی قرار می گیرند. در اینجا موقعیتی برای تعلیم و تربیت مسیحی از دیدگاه الهیات برای بازشکلگیری ارائه حاضر از مدارس خیریه فرقه ای وجود دارد.

خدمت از دیدگاه الهیات

خدمت، بیشتر در ارتباط با مسئولیت ادراک شده کلیساها برای نیازهای کسانیست که عضو آن کلیساها نیستند تا اینکه عضو آن کلیساها باشند. به لحاظ تاریخی، در پاسخ به نیازهای انسانی اولیه، کلیساها نوآوری های پیشتازانه ای در نیازهای اجتماعی کلیدی مانند مسکن و مراقبت سلامت و نیز آموزش و پرورش دارند. امروزه الهیات عملی، مسئولیت مداقه کردن نیازهای آموزشی همه کودکان و جوانان و ارزیابی تناسب پاسخ های کلیساها به این نیازها را بر عهده دارند.

سفارش ترجمه تخصصی مدیریت آموزشی

بلحاظ تاریخی بنظر می رسد درک کلیساها از خدمت در آموزش و پرورش می تواند شامل ماموریت دینی از دیدگاه الهیات به موازات خدمت آموزشی از دیدگاه الهیات شود. پس از تجزیه و تحلیل گزارش دورهام، ماموریت و مسیحیت، امروزه کلاً به عنوان جنبه های نامناسب خدمت در آموزش و پرورش در کلیساها از دیدگاه الهیات در نظر گرفته می شود. در عوض وجود حفظ روح، تبدیل زندگی ها یا استخدام اعضا، مدارس کلیسا به عنوان یک نماد جاویدان از فداکاری و تعهد کلیساها برای تحقق نیازهای آموزشی عمومی ملت در نظر گرفته می شوند. از لحاظ تاریخی، ابتدا کلیساها مدارس را می ساختند، زیرا ایالت، نتوانست در این کار، پیشگام شود. اکنون کلیساها به کاهش سرمایه خود از مدارس در اختیار ملت به عنوان روشی از گواهی دادن برای تعهد افراطی آنها به خدمت نوع دوستانه ادامه می دهند.

خدمت از دیدگاه الهیات، پرسش های مشخصی درمورد اندازه مدارس کلیسا می پرسد که هدف آنها انعکاس توجه به خدمت نسبت به توجه به تعلیم و تربیت است که می تواند یا باید انحصاری گردد. به طور خاص در حوزه های مجزای مدرسه که در آنها کلیسا تنها مدرسه در دسترس را فراهم می کند که این ممکن است به خوبی به طور فزاینده ای برای کلیسا مهم باشد که شامل این موضوع شود که این مدارس نباید به هیچ وجه مجزا از یک مدرسه شهری شوند. بازدهی آموزشی که برای آن، تلاش می کنند، هنگامی القا می شود که توسط تعهد افراطی برای انجیل حضرت عیسی (ع) ممکن شود و نباید اساساً متفاوت با بازدهی آموزشی به طور برابر با بازدهی مورد علاقه و به دست آمده در مدارس شهری باشد. یک کلیسای متعهد به یک خدمت در آموزش و پرورش از دیدگاه الهیات باید بتواند در یک سیستم آموزشی عمل کند که در آن تصمیمات آموزشی کلیدی در مورد هدف و نقش مدارس در زمینه های آموزشی و نه در زمینه های الهیات گرفته می شوند.

تعهد به تعلیم و تربیت از دیدگاه الهیات به دنبال بیان توسعه شبکه عام مدارس مسیحی مجزاست که در بخش قبلی توصیف شد و تعهدی برابر با خدمت از دیدگاه الهیات را مسدود نمی کند. این تجزیه و تحلیل، با این حال، آشکار می کند که این دو تعهد باید به طور مجزا عمل کنند و نمی توانند در یک مدرسه با هم تلفیق گردند. در حالی که آماده سازی کنونی جایگاه خیریه، یک چارچوب مناسب عرضه می کند که در آن، تعلیم و تربیت از دیدگاه الهیات برای والدین مسیحی که به دنبال چنین آموزشی برای کودکان خود هستند، انجام می شود، آماده سازی جایگاه کنترل شده توسط خیرین، چارچوب مناسبی عرضه می کند که در آن، یک خدمت از دیدگاه الهیات بدون تلفیق این خدمت با مسیحیت یا تعلیم و تربیت انجام می گیرد. آماده سازی کنونی قانون آموزشی احتمالاً کلیساهایی در انگلستان و ولز با محدوده مناسبی بین دو نوع مدارس کلیسا ارائه می کند که از طریق آنها دو دیدگاه الهیاتی مختلف در مورد آموزش و پرورش می توانند ارتقا یابند.

ابلاغ از دیدگاه الهیات

ابلاغ در ارتباط با آزمون واقعیت اجتماعی کنونی دربرابر درکی از اهداف اظهارشده خداوند برای خلقت است. سنت ابلاغ در الهیات همیشه این حقیقت را ادعا کرده است که بیرون از عمل اجتماعی بایستیم، توجه به دلایل و پیامدهای خطوط مشخص عمل را مبذول داریم و به ارزش ها و اعتقادات آشکار سطحی متضمن این خطوط از عمل پایبند باشیم. امروزه الهیات عملی، مسئولیت مداقه و ارزیابی نظریه و عمل آموزش سکولار در پرتو انجیل مسیحی را بر عهده دارد و لذا نه تنها در رابطه با مدارس کلیسا بلکه در رابطه با کل سیستم حفظ شده ایالتی عمل می کند.

در این حال، نقش ابلاغ از دیدگاه الهیات، سخن خود را بطور هدایت شده برای کسانی که در اهل بیت ایمان قرار دارند و کسانی که در اهل بیت ایمان نیستند، معطوف کرده است. مشکل موجود در شناسایی این افراد در بیرون از اهل بیت ایمان، دوبرابر است. نخست، مشکل درگیری با علاقه مندی آنها به زبانی است که می توانند آن را درک کنند و برای آنها معتبر به نظر برسد. دوم، مشکل اعتباردهی و ارزش دهی به نکته ابلاغ از دیدگاه کسانی است که برای آنها تجسم سنتی وجود دارد و "بنابراین، لورد خوانده می شوند".

مشکل تعیین شکل زبانی مناسب به معنای گوش دادن دقیق به متخصصین آموزش و پرورش است. هنگامی که الهیات، ملکه علوم بود، زبان الهیات می توانست در بین مرزهای رشته ها شنیده شود؛ اکنون نیازهای الهیات به یادگیری برای حرف زدن با زبان های تکامل یافته توسط سایر رشته ها افول کرده است. اگر ابلاغ از دیگاه الهیات، سهم ملموسی برای مباحثه آموزشی معاصر ایجاد کند و اگر این سهم توسط متخصصین آموزش و پرورش، مورد توجه قرار گیرد، تنها هنگامی به دست خواهد آمد که کلیساها یک انتقاد الهیاتی بر آموزش و پرورش بیان شده در قالب های قابل درک توسط متخصصین آموزش و پرورش و قابل قبول برای زبان آنها ارائه دهد. این موضوع، نیازمند آموزش دقیق روحانیون در قالب های فکری نظریه آموزشی است.

محدوده موضوعات آموزشی که در آنها یک روحانی، سهمی از ابلاغ دارد، گسترده است. برای مثال، تجزیه و تحلیل سکولار پل هیرست در مورد مفهوم آموزش و پرورش در بین سایر موضوعات، پرسیدن پرسش هایی در مورد ماهیت ذهن، ماهیت دانش و ماهیت حقیقت را شامل می شود. او پرسش هایی در مورد رابطه بین ذهن و دانش و رابطه بین دانش و حقیقت مطرح می کند. او ارزش قضاوت ها در مورد رشد ذهن را در روش های مطلوب و ارتقای زندگی خوب مرور می کند. او با اصول اخروی و دادگاه نهایی در تلاش های انسانی سروکار دارد. او در مورد زندگی منطقی و آزادی هدایت انسانی از گمراهی سخن می گوید. او در مورد خشنودی اخروی حرف می زند. او به طور نزدیکی با موضوعاتی مانند آنچه به معنای انسان بودن است و موضوعاتی مانند اهداف زندگی انسان سروکار دارد. نه تنها اینها به درستی پرسش های آموزشی هستند، بلکه همچنین پرسش های اساسی الهیات نیز هستند. الهیات هیچ پاسخی برای این پرسش ها و هیچ روشی برای بررسی آنها ندارد. الهیات هیچ امتیاز مخصوص مجزایی برای پاسخ دادن به این پرسش ها ندارد و یک روحانی، ضرورتاً نتیجه گیری های آموزشی متفاوتی نسبت به متخصصین آموزش و پرورش سکولار در تجزیه و تحلیل این پرسش ها نخواهد داشت. آنچه صدای ابلاغ الهیات باید برای انجام دادن مهیا کند، به هر حال، باز کردن فرضیه ها و ارزش های درگیر در این پرسش ها و در معرض قرار دادن آنها برای مداقه عمومی است. بدون این دیدگاه، ابلاغ از دیدگاه الهیات، تجزیه و تحلیل آموزشی به خودی خود، مطمئناً ناکامل است. در عین حال، به جز تلاش های الهیات برای سروکار داشتن با موضوعات آموزشی موجود در بحث شایستگی حرفه ای مداقه و تجزیه و تحلیل آن، الهیات نمی تواند علت وجودی اعتقاد به ارزش های اخروی را در نقطه ای که آن ارزش ها می توانند موثرترین ارزش ها در شکلگیری زندگی جوانان و در تاثیرگذاری بر خود جامعه باشند، گواهی دهد.

مسئله اعتباردهی و نامعتبر کردن سخن ابلاغ از دیدگاه الهیات، عمیق تر می شود، با این حال، باید مهارت های زبان شناختی و نظری مناسبی را نشان داد. سخن ابلاغی کلیساها در مورد آموزش و پرورش، نهایتاً توسط شواهد تجربی مشارکت عملی آن اعتباردهی می شود. دقیقاً در این سطح است که سرمایه اصلی کلیساها از طریق مدارس کلیسا بسیار حیاتی باقی می ماند، از آنجا که از طریق مدارس خیریه و مدارس کنترل شده توسط خیرین، کلیسا قادر است سخن ابلاغی خود را در رابطه مستقیم با تعلیم و تربیت و خدمت از دیدگاه الهیات بیازماید و اجرایی کند.

بخش های پیشین، محدوده ای را بین سه دیدگاه الهیات شامل تعلیم و تربیت، خدمت و ابلاغ، ارائه کرده و آن را تصحیح نمودند. اکنون باید مشخص شود که با این وجود، در نقاط کلیدی، تضاد آشکاری ممکن است بین نشانه های عملی و بیانات تعلیم و تربیت از دیدگاه الهیات از یک سو و خدمت از دیدگاه الهیات از سوی دیگر پدیدار گردد. بسیاری از ارزش های نشان داده شده توسط توسعه یک شبکه از مدارس عام و منحصراً مسیحی ممکن است نه تنها در تضاد با ارزش های مورد احترام توسط مدارس متعهد به خدمت مسیحی افراطی برای جامعه باشند، بلکه همچنین با انتظارات مسیحی مشخص و امیدهایی برای سیستم حفظ شده ایالتی آموزش و پرورش به عنوان یک کل در تضاد باشند. دقیقاً در این حوزه های تضاد است که نقش ابلاغ از دیدگاه الهیات مهم می شود. کفایت ابلاغ از دیدگاه الهیات برای مواجهه با این چالش باید در برابر پنج ایراد اصلی که عموماً در برابر توسعه یک سیستم جدایی طلب از مدارس مسیحی قرار دارند، آزموده شود. این ایرادات نشان می دهند که مدارس کلیسا تفرقه انداز هستند، تمایل به نخبه گرایی دارند، نسبت به بقیه سیستم آموزشی، بی انصاف هستند، محکوم به آموزش تعالیم دینی به دانش آموزان خود هستند و معلمین مسیحی و دانش آموزان مسیحی را از بقیه سیستم مدرسه خارج می کنند. همه این پنج ایراد ادعا می کنند کلیسا از طریق ارزش های تعلیم و تربیت از دیدگاه الهیات خود ارتقا می یابد که خدمت از دیدگاه الهیات آن باید مورد انتقاد قرار گرفته و محکوم شود. در حالی که هیچ راه حل ساده ای برای این مسائل وجود ندارد، ولی دقیقاً در این حوزه های بحث مباحثه آمیز است که تعهد درست کلیساها به آموزش و پرورش از دیدگاه الهیات آزموده خواهد شد و اعتباردهی یا نامعتبر شناخته خواهد شد.

سفارش ترجمه تخصصی مدیریت آموزشی

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی