سفارش ترجمه تخصصی مدیریت و حسابداری

سفارش ترجمه تخصصی مدیریت و حسابداری؛ دریافت مقاله آماده ترجمه شده؛ مقالات انگلیسی ISI معتبر و جدید

سفارش ترجمه تخصصی مدیریت و حسابداری

سفارش ترجمه تخصصی مدیریت و حسابداری؛ دریافت مقاله آماده ترجمه شده؛ مقالات انگلیسی ISI معتبر و جدید

در این وبلاگ، جدیدترین مطالب و مقالات مربوط به رشته مدیریت و حسابداری قرار داده خواهد شد

ترجمه تخصصی سنجش ارزش متعارف با گزارش مالی

سه شنبه, ۲۳ اسفند ۱۴۰۱، ۰۴:۵۹ ب.ظ

مفهوم و کاربرد سنجش ارزش متعارف با گزارش مالی یک تاریخ کوتاه دارد که به دو دهه قبل بر می گردد. در سال 1980 کلمه ای به طور گسترده در زمینه تحصیل حسابداری به عنوان یک پایه و اساس برای جمع آوری ارزش های ورودی استفاده میشد دارایی های به دست امده بود. در این روش یک رقم برای حسن نیت خریداری شده و باز کردن ارزش های دفتری به دست آمد، اما بدون مشکلات و مجادلات آن بود. به عنوان مثال، انگیزه های قراردادی و معملاتی برای شناسایی هر یک از مولفه های ارزش متعارف، مانند برندها و دارایی های ناملموس وجود داشته است. هنوز با وجود این مشکلات، این دوره اولیه با کم و بیش تحمل یا مبنای اندازه گیری مختلط برای حسابداری مالی مشخص شده است. طیف وسیعی از اندازه گیری ارزش فعلی به صورت جزئی استفاده می شود و یک سبک خاص از عمل گرایی واکنشی رویکردهای تعیین کننده های استاندارد ملی را مشخص می کند. با وجود نقص های فکری و تاریخی که به طور گسترده اذعان شده است  معیار هزینه و گاهی اوقات شکاف بزرگ بین ارزش کتابی حسابداری محض و سرمایه گذاری بازار ، فشار برای یک قرارداد اندازه گیری حاکم را خاموش کرده است.

 

سفارش ترجمه تخصصی حسابداری

 

در سال 2007 ، درست قبل از بحران مالی ، وضعیت اندازه گیری ارزش متعارف کاملاً تغییر کرده بود ، به طوریکه هم اهمیت و هم جایگاهش را در فرایند سیاست حسابداری مالی کسب کرده بود. در واقع ، ایده اندازه گیری ارزش متعارف برای حسابداری به عنوان یک اصل انگیزشی و شبه فلسفی در مرکز یک فرآیند اصلاح حسابداری قرار گرفت که به روش های مختلف توسط اعضای خاص FASB و IASB هدایت شد. می توان گفت ارزش منصفانه چیزی بیش از یک کنوانسیون اندازه گیری فنی برای طرفداران آن است که بیانگر یک فرایند تغییر آرمان جهانی بود و به طور فزاینده ای عدم انسجام آشکار سیستم های اندازه گیری مختلط را تحمل می کرد. حتی قبل از بزرگترین بحران مالی از دهه 1930 ، این برنامه تغییر و تحول و به خطر انداختن ارزش متعارف موضوع بحث و جدال سیاست گذاران ، دست اندرکاران و دانشگاهیان بود. با این حال ، به نظر می رسید که ایده حسابداری ارزش متعارف جنبش جابجایی داشته و با وجود مخالفت شدید در بسیاری از موارد در مورد ویژگیهای اجرای آن ، نه تنها از سوی بانکهای اروپایی که به دنبال حفظ اختیار گزارشگیری در مناطق مهم هستند ، نهادینه شد.

 

دانلود مقاله انگلیسی حسابداری با ترجمه فارسی رایگان

 

این مقاله به این سؤال می پردازد: چگونه و چرا این تغییر در وضعیت و اهمیت ارزش متعارف در حسابداری طی دو دهه اتفاق افتاده است؟ گرچه پاسخ دادن به این سؤال توسط تحلیلگران قانونی در مورد پیشرفت های پی در پی استانداردهای حسابداری که ارزش متعارف را تجسم می کنند ، منطقی خواهد بود ، اما رویکرد موضوعی تری اتخاذ شده است که قدمی از جزئیات فنی برمی دارد و دشواری های ارزش متعارف را که مباحثه ای بین برداشت های اساسی از اعتبار حسابداری است متوقف می کند. به طور خاص ، مفهوم قابلیت اطمینان در فرآیندهای ارزشیابی مبتنی بر بازار و شبیه سازی بازار در رقابت با یک مدل قدیمی تر و مبتنی بر معاملات است. بسیاری از مفسران نسبت به ورود قابلیت اطمینان در حسابداری ابراز تردید کرده اند ، اما در بحث ارزش متعارف از طرف همه طرفها اینگونه رفتار شده است که گویی این یک چیز ساده و غیرقابل بحث است. با این حال ، تجزیه و تحلیل نشان می دهد که فعالان این عرصه با برداشت های بسیار متفاوتی از قابلیت اطمینان عمل می کنند ، و قابلیت اطمینان اندازه گیری در حسابداری همان چیزی است که ممکن است "یک ساختار اجتماعی" خوانده شود. بر این اساس ، استدلالی که پیرامون ارزش متعارف دنبال می شود ، یک طرح آزمایشی برای "جامعه شناسی قابلیت اطمینان حسابداری" ارائه می دهد.

دانلود مقاله انگلیسی حسابداری با ترجمه فارسی رایگان

در بخش بعدی محورهای اصلی بحث فعلی درباره ارزش متعارف ترسیم شده است و چندین خلاصه و تحلیل به دست آمده است. بحث در مورد چگونگی ظهور مفهوم متمایز در حسابداری و در نتیجه قابلیت اطمینان قبل از بحران مالی است. در بخش های بعدی ، شرایط گسترده تری از امکاناتی برای این تحول وجود دارد که حداقل برای مدتی کاملاً به هم پیوسته و تقویت شده است - چیزی که ناسازگاری نسبی برخی مخالفان قدرتمند را توضیح می دهد. بخش 3 به پیشرفت اقتصاد مالی هم به عنوان یک چالش و هم به عنوان یک منبع فرهنگی برای حسابداری مالی پرداخته است. پیش شرط های ارزش متعارف در بیان تدریجی اهمیت تصمیم گیری برای حسابداری است که به برداشت های کاملاً انتزاعی از کاربران ، بازارها و شکل گیری قیمت ها متمرکز می شود. بخش 4 استدلال می کند که مشکل حسابداری برای مشتقات ، اعتبار حسابداری را به چالش کشیده است ، اما همچنین به عنوان یک کاتالیزور برای افزایش ارزش ارزش متعارف و به عنوان یک بستر فنی برای درک جدیدی از قابلیت اطمینان عمل کرده است. بخش 5 پیشنهاد می کند که تفویض ترازنامه توسط پروژه های متوالی مفهومی تقاضا برای شماره های حسابداری در ترازنامه به معنای چیزی بیشتر از باقیمانده است. این به نوبه خود ، زمینه ساز باروری برای ارتقاء ارزش متعارف و برای حاشیه نشینی مفهوم "تبدیل پول" در حسابداری بود. در نهایت، بخش 6 به کار در اقتصاد سیاسی سیاست حسابداری بین المللی می پردازد تا استدلال کند که افزایش ارزش متعارف برای یک هویت حرفه ای "فنی" جدید برای تعیین کننده های استاندارد حسابداری به عنوان متخصص در یک سیستم جهانی مدیریت ایجاد شده  است. با این حال ، زیربنای این هویت حرفه ای تنش بین آرمانگرایان برای ارزش متعارف و عملگرایان و برداشت های مرتبط با آنها اعتبار حسابداری است.

این چهار عامل مختلف به طور متقابل یکدیگر را تقویت می کنند و یک تفکر مترقی از سیاست گزارشگیری مالی را توصیف می کنند که در آن ایده اصلی ارزش متعارف است. به طرز جالب توجه ، به نظر می رسد فشارها برای تغییر در پشت صحنه حسابداری ارزش متعارف بیشتر توسط چشم اندازها و رویاهای سیاست گذاران حسابداری ایجاد می شود تا نیروهای واقعی بازار و تقتضت های خارجی برای تغییر. علاوه بر این ، روایت در حال تغییر قابلیت اطمینان برای شماره های حسابداری ، نمایانگر بازاری به عنوان "ممیزی" نهایی ارزش دارایی و بدهی است که از روشهای معتبر ارزیابی اقتصادی استفاده می شود. اینکه آینده نامشخص است بدیهی است و بی اهمیت و درآمد مورد انتظار دارای مفاهیم مختلفی است (دین ، 2008). کم واضح و کم اهمیت فرآیندی است که طی آن برخی از فناوری ها برای شناختن این رقم در زمان ها و مکان های خاص به عنوان قابل اطمینان تر و قابل قبول تر از سایرین در نظر گرفته می شوند. دو نتیجه گیری مهم در مورد بحث که در ادامه می آید ضروری است. اولی ، بخش عمده ای از مباحث عملی و دانشگاهی در مورد حسابداری ارزش متعارف مربوط به دامنه کاربرد آن و پیامدهای طبقه بندی دارایی برای صورتهای سود است. به عنوان مثال ، جنجال IAS 39 (IASB ، 2004) نشان می دهد که چگونه اجماع در مورد استفاده از ارزشهای متعارف برای اندازه گیری و گزارش دارایی های معاملاتی به سرعت در هنگام برخورد با موضوعات مدل کسب و کار در مورد حراست و تأمین مالی طولانی مدت حل می شود. آرگومان های زیر به این موضوعات نمی پردازند و در درجه اول به مسئله سنجش و دیدگاه های مربوط به اعتبار حسابداری متمرکز می شوند. در دومی ، مقاله به عمق نقش مهم افراد خاص در بحث ارزش متعارف نمی پردازد ، ترجیح می دهد ویژگی های گسترده فضای نهادی را که این فعالان ساکن هستند ، ترسیم کند. تجزیه و تحلیل کامل تر نیاز به پرداختن به نقش و قدرت افراد کلیدی در شکل دادن به "فضای نظارتی" ارزش متعارف دارد.

دانلود مقاله انگلیسی حسابداری با ترجمه فارسی رایگان

2. ارزش منصفانه و تغییر شکل اعتبار آن.

مفهوم اندازه گیری "ارزش متعارف " در حسابداری مالی پدید آمد و مدتها قبل از این که موضوع تجزیه و تحلیل و اختلاف باشد ، در چکیده پذیرفته شد (برومویچ ، 2007). علاوه بر این ، "ارزش متعارف " خود یک روش اندازه گیری واحد نیست بلکه شامل روشهای مختلفی برای برآورد ارزش خروجی است. بنابراین به سختی جای تعجب دارد که بسیاری از استدلالهایی که برای استفاده و مقابله با ارزشهای متعارف در حسابداری ایجاد شده اند ، توسط شواهد به خوبی پشتیبانی نمی شوند (Laux and Leuz، 2009)؛ مخالفان غالباً کنار یکدیگر صحبت می کنند. با این وجود ، فقدان نسبی توجیهات توسط استاندارد کنندگان نیز مسئول قدرت حسابداری ارزش متعارف به عنوان یک مرجع در بحث است. همانطور که با "ریسک عملیاتی" ، مفاهیم سیاست را می توان به صورت خلاصه توسط تنظیم کننده ها بیان کرد و قبل از شروع مسائل پیچیده و اجرای آن را ، توسط صنعت پذیرفت (پاور ، 2005). تعاریف ارزش متعارف به روشهای جزیی متفاوت است که ممکن است در قانون مهم باشد اما از دور ، و به چشم غیرمستقیم ، شبیه به هم می شوند. FAS 157 (FASB ، 2006) ارزش متعارف را اینگونه تعریف می کند: "قیمتی که برای فروش یک دارایی دریافت می شود یا برای انتقال بدهی در یک معامله منظم بین فعالان بازار در تاریخ معیار دریافت می شود". IASB (2009) این موضوع را به عنوان یک اصل اساسی تولید می کند. این تعریف ، که سالهاست در اشکال مختلف کمی تغییر یافته وجود دارد ، ممکن است غیرقابل توجیه به نظر برسد. با این حال ، این یک ترکیب پیچیده از ایده ها و مفروضات است که به قیمت های تخمینی که ممکن است در یک بازار دریافت شود ، اشاره می کند ، ویژگی هایی که به نظر می رسد دارای ویژگی های خاص و فرضی هستند. این امر باعث می شود تا چندین مفسر در مورد ماهیت "داستانی" و "خیالی" ارزشهای متعارف اظهار نظر کنند (به عنوان مثال ، کاسون و ناپیر ، 1997) و "ذهنیت" و پتانسیل خود را برای دستکاری و تعصب دچار تزلزل بکنند. در واقع ، برومویچ (2007) بیان می کند که بسیاری از مفروضات زیربنای تولید ارزشهای متعارف هستند و نتیجه گیری می کند که درک ارزش متعارف ممکن است بسیار متفاوت باشد. صرف نظر از این که این انتقادات چه جوهره ای دارند ، اینگونه است که اگر افراد به اندازه کافی به روایات اعتقاد داشته باشند ، می توانند در تشکیل بازارها نقش داشته باشند. مکنزی و میلو (2003) در چارچوب توسعه و نهادینه کردن مدلهای قیمت گذاری گزینه که به عنوان یک روش برتر و غالب شناخته می شود بحث می کنند سپس ساده کردن فرضیات زندگی را به عنوان توصیف غیرقابل توصیف فرآیندهای قیمت گذاری آغاز می کنند. پس از پذیرش ، مدل بلک اسکولز در توسعه عمق و نقدینگی بازار نقش داشت ، اگرچه مکنزی و میلو توجه داشتند که چطور این رابطه پس از سقوط در سال 1987 ضعیفتر شد. پیام کلی این است که اگر جوامع کلیدی سودمندی "روایات" را بپذیرند ، نتایج واقعی به وجود می آید و می توانند "واقعی" تلقی شوند. طرفداران ارزشهای متعارف در حسابداری غالباً از مفاهیم گفتن چیزها "همانطور که هست" و بهبود به طور شفاف استفاده می کنند. آنها به مناطقی مانند حسابداری بازنشستگی یا صنعت پس انداز و وام در آمریکای شمالی اشاره می کنند که ارزش های متعارف باعث می شوند مشکلات (کسری ، وام های با عملکرد ضعیف) خیلی زودتر دیده شوند و از این طریق اقدام به اصلاح شود. چیزی که غالباً شنیده شده این است که شخص از کیفیت پایین دارایی "نباید پیام ارسال کند" . با این وجود ، بدبینان معتقدند که حسابداری با ارزش متعارف در صورت تأمین بودجه بازنشستگی ، دید کوتاهی در کوتاه مدت ایجاد کرده است و سرعت از بین رفتن طرح های مزایای تعیین شده را تسریع کرده است (Kiosse and Peasnell، 2009). به طور کلی ، منتقدین معتقدند که بحران مالی نشانگر چرخه طرفداری از ارزشهای متعارف است که حسابداری با سیستمهای نظارتی محتاطانه همراه باشد ، و عدم اطمینان بودن نشانگر برای مدل سازی در بازارهای دارایی کمتر از نقدینگی ، به ویژه برای دارایی هایی که برای آنها بلند مدت نگهداری می شود.

طبق گفته های لاوکس و لوکز (2009) بحث ارزش متعارف نباید قطبی باشد. استفاده از ارزشهای متعارف پاسخگویی نه برای بحران مالی به طور و نه بی گناهان است. علاوه بر این ، استدلال های ضد ارزش متعارف به صورت خودکار به استدلالی برای حسابداری هزینه های تاریخی تبدیل نمی شوند. اطلاعات در مورد مقادیر فعلی یا بهترین تخمین از این مقادیر فعلی ، به احتمال زیاد برای همراهی با سایر اطلاعات دیگر ، برای مدیریت و تحلیلگران بازار مفید خواهد بود. قراردادها و ملاقات برای نشان دادن استراتژیهای بازار در یک بحران بسیار حساس هستند ، جایی که ممکن است فضای تنفس به دلیل عدم انطباق کوتاه مدت در انطباق متقابل و نظارتی ارزش داشته باشد. این توسط تجزیه و تحلیل در Plantin و همکاران تکرار می شود. (2004) برندگان و بازندگان مختلف از جابجایی به مارک به بازار ابزارهای مالی بطور کلی ، کمک می کند تا حتی قبل از بحران مالی ، شدت سیاست حسابداری ارزش متعارف را توضیح دهد. در حالی که بیشتر حرارت ناشی از ارزش متعارف مربوط به سیاست گزارش اختیاری برای موسسات بانکی است ، لاوکس و لتا (2009) نشان می دهند که قطبش در بحث اساساً بر اساس دیدگاههای مختلف درباره اهداف حسابداری پایه گذاری می شود. به موازات هم اما تا حدودی متفاوت ، می توان گفت که بحث نیز توسط نظرات متفاوت ، تقریباً ناخودآگاه در مورد آنچه که برای ارزش حسابداری تخمین زده شده قابل اعتماد است، هدایت می شود. یکی از انگیزه های آشکار برای اهمیت بیشتر استفاده از مقادیر منصفانه ، پتانسیل درک شده آن برای به حداقل رساندن آزادی در دستکاری شماره های حسابداری است (CFA ، 2007). مقادیر مبتنی بر بازار ، تقریباً در تعریف ، یک مرجع مبتنی بر مدیریت نیستند و این مطابق با استانداردهای اولیه پیرامون سلسله مراتب کیفیت شواهد حسابرسی است که منابع شواهد مستقل از مستقل و حسابرس را در اولویت قرار می دهند. بنابراین یک جنبه مهم از مفهوم "ارزش متعارف" ایجاد فاصله از دیدگاه ارزش های موجودیت و پیدا کردن قابلیت اطمینان تا حد امکان در داوری جمعی بازار است. قابلیت اطمینان یکی از خصوصیات کیفی اساسی اطلاعات حسابداری به عنوان مفصل در چارچوبهای اولیه مفهومی است (FASB ، 1980). با این حال ، قابلیت اطمینان اعداد حسابداری چندان مشخص نیست: همواره براساس اجماعی پایه گذاری می شود که قدرت آن تجربی است و یک واقعیت مفهومی نیست. اجماع غالباً ضمنی و مورد قبول تلقی می شود ، اما وقتی مسأله قدرت و اقتدار قابل مشاهده است ، در مواقع درگیری و رقابت مشکل ساز می شوند. ایده های قابلیت اطمینان حسابداری ممکن است با گذشت زمان تغییر کند ، ممکن است دارای اهمیت نسبی و نه مطلق باشد و فقط در روایت یک اجماع ایده آل در میان جامعه سنجشگرهای معقول پایه گذاری شود (ایجیری و جائدیک ، 1966).

 

سفارش ترجمه تخصصی حسابداری

بارت (2007) دیدگاه مبتنی بر معامله ای قابلیت اطمینان را با این ادعا که دیگر نمی توان آنرا با اعتبار سنجی مشخص کرد ، به چالش می کشد بلکه باید اساساً با نمایندگی وفادار انجام شود: "فقط به این دلیل که یک مبلغ را دقیقاً محاسبه کنیم ، لزوماً نمایندگی قابل اطمینان پدیده های اقتصادی در دنیای واقعی که قصد دارد نمایندگی کند نیست. این جمله و جمله های دیگر مانند آن ، تجدید نظر در مفهوم قابلیت اطمینان را تشکیل می دهند ، و اساساً باعث از بین رفتن قابلیت اطمینان در ارتباط می شوند. درمقابل تصور مبتنی بر معامله قابلیت اطمینان که شامل مسیرهای حسابرسی مربوط به وقایع حسابداری با گزارش دادن است ، تصور بارت مرکز ثقل را برای تفکر در مورد قابلیت اطمینان بازارها و ارزشهای تولیدی آنها تغییر می دهد. این برداشت جدید از قابلیت اطمینان حسابداری ، معیارهای خود را با نقدینگی و مرتب ترین بازارها ، بازارهایی که معمولاً با دارایی ها و بدهی های مالی مرتبط هستند ، می گیرد. این معیار ، و ایده قابلیت اطمینان از آن تجسم یافته ، به قیاسها و مدلهایی که قیمتهای بازار را با استفاده از روشهای اقتصادی پذیرفته شده شبیه سازی می کنند ، گسترش یافته است - به اصطلاح سطح 2 و 3 در سلسله مراتب روشهای ارزیابی ارزش متعارف. عجیب نیست که راه حل های سیاستگذاری در یک مجموعه ، از متن اصلی خودمنحرف شده و کاربرد خود را از این طریق گسترش دهند. لازم به یادآوری است که مباحث خط مشی حسابداری قبلاً بارها از موضوع قابلیت اطمینان اندازه گیری بحث شده است. به عنوان مثال ، در اواخر دهه 1980 ، ارزش گذاران برند با استفاده از ترکیبی از استدلال های آنالوگ و مبتنی بر مدل ، مانع غالب در ارزیابی مارک های تولید داخل را به چالش کشیدند. این بحث ، در حالی که از نظر فنی انجام می شد ، به اعتبار تخصص ارزش گذاری که توسط ارزیاب های غیر حسابدار پیشنهاد شده است (به عنوان مثال برند داخلی) بسیار حساس بود. کمیته استاندارد های حسابداری انگلستان در صدد تضعیف قیاس بین عمل پذیرفته شده اتکا به نقشه برداران منشور و ارزش دهندگان برند بود ، اما آنها به طور فزاینده ای ضعیف بودند ، به خصوص هنگامی که شرکت های حسابداری ظرفیت ارزیابی برند تجاری خود را توسعه دادند (پاور ، 1992a).

بحث حسابداری مارک به ما یادآوری می کند که تصورات قابلیت اطمینان در گزارشگیری مالی می تواند تغییر کند زیرا بدنه های دانش ارزشیابی به عنوان پایه ای برای معاملات پذیرفته می شوند. درنوبه خود ، نقدینگی بازار با اعتبار چنین روشهایی می تواند افزایش یابد که اعتبار آنها را در یک محفل عملکردی بیشتر می کند (Napier and Power، 1992). درست مانند بحث برند در اواخر دهه 1980 ، ارزشهای متعارف سطح 2 و 3 برای شرکتهای حسابرسی که باید از متخصصان ارزشیابی که در اقتصاد مالی آموزش دیده اند ، استفاده می کنند و دستگاههای نظارتی جهانی برای رفع نیاز به راهنمایی در مورد چگونگی برای یافتن شواهد برای برآوردها داشتند. مدل وابستگی به ارزشهای متعارف سطح 3 مشکلات آگاهی را برای حسابرسانی ایجاد می کند که باید نسبت به ورودی ، فرضیات و بازدارنده های مدلهای ارزیابی اعتماد به نفس کسب کنند (IAASB ، 2008 ؛ همفری و همکاران . ، 2009). یکی از سازوکارهای متداول برای ایجاد اعتماد به نفس حسابرس ، برون سپاری عقاید یا اتکا به سایر کارشناسان است (پاور ، 1996). از این نظر ، ظهور مجدد شورای بین المللی استاندارد ارزیابی (IVSC) در سال 2009 قابل توجه است. IVSC که در اصل برای ارائه راهنمایی در مورد ارزش گذاری املاک ایجاد شده ، روابط نزدیک تری با IASB با هدف ارائه راهنمایی در مورد ارزیابی ابزارهای مالی ایجاد کرده است. به طور قابل توجه، IVSC پیش نویس قرار گرفتن در معرض IASB در مورد اندازه گیری ارزش منصفانه را به دلیل تجویز بسیار محدود در مورد طیف وسیعی از روشهای ارزیابی احتمالی ، مورد انتقاد قرار داد. آن استدلال می کند که تعیین کنندگان استاندارد باید در سطح اصول تجویز کنند و جای خود را برای توسعه روشهای ارزیابی دقیق بگذارد (IVSC ، 2009). نتیجه این است که ارزش متعارف ممکن است "برون مرزی" در رابطه با حسابداران تنظیم کننده استاندارد حرکت کند و حسابداران را به عنوان کامپایلر به جای ارزش گذارها ترک کند. از این دیدگاه ، ارزش متعارف را می توان به عنوان یک برنامه تغییر بنیادی بالقوه برای پایگاه تخصصی حسابداری درک کرد. به دور از معامله در برابر یکدیگر ، قابلیت اطمینان به تدریج با دلالت های واضح بر نیاز به تخصص ارزیابی خارجی مرتبط هست (ویتینگتون ، 2008). این برنامه تغییر توسط طرفداران سایر مبانی اندازه گیری ارزش فعلی مانند هزینه جایگزینی در منطق تصمیم گیری برای "ارزش محرومیت" مورد بحث قرار گرفته است. این منتقدین ارزش متعارف استدلال می کنند که آنها مشمول همان اشکال دستکاری مدیریتی هستند که برای اصلاح آنها در نظر گرفته شده است: "تخفیف جریان نقدی برای به دست آوردن ارزش متعارف ، باعث فریب می شود" (Ronen، 2008). ارزشهای متعارف هرگز ارزش بازار واقعی نیستند بلکه فقط تخمینی از قیمت های بازار هستند که می توانند  بدست آورند. آنها لزوماً "گویا" یا داستانهای ساختگی هستند که به فرضیات مهم در مورد بازارهای منظم بستگی دارند (برومویچ ، 2007).

با این وجود، منتقدان زیادی در مورد ذهنیت ارزش های متعارف، نکته واقعی چالش بارث را از دست میدهند؛ ایده عینی قابلیت اطمینان، در مقابل چشم شان با انتقال تمرکز از معاملات به روشهای ارزشگذاری اقتصادی و با دادن یک شالوده نهادی استوارتر به این روشها، بازسازی میشود. به نظر میرسد عمیق شدن در بحث ارزش متعارف به مفاهیم اساسا متفاوت مبنا برای قابلیت اطمینان در حسابداری منوط باشد، که آن را کمتر به یک بحث تخصصی  و بیشتر به یکی از سیاستهای مقبولیت تبدیل می نماید. در حقیقت، سه سطح از سلسله مراتب قابلیت اطمینان، از آنچه ممکن است آناً به نظر برسد، هموارتر است. زیر سطح 1، سیستم های حسابداری، در تئوری، "مشاهده گرهای" منفعل قیمت هستند. زیر سطح 3، حسابداری، یک سیستم کشف ارزش بازار با کمک روش شناسی های اقتصاد مالی است. با این وجود زمانیکه پذیرفته میشود قیمتهای بازار ممکن است ارزش اساسی را آشکار نکرده باشند، به خاطر مسائل نقدینگی یا سایر دلایل، آنگاه ممکن است اثبات شود مبنای حقیقی ارزش متعارف در روش شناسی های ارزشگذاری اقتصادی قرار دارد؛ روشهای سطح 3 در واقع، موتور خود بازارها هستند، قادر به "کشف ارزشها برای اشیاء حسابداری هستند که ممکن است تنها در "بازارهای خیالی" به فروش بروند. اینطور دنبال میشود که سلسله مراتب، بیشتر یک سلسله مراتب نقدینگی است تا یک سلسله مراتب روش، اما به طور کلی، دستور بی چون و چرای تنظیم همسویی بازار است که مشتاقان ارزش متعارف را آگاه میسازد.

جامع شناسی قابلیت اطمینان که از این استدلالها پدید می آید حاکی از این است ذهنیت و عدم اطمینان ممکن است از طریق راهبردهایی که به ارزشهای گسترده تر در محیط سازمانی تمایل دارند، تبدیل شود که حتی مخالفان هم باید آنها را بپذیرند. "تخمینهای" حسابداری ممکن است زمانیکه در مسیرهای فرضی نهادینه میشوند، اعتبار و اقتدار و بدین سان اهمیت ivsc و هیاتهای مشابه- را بدست آورند. تا زمانیکه یک اجماع کافی وجود دارد و بازارهای دارایی منظم و عموما، نقد شونده هستند، آنگاه دایره ای که مدلها و بازارها را به هم متصل میکند، با فضیلت و به طور وسیعی اجرایی است. در این شیوه، ارزشهای متعارف، برای کل تخیلی بودن و تناقض فکری ظاهری خود (ریون اسکرافت و ویلیامز، 2009) توانستند تعریف کنند چه چیزی در یک نقطه در زمان، قابل اطمینان است. نقدینگی بازار، تاثیر اجماع خواهد بود-  سمت دیگر قابلیت اطمینان. با این وجود، حتی پیش از بحران مالی سالهای 2009-2007، اجماع دفاع کننده از استفاده از اندازه گیری ارزش متعارف فراتر از بازارهای دارایی مالی به شدت نقد شونده، مشکل ساز بود، به این ترتیب بنیادهای اجتماعی و سازمانی اش را از آنچه ممکن است معمولا باشد، آشکارتر می نمود.

به طور مختصر، اثبات شده است مفاهیم مختلف از آنچه سبب میشود یک براورد حسابداری، قابل اطمینان باشد، بحث ارزش متعارف را مورد تاکید قرار میدهد همانطور در دهه گذشته شکل گرفته است. زبان ذهنیت و عینیت در توصیف آنچه در خطر است، کمک کننده نیست؛ تمرکز بر این مساله، مفیدتر است فناوریهای ارزشگذاری خاص به لحاظ سازمانی چگونه به عنوان واقعیات تولید کننده، پذیرفته میشوند یا نمیشوند (ناپییر و پاور، 1992). این سوال، یک سوال جامع شناسی است که در ذیل، بیشتر مورد بررسی قرار میگیرد. تحلیلی که دنبال میشود کمتر به حکم دادن در مورد درستها و نادرستهای ارزش متعارف مربوط است و بیشتر بر درک شرایط عمیق امکان برای ارزشهای متعارف برای ترویج به طور وسیع متمرکز است. از این دیدگاه، استفاده از ارزشهای متعارف در حسابداری، یک مبنای جدید برای تولید واقعیت حسابداری را نشان میدهد، همانطور که خواهیم دید، در اعتبار فرهنگی اقتصاد مالی واقع میشود.

 

مقاله حسابداری مالی

 

3. اقتصاد مالی، کاربران و ارتباط

پیدایش اندازه گیری "ارزش متعارف" در حسابداری در برابر پیش زمینه تبدیلهای بزرگتر در بازارهای مالی و در علم دارایی به عنوان مجموعه دانش روی میدهد. ویتلی (1986)، تبدیل علم دارایی بازرگانی به اقتصاد مالی در ایالات متحده را به عنوان بخشی از گسترش و علمی شدن اقتصاد پس از جنگ جهانی دوم تحلیل میکند. با انتقال از یک رشته به طور وسیع توصیفی به استفاده از تکنیکهای آماری پیشرفته، علم دارایی مشتاق بود بخشی از یک مجموعه جدید علم اقتصاد تحلیلی باشد که به ارزشگذاری دارایی در فضاهای آرمانی بازارهای کامل بپردازد.

طبق گفته ویتلی، این اثر تحلیلی در علم دارایی، به خاطر ماهیت نوعی آرمانی خود، از نظر عدم اطمینان، پایین بود، اما با مساله مقررات تناظر مواجه شد که ممکن است بینشهای آن را به درخواست تجربی قابل آزمایش، متصل نماید. اولویت نظریه به عنوان کار بلند پایه بدین معنی بود که مشکل اقتصاد سنجی، برای مدلهای تحلیلی که با اصول بدیهی رفتاری نسبتا ساده کار میکنند، پست بود.

ویتلی در دادن این پیشنهاد تنها نیست که فرضیه بازار کارامد (EMH) فقط ظاهرا توصیفی است. گفتن اینکه قیمتهای بازار کنونی، بهترین براورد ارزش عادلانه اوراق بهادار را ارائه میدهد، در واقع درباره بازارهای واقعی حرف زیادی برای گفتن ندارد؛ به سادگی شرایطی را مشخص میکند که تحت آن شرایط توازن بازار بر حسب بازده های مورد انتظاری روی میدهد که اطلاعات موجود را منعکس می کنند، شرایطی که بدون مقررات تناظر مفصل، تحریف نمیشوند و در هر صورت درباره فرایند تعدیل برای توازن، حرف چندانی برای گفتن ندارد.

ویتلی (1986) هم چنین پیشنهاد میدهد نظریه پورتفوی (سبد سهام) به عنوان یک رشته مجزای توسعه، مزایای تنوع بخشی سرمایه گذاری را رسمی نمود که به مدل قیمتگذاری دارایی سرمایه ای (CAPM) منتهی شد که اکنون بخشی از برنامه درسی استاندارد برای دانشجویان حسابداری حرفه ای است. در گسترش این ایده که قیمتهای دارایی به حساسیت بازده های پیش بینی شده به واریانس بازار (β) وابسته است، CAPM در تفصیل و تعریف اینکه طبق عقلانیت به چه معنی است، اثر دارد (ویتلی، 1986: 177). با وجود عدم واقعیت و مشکل آزمودن تجربی، ترکیب بارز انسجام تحلیلی، ابهام تجربی و فقدان رقابت، اهمیت گسترده CAPM را پیش برد. طبق گفته ویتلی، کارفرمایان و نخبگان مالی به خاطر تقاضا برای دانش ایجاد شده از طریق افزایش بازارهای سرمایه، نهادینه سازی مفاهیم نئوکلاسیک متضمن نظریه و تحلیل اقتصادی را پذیرفته و حمایت نمودند. رشد واسطه ها، صندوقهای بازنشستگی، خزانه شرکت و مدیریت اوراق بهادار همگی به مدیریت دارایی های سرمایه ای مربوط بود که یک فضای بی خطر را برای رشد آموزش و تحقیق در علم دارایی فراهم نمود که از مجموعه های مهارت مورد تقاضا از سوی کارفرمایان هم استفاده میکند. با وجود عدم واقعیت عناصر اصلی دانش همانند تمایل به فرض نمودن بازارهای کامل، پایگاه دانش اقتصاد مالی، برای کارورزان به شیوه ای مشروعیت و ارزش یافت که هیچ زیر شاخه دیگری از مطالعات مدیریت بدست نیامده است زیرا: مقاله حسابداری مالی مقاله حسابداری مالی

"انتقال دانش از نظریه دارایی به کارورز سرمایه گذاری، آنگاه به طور وسیعی یک انتقال راه کارهای تخصصی و مهارتها از طریق نظام آموزشی و یک انتقال مستقیم یک ابزار اندازه گیری خاص برای اهداف خاص بود. من پیشنهاد میکنم، انتقال یک نظریه درست نبود که فعالیتهای عملی را تبدیل و هدایت کند". (ویتلی، 1986: 185).

مطابقا، ویتلی پیشنهاد میدهد اتصال نزدیک با عمل، به اقتصاد مالی به عنوان یک نظام اعتباری بیشتر مربوط بود و به کاربردپذیری مستقیم هسته تحلیلی آن، کمتر مربوط بود. این موضوع با انتقاد هاپ وود (2009: 549) از "فاصله در حال رشد پایگاه دانش دارایی دانشگاهی از پیچیدگی های عمل و نهادهای عملی" سازگار است. با این حال، همانطور که آبوت (1988) اثبات کرده است، دانش صرفا "دانشگاهی" همیشه نقش مهمی را برای حرفه ها ایفا نموده است، نیاز نظریه پردازی منطقی را در عمل تامین میکند. اقتصاد مالی، تقریبا نمونه کاملی از این دانش است.

بحران مالی، موقعیت مناسب برای انتقاد گسترده از علم دارایی و اقتصاد را به عنوان رشته هایی فراهم نموده است که درون خود اقتصاد، کمترین نیستند. و زمانیکه اقتصاددانان پیشتاز انگلیسی احساس میکنند لازم است برای ملکه نامه ای بنویسند، واضح است که چیزی، نادرست است. کولاندر و دیگران (2009) اثبات میکنند حرفه اقتصاد "شکست خورده است" و این شکست، ریشه های روش شناسی عمیق در مدلهای اقتصاد کلان سبک عالی دارد که در دوره های ناپایداری پایین گسترش یافته اند: "شرکت کنندگان بازار، تاثیر رفتار خود بر ثبات سیستم را نادیده میگیرند". به علاوه، دقت ریاضیاتی مدلها، تنها خیال باطل کنترل را بدست می آورد و عدم اطمینان مدل باید با بکارگیری بیش از یک مدل واحد، در نظر گرفته شود. به طور ویژه تر، پیشنهاد میشود، "معرفی مشتقات جدید، از دیدگاه مدلهای توازن عمومی، بهتر دیده میشد: ادعاهای محتمل تر به کسب کارایی بالاتر کمک میکند" (ص.12). اثبات میشود مدلهایی که تعامل پویای حامیان نامتجانس را میپذیرند، نمیتوانند درک کنند نظام قیمت خودش چطور میتواند با تغییر انتظارات، بی ثبات کننده باشد.

به طور مختصر، علم دارایی به عنوان یک مجموعه دانش نتوانست مسائل عامل اصلی را در عرصه سرمایه گذاری، درونی نماید؛ این نظریه، یک نظریه سازمانی بد بوده و هست (ویانوس و وولی، 2009). تا حدی که حسابداری ارزش متعارف به طور ضمنی به اصول بسیاری از نظریه دارایی وابسته است، ضرورتا در این انتقاد مشمول است: "ارزش متعارف" حسابداری است که سعی دارد دارایی باشد. این مساله، یک خیال باطل از دقت فکری و صورت وضعیتهای مالی مبهم را ایجاد مینماید.9 یک پیامد دیگر آن برای سیاست حسابداری، یک مفهوم مختصر از صورت وضعیتهای مالی کاربر است (یانگ، 2006).

با وجود این انتقادهای اخیر از اقتصاد مالی و مضامین آن برای ارزش متعارف، نباید اقتدار فرهنگی و تخصصی آن به عنوان یک سبک استدلال شیوه و محیط دانشگاهی در حال گسترش را نادیده بگیریم. با این حال نمیتوانیم بدانیم انتقاد متداول از علم اقتصاد مالی به کجا منتهی خواهد شد اما فقدان یک بحث جایگزین آشکار حاکی از این است هم چنان به عنوان یک هیات دانش به شدت قانونی تداوم خواهد داشت. برای نمونه، یکی از سنن تحقیقاتی غالب حسابداری مالی توسعه یافته با استفاده از روشهای اقتصاد سنجی مالی شامل بررسی واکنش پذیری قیمت سهام به اطلاعات حسابداری است. برای سالهای متمادی، تحقیقات "مبتنی بر بازار" به صورت خارج از سیاست حسابداری قلمداد شده است، حتی شکایاتی از سوی کارورزان را دریافت نموده است که به سیاست گذاران، مربوط نبوده است. با این حال، نماینده های پیشتاز این سنت تحقیقاتی به فرایند سیاست کشانده شده اند (مثلا  کاترین اسکیپر fasb؛ مری بارث IASB). افرادی از این دست به طور خودکار در موقعیتی نیستند که نتایج تحقیقات حسابداری مبتنی بر بازار را به طور مستقیم بکار ببرند و انتصابهایشان طبیعتا باید تاحدی به صورت اعتباری و تاحدی به صورت تخصصی تفسیر شود. در حقیقت، بارث خودش تصدیق میکند نتایج تحقیقات حسابداری بازار مبتنی بر بازار، یک منبع برای ناظران است اما به خاطر نیاز به ایجاد تبادلات بهزیستی اجتماعی، تعیین کننده نیست (بارث، 2007). با این حال، چنین منصوبینی هم چنین خود بخشی از سیستم اعتباری ایجاد شده توسط اقتصاد مالی هستند و در این زمینه میتوانند به عنوان "متصدیان" یک سبک دانش خاص به فرایند سیاست حسابداری قلمداد شوند.

 

سفارش ترجمه تخصصی حسابداری

کلیه رشته ها و حرفه ها به درجه ای از تجرید در پایگاه دانش خود نیاز دارند (آبوت، 1988). در اصل، هیچ چیز اشتباهی در این مساله وجود ندارد. بدون تردید، مفهوم سازی ناهمگنی کاربران حقیقی از طریق دیدگاه های مثلا اقتصاد رفتاری یا روانشناسی ادراک ریسک، بارهای دانش قابل توجهی را برای فرایند سیاست حسابداری خلق میکند. اما حسابداری مالی، بخشی از یک رشته ترکیبی است و خواهد بود، عناصر ویژه قانون و علم اقتصاد را استخراج نموده و تطبیق میدهد. در این بخش، پیشنهاد شده است، حسابداری مالی به طور فزاینده ای سبب اقتدار فرهنگی اقتصاد مالی شده است- گرچه این اقتدار در حال حاضر مورد تردید است. در شرح حسابداری ارزش متعارف که اقتصاد مالی از آن حمایت میکند، ارتباط و قابلیت اطمینان، ارزشهای مخالفی نیستند که اغلب به دانشجویان حسابداری تدریس شده اند. هر دو، سازه های حمایتی دو جانبه بواسطه باورهای عمیق در مورد بازارها و روشهای ارزشگذاری مواجهه بازار هستند، همانطور که مساله حسابداری برای مشتقات نشان میدهد. مقاله حسابداری مالی

4. مشتقات: سازمان دهنده ارزش متعارف

رابطه بین حسابداری و علم اقتصاد، موضوع جدیدی نیست و در فضاهای ملی مختلف مورد بحث قرار گرفته است.10 با این وجود، پیدایش ارزش متعارف در کل و چالشهای ویژه حسابداری برای مشتقات و ابزارهای مالی، یک رویداد جدید و بارز را در این رابطه پیشنهاد میدهد- چیزی که ممکن است موقتی به صورت " تامین مالی حسابداری مالی" توصیف شود شاید محرزترین و عملی ترین عنصر اقتصاد مالی، تخفیف باشد، که در نظریه های ارزش زمانی پول ایجاد شده است. با وجود مسائل تخصصی مربوط به انتخاب نرخ تخفیف و پیش بینی گردش وجوه، تخفیف به شدت نهادینه میشود که باور آن دشوار است که زمانی وجود داشته باشد که استفاده آن در ارزیابی سرمایه گذاری، عمیقا از سوی کارورزان مختل میگردد (میلر، 1991). تاریخچه حسابداری اجاره، یک نمونه کامل از شیوه ای را ارائه میدهد که تکنیکهای تخفیف بر روی افقهای زمانی نسبتا کوتاه به تعریف اجاره های دارایی با مضامینی برای به رسمیت شناسی ترازنامه دارایی ها و بدهی های مرتبط کمک کرده است. با این حال، این بعد از دارایی بازرگانی از به چالش کشیدن سیستم حسابداری اندازه گیری ترکیبی متداول، بسیار دور بود، هزینه تاریخی به طور غالب به واسطه قیمت گذاری دوباره خاص دارایی اصلاح می شود. حسابداری طرح مستمری بازنشستگی نمونه مهم دیگری از فصل مشترک حسابداری و اقتصاد مالی را ارائه می کند. پرسش های تعریف مستمری بازنشستگی و شناسایی دیون برای سیاست گذاران حسابداری یک مشکل بوده است و بحث های متمرکز بر محاسبات تامین بودجه آماری باید مبنایی برای سنجش دیون باشد یا باید نوعی «مقدار منصفانه» ارزش مبادلاتی آن دیون در بازار آزاد استفاده شود. کارشناسان بیمه و حسابداران ممکن است در مورد نرخ تخفیف با فرضیات دیگر حیات و رشد دستمزد بحث کنند، اما هر دو با مدل هایی کار می کنند که جریان های پول نقد را نشان می دهند.

در این مثال ها احتمالی، اجزاء ارزش گذاری اقتصاد مالی در حسابداری مالی تا حدی بیشتر یا کمتر به سبکی تدریجی و انفعالی اتخاذ شد. مسئله حسابداری برای ابزارهای مالی و به طور خاص مشتقه هایی (گزینه ها، معاملات پایاپای و ابزارهایی که ارزش آنها به یک متغیر شرطی بستگی دارد (یا از آن استخراج می شود))، این بحث های حسابداری را به جای جدیدی می کشاندند. مستقه ها به سرعت به یک چیز حیاتی برای FASB تبدیل می شود که پس از چند رسوایی عمومی در میانه های دهه 1990 به وجود آمد و پاسخ های اولیه سیاست گذاری بر بهبود آشکار سازی و شفاف بودن اساسی ریسک متمرکز بود تا حسابداری FAS ‏133برای ابزارهای مشتقه و فعالیت های خرید و فروش تامینی منتشر شد. این برای نشریات بعدی به مینوت تبدیل شد، نه فقط ابزارهای مالی IAS ‏39‏ : شناساییی و سنجش مصوب توسط IASB در سال 2004.

مشتقه ها بخاطر ماهیت خود چالشی اساسی برای منطق موجود حسابداری مطرح کردند که در مفهوم محقق سازی مستتر بود و توافق عمومی به طور گسترده به خاطر هزینه تاریخی (اگر وجود داشته باشد) بر بی ارتباط بودن با ارزش آن در طول زمان بود. به علاوه یک مشکل عمومی طبقه بندی مالی بر اساس قصد مدیریت برای نگه داشتن این ابزارها تا سررسید یا به عنوان سهامی برای معامله وجود داشت. بحث خرید و فروش تامینی بخاطر قصد مدیریتی داغ بوده و هست، و راهبرد به سادگی با منطق گزارش دهی مالی تناسب ندارد. در نتیجه خط مشی حسابداری به سرعت یک رابطه بسیار مشکل دار و سیاسی با مدل های کسب و کار که می خواست نماینده آنها باشد، برقرار کرد. در اتحادیه اروپا، فشار برای مستثنی کرن یا بخشودگی برای بانک های اروپایی با استفاده از IAS ‏39 وجود داشت. پس مشخص است که مشتقه ها و دیگر ابزارهای مالی دشواری های زیادی برای سیاست گذاران حسابداری فراهم کردند.

در سال 2000، یک کارگروه مشترک (JWG) از تعیین کنندگان بین المللی استاندارد تحت رهبری IASC یک استاندارد پیش نویس برای ابزارهای مالی منتشر کرد. والتون (2004) پیشنهاد داد که این گروه بیرون از کسب و کار عادی IASC فعالیت کند و بنابراین می توانست موقعیت رادیکال تر و خالص تری اتخاذ کند، یعنی ارتقاء گسترده قیمت عادله برای همه ابزارهای مالی و منع حسابداری خرید و فروش تامینی. JWG در مورد مسئله قابلیت اطمینان هم صریح بود: ارزیابی های به اندازه کافی مطمئن از قیمت عادله ابزارهای مالی برای اهداف گزارش دهی مالی در صورتی قابل دستیابی است که ارزش عادله یک ابزار مالی نتواند بر مینای قیمت های قابل مشاهده بازار باشد، این ارزش باید با استفاده از روش ارزشیابی تخمین زده شود که با روش های قیمت گذاری اقتصادی پذیرفته شده سازگار باشد. (تاکید شد). مقاله حسابداری مالی مقاله حسابداری مالی مقاله حسابداری مالی

مشکل حسابداری برای مشتقه ها یک کاتالیزور دگرگون شونده حیاتی در سابقه ارزش عادله بود، چراکه نیامند بازگشت به اصول بود و یک صحنه مهم، یک آزمون موردی برای جاه طلبی و به هم پیوستگی چارچوب های مفهومی برای حسابداری بود که از اویل دهه 1970 در حال توسعه بود. در بحاظ کردن اصول، از دید منطقی لازم بود ابزارهای مالی را به عنوان یک کلیت در نظر بگیرد، فرآیندی که از طریق ان مفهوم ارزش عادله قابلیت بسط در دامنه را داشت. با وجود مسائل عملیاتی در پیاده سازی استانداردهای خاص، فرآیند JWG یک مرحله مهم برای ساخت ارزش عادله به عنوان یک اصل سنجش حسابداری در سطح جهانی بود. JWG بر کاربرد ارزش عادله به عنوان دارایی ها و دیون در بازارهای بخوبی سازمان دهی شده تمرکز داشت. حجم دائماً در حال رشد دارایی های مالی مشخص کننده رشد کاپیتالیزم مالی، این را به سکویی محکم برای ارتقاء ارزش عادله تبدیل کرد، نه تنها به عنوان یک روش، بلکه به عنوان یک سیستم پشتیبان باور برای حامیان محاصره شده آن.

از طریق مستندات پس از آن، حسابداری ارزش عادله به عنوان اصلی انتزاعی از سنجش حسابداری با پشتیبانی تلویحی و اعتبار اقتصاد مالی توضیح داده می شد. این امر با دیدگاه برومویچ سازگار است که یک فقدان آشکار منطق توسعه داده شده برای ارزش عادله در موفقیت درخشان آن وجود دارد. اصول بنا به طراحی تقریباً از دنیای کثیف اجرا حذف می شوند؛ بخاطر این، آنها می توانند با وجود مناقشه و تضاد سطحی در سطح مفهومی پایدار بمانند. در واقع این یک راهبرد قوی است؛ به واسطه جابجایی داغی بحث در مورد مسائل دامنه کاربرد، می توان یک اصل را حفاظت کرد.

نقش تسریع کننده مشتقه ها برای ارتقاء حسابداری ارزش عادله تنها بخشی به اهمیت نسبی مشتقه ها به طور خاص یا به ابزارهای مالی در ترازنامه های هر موسسه خاص مربوط می شود، اگرچه ضرورت آنها برای موسسات مالی زیادی یک محرک سیاست گذاری بود. به طور مشابه، تنها بخشی از آن به کاربرد مدل های ارزش گذاری به صورت مبنایی برای سنجش و گزارش دهی دارایی های مالی با نقدشوندگی کمتر در ترازنامه ها مربوط می شود، اگرچه این امر بی شک یک نقطه داغ در طول این بحران بوده است. این دو عامل در عین اهمیت، سرعت زیاد جهانی نهادینه شده ایده حسابداری ارزش عادله در برابر مقاومت های قابل توجه را توضیح نمی دهد. علت این است که حامیان ارزش عادله یک فضای مفهومی را اشغال کردن که به طور ضمنی قابلیت اطمینان حسابداری را با پشتیبانی اساسی اقتصاد مالی بازتعریف کردند. ارزش عادله در سطح این اصل، در زمینه وابستگی سودمندی و واقعیت آن به این باور عمومی به نوعی افسانه منطقی تبدیل شد: بسیاری از انتقادات به ارزش عادله با وجود توسل به ارزش هایی مانند نظارت خرج (مباشرت؟)، هیچ افسانه منطقی انتزاعی قابل تعریف روشنی برای جایگزین آن نداشتند.

برای جمع بندی: حامیان ارزش عادله در حسابداری در مورد ارتباط بیشتر با کاربران اطلاعات مالی بحث می کنند،  اما نکته عمیق تر این است که آنها قابلیت اطمینان ارزش عادله مورد پشتیبانی اقتصاد مالی را بر حسب فرضیات خاص و همچنین صلاحیت فرهنگی عمومی، بازتعریف می کنند. در مقابل کاکان، سیاسیت گذاران اصلی حسابداری می توانستند در یک مبنای علمی برای تخمین های حسابداری که ریشه در انضباط مشروع داشت، اطمینان حاصل کنند. حسابداری مشتقه ها یک سواری خشن روی یک سطح بود، اما اصل حسابداری ارزش عادله را به عنوان یک آینه از بازار بیشتر نهادینه می کرد. راوی بزرگ می گوید در نبود یک رقیب؛ یعنی منتقدان مجبور بودند در سطحی از اجرا رقابت کنند که لزوماً آشفته و در هم و برهم است.

5. سلب مشروعیت از ترازنامه

ترازنامه یک نهاد محوری حسابداری مالی است که سابقه شگل گیری آن به قرن ها پیش و ابتکار تجاری روش دو ورودی بر می گردد. از انجا که گام های اولیه در جهت یک چتارچوب مفهومی رسمی توسط FASB برداشتهشد و کار بعدی توسط سیاست گذاران ملی استاندارد و سپس IASB صورت گرفت، این نهاد از طریق فشار اصلاح مفاهیم پایه از اقتصاد مالی، متحمل فرآیند رادیکالیسم شده است. با شروع از تعریف های اولیه دارایی ها و دیون بر حسب جریان های پول نقد، یک تاکید دارایی-بدهی به طور پیشرونده حفظ شه است که صورت حساب درآمدی را به لحاظ مفهومی به صورت یک پسمانده باقی می گذارد. در نتیجه، مفهوم محقق سازی دیگر جایگاه و صلاحیت سابق را نداشت. یک نتیجه مشهود این تغییر تمرکز بیشتر بر سنجش حسابداری در زمینه منطق دارایی-بدهی بوده است نه بر دید تبادلی، که الزمات بحث برانگیزی برای ایده های سنتی در مورد شناخت درآمد به همراه داشت. این روش ترازنامه که برای دهه ها تحت ساخت بوده است، نیازمند معنادار بودن اجزاء بود و به موجب آن زمینه مستعدی برای ارتقاء انواع روش های کنونی ارزش مانند ارزش عادله فراهم کرد.

در زمان های اخیر ترازنامه یک دستگاه نمایشی حقوقی موجود در سیستم های قانونی کشورهای مختلف بوده است. Ibis می تواند یک صورت وضعیت بدیهی باشد، اما نه یک صورت وضعیت بی اهمیت. ارزش عادله خود یک مفهوم قانونی نیست و ظهور آن به یک فرآیند گسترده تر از چیزی بستگی دارد که می توان آن را مشروعیت زدایی از حسابداری نامید. اکنون سیستم های حقوقی در سطح ملی و فراملی نماینده مقامات قانون گذار حسابداری برای سازمان های ملی است که بسیار مستقل هستند. واضح است IASB مستقل است و هیچ مقام نماینده از دولت ها ندارد، اما برای استانداردهای خود به دنبال افراد و شناخت جمعی آنهاست.

جالب توجه است که به نظر نمی رسد بحث در مورد ارزش عادله شامل قانون و وکلای تجاری باشد، حداقل در مناقشه مرکزی در مورد سنجش چنین نبود. دوباره این هم واضح به نظر می رسد، اما گویا حامیان و مخالفان ارزش عادله در سایه قانون کار نمی کند و یا بحث نمی کند. به نظر می رسد این سایه وجود نداشته باشد، چراکه زمینه و منبع صلاحیت آن همان منبع اقتصاد مالی و نیازهای اطلاعاتی مفروض کاربران در بازار است.

پس ماهیت سازمانی ترازنامه به طور فزاینده تغییر کرده و در طول سه دهه گذشته مشروعیت زدایی شده که شرایط رادیکال شدن بیشتر آن توسط حامیان ارزش عادله را فراهم می کند. می توان گفت که سایه قانون در حال جایگزینی با سایه اقتصاد مالی است. از این دیدگاه، مسائل سنجش بیش از روش های صرف حسابداری هستند، اما مبنای کلی برای بازمهندسی اکولوژی فکری ترازنامه ارائه می کند. مقاله حسابداری مالی

این امر به توضیح ضعف مخالفت قوی در برابر ارزش عادله کمک می کند؛ آنها نمی توانند اهمیت سنجش از این نوع را انکار کنند که اصل محوری صورت وضعیت های مالی است، و آنها نمی توانند دشواری های استفاده از هزینه های تاریخی در بسیاری از دسته بندی های حسابداری را انکار کنند. آنها باید فضای باریک تر یک فلسفه جایگزین سنجش (مانند ارزش بی بهره سازی) را اشغال کنند، باید ریسک کنند و پیشنهاد دهند که برتری ترازنامه اشتباهی بوده یا باید به توان عریان سیاسی متوسل شوند.

ممکن است مشکلات جدی بسیاری پیش روی رادیکال سازی ترازنامه از طریق ارزش عادله وجود داشته باشد. ابتدا، اهمیت فزاینده نیاز به درک ریسک یک چالش برای منطق ترازنامه است: ارزش عادله نشان دهنده ارزیابی های نقطه­ای است و به خودی خود منجر به صورت وضعیت های مالی شفاف نمی شود/ برای معنا بخشیدن به این ارزش عادله به آشکار سازی های بیشتری نیاز است. با این حال افشای ریسک مانند آنچه در ارزیابی های سال 2004 دیده شد، «نیمه اول گزارش های سالانه بریتانیا با ارزش های نقطه­ای ترازنامه و بدون نوعی صورت وضعیت پیش بینی که نشان دهنده تغییرات احتمالی و حساسیت های ارزش آنهاست، به راحتی توضیح داده نمی شود». دوم، برخی نابهنجاری های آشکار صورت وضعیت هیا درآمدی وجود دارد که FASB و IASB وادار به شناسایی (به رسمیت شناختن) آن شده­اند. کاهش ریسک اعتباری می تواند با استفاده از ارزش های عادله تاثیرات درآمدی ایجاد کند که دور از انتظار هستند. آنگونه که ماکو (Macve) تعبیر میکند، این نشان دهنده یک خطای عمومی تعیین کنندگان استاندارد است که به طور مستقیم تاثیرات درآمدی پیشنهادهای خود برای ارزیابی دارایی و بدهی را در نظر نمی گیرند. شاید منظور او این است که پیامدها برای درآمد گزارش شده باید غالب بر تصمیم تعیین استاندارد باشد. باید گفت که این تاثیرات مشکل زا به لحاظ مفهومی ارزش عادله محصول یک چشم انداز فکری است که در آن صلاحیت قانون با صلاحیت اقتصاد مالی جایگزین شده است.

این تغییر در محور فکری جاذبه برای قابلیت اطمینان ترازنامه (از قانونی به اقتصادی) الزامات اساسی برای ممیزان دارد. در حالی که می توان گفت که ارزش های ممیزی نیروی بتر در شکل دهی و ایجاد توسعه تاریخی حسابداری مالی بوده است، برنامه ارزش عادله ارزش های قابل ممیزی سنتی را به یک موقعیت ثانویه می راند. در دنیای ارزش عادله، ممیزی کمابیش مجبور است در اعداد تولید شده (هر جا که لازم باشد) در فرآیند سنجش ارزش عادله یا شیوه مدل سازی قرارداد فرعی به نوعی سواری بگیرد. تعجبی ندارد که این منجر به نوعی تنش میان ممیزی بین المللی و هیئت استانداردهای تضمیمی (IAASB) و IASB شده است. اولی مجبور شده به جای نشستن در حسابداری، با راهنمای ممیزی به حسابداری ارزش عادله واکنش نشان کند. در واقع یکی از مهم ترین تاثیرات جدول توسعه 2008 (IAASB) افزایش ارزش عادله این است که بخش بزرگ از کیفیت ممیزی در دستان تعیین کنندگان استانداردهای حسابداری است.

6. حرفه­ای شدن تعیین کنندگان استاندارد حسابداری

ارتقا IASC و  آن به عنوان IASB موجب جلب توجه دانشمندان سیاسی به عنوان یک مطالعه موردی قوی در دنیای تبادلی پیش رو شده است. می توان فرض کرد که اهمیت نوظهور ارزش عادله ارتباط نزدیکی با توسعه یک حرفه مستقل و هویت قانونی حرفه­ای و کارشناسانه برای کسانی دارد که در نهادهای استاندارد و  برای خودشان دارند. بنابراین پری و نولک (2006) پیشنهاد می کنند که ارزش عادله برای صلاحیت تبادلی  IASB محوریت دارد، راه حل های فنی هرگز به طور کامل فنی نیستند. به طور مشابه اشاره می کند، نوآئری فنی همزمان یک ادعای قانونی در مورد مرجع تخصص است. 

براث (Barth) (2007)مسئله تخصص را به طور مستقیم مورد توجه قرار داد و تقاضاهای ایجاد شده توسط حسابداری ارزش عادله برای تهیه کننده ها و تعیین کننده های استاندارد را مطرح کرد: حسابداران باید با نظریه ها، روش ها و عملی بودن ارزش گذاری راحت تر باشند (با تاکید می افزاید). پس عقلانی کردن گزارش دهی مالی در سایه اقتصاد مالی تنها یک مسئله سنجش فنی نیست، بلکه برنامه کاری برای بازطراحی مبنای علمی کل یک حرفه است. تعیین کنندگان استاندارد حسابداری در جبهه این برنامه تغییر بوده­اند و هزینه های ثبت (ورود؟) فکری برای یک تعیین کننده قابل اعتماد مقررات بودن و همچنین یک شرکت کننده قابل اعتماد در بحث بودن ایجاد می کند. ممکن است که جوامع سیاست گذاری حسابداری کوچک تر و متخصص تر شوند، اگرچه این ادعایی است که باید آزمایش شود.

ارتقای چارچوب مفهومی با محوریت دارایی-بدهی مورد حث در بخش قبل شامل تعهدات حرفه­ای و منبع قابل توجهی بود. به همین دلیل (هزینه های ورود (غرق شدن؟) فکری) ممکن است انجمن های تعیین استاندارد حساسیت کمتری نسبت به آنچه ادعا می کنند، به هزینه-فایده و اصطکاک های ناشی از پیاده سازی دارند. ارتقا سنجش ارزش عادله با یک مبنای سازمانی به طور فزاینده خودکار مرتبط باشد و افراد کلیدی در ایجاد سبک های استدلال در مورد سیاست های حسابداری مهم شده باشند. بنابراین پروژه ارزش متعارف ، و قدرت فرهنگی اقتصاد مالی که در بالا ذکر شد، نشان دهنده ایجاد نوع جدیدی از هویت حرفه ای برای افراد استاندارد است. این هویت بیشتر از آنچه که تصور می شود از حرفه حسابداری جدا شده است زیرا نقاط مرجع و حوزه های انتخابیه معتبر برای مجموعه داران استاندارد به سمت یک سیستم بزرگتر از مقررات فراملی و حاکمیت جهانی تغییر یافته است (دلیک و سهلین-اندرسون ، 2006). همچنین می توان استدلال کرد که تعبیه تنظیم کننده های استاندارد حسابداری در یک سیستم حاکمیت جهانی ، این ارگان ها را نسبت به منافع خصوصی خاص حساس تر می کند ، هرچند شاید نسبت به سایر نهادهای فراملی مانند SEC ، کمیته بازل ، `G4 + حساس تر باشد. 1 '، IOSCO و همانطور که تجربه IAS 39 نشان داده است ، کشورهایی خاص که مایل به استفاده از حق وتو هستند. پری و مایک (2006) استدلال می کنند که ارزش متعارف بخشی از جداشدن و منزوی کردن استاندارد سازی حسابداری از جامعه است که به معنای آن ، سقوط مفسران غیرتجاری مانند اتحادیه های کارگری است. در یک روش مشابه ، والتون (2004) سیاست اولیه IAS39 را از نظر برخورد بین مدلهای مختلف فرایند تنظیم استاندارد، یعنی بین یک فرآیند فنی مستقل از یک طرف و از سوی دیگر همکاری و نمایندگی از گسترده ترین طیف ممکن کاربران مختلف حسابداری ، "چند رشته ای" تحلیل می کند. ' (lloarau به نقل از والتون ، 2004). بحران مالی اخیر سیاست های حسابداری را به طور ناگهانی به جامعه وصل کرده و استقلال فنی LASH دوباره به چالش کشیده شده است و معضلی را برای منتقدین با ارزش متعارف ایجاد می کند که طرفداران استقلال سیاست نیز هستند. ایده گسترش حسابداری ارزش متعارف ، به اندازه برنامه های خاص آن، برای موقعیت یابی فرایند سیاست حسابداری در یک معماری حاکمیت جهانی دارای اهمیت بوده است. از این منظر ، پیگیری اهمیت بازار برای حسابداری مالی نیز پیگیری ارتباط برای متقاضیان استاندارد در صحنه جهانی است. بنابراین به سختی تعجب آور است که حسابداری مالی به طور فزاینده ای از حسابداران رتبه و پرونده فاصله گرفته است. سیاست حسابداری به سادگی ارتباط چندانی با آنها و برداشت های محلی از قابلیت اطمینان در حسابداری ندارد. مفهوم رسمی قابلیت اطمینان توسط تلاش حرفه ای و فنی برای ارتباط با استاندارد تنظیم شده از نظر بازار فرض شده است.

اقتصاد سیاسی جهان از استانداردهای حسابداری و اندازه گیری ارزش متعارف می تواند با استفاده از تمایزی که در جای دیگر ساخته شده است (قدرت ، 2005) بین آرمانگرایان حسابگر و عملگرایان محاسبه شده ، تحلیل شود. همانطور که ویتینگتون (2008) متذکر شد ، نهادهای سیاسی یکدست نیستند و اختلاف نظر به طور فزاینده ای عمومی می باشد ، بنابراین مفید است که بیشتر به دو جهان بینی فکر کنید که ممکن است درجات مختلفی در عضویت این نهادها نشان داده شود. آرمانگرایان حسابداری ، سیستم های اندازه گیری مختلط را بسیار ناقص و دارای ارزش محدود برای کاربران می دانند. برای حسابداری باید یک مبنای اندازه گیری واحد وجود داشته باشد که تا حد ممکن مستقل از افراد وابسته به مدیریت باشد (CFA ، 2007: 8-9). آرمانگرایان حسابداری دامنه حسابداری ارزش متعارف را به موارد غیر مالی گسترش می دهند و در صورت لزوم به تخصص معتبر ارزیابی می پردازند: "اگرچه تمرکز حسابداری ارزش متعارف فعلی FASB بر روی ابزارهای مالی است ،این  بحث ما در مورد کلیه دارایی ها صادق است. .. مهمترین ویژگی یک دارایی که مربوط به حسابداری ارزش متعارف است این است که آیا تخمینی از ارزش آن به راحتی قابل دستیابی است ، یا به این دلیل که بازارهای فعال برای آن وجود دارد یا تکنیکهای پذیرفته شده ای برای تخمین ارزش متعارف آن وجود دارد ، یا نه و این که آیا دارایی مالی یا غیر مالی  می باشد"(Barth and Landsman، 1995: 98 fit 2).

 

سفارش ترجمه تخصصی حسابداری

آرمانگرایان حسابداری تمایل دارند که پیش زمینه و یا وابستگی جدی با عناصر اقتصاد مالی داشته باشند ، که ضمن اعتراف به اینکه همیشه در "تنظیمات واقع گرایانه" کاربردی نیستند ، با این وجود یک مرکز ثقل فکری را برای تفکر در مورد ارزش و تحمیل پذیری ارزش های عادلانه فراهم می کنند. در اصل آنها یک "الگوی حسابداری مالی شده" است که بر اساس اصول ارزش متعارف از نیازهای مدیریتی و تصمیم گیری فاصله دارد (بینگ و همکاران ، 2009: 6). در مقابل ، عملگرایان حسابداری گرایش بیشتری نسبت به سیستم های اندازه گیری حسابداری مختلط دارند. آنها شایستگی های حسابداری با ارزش متعارف و مارک گذاری در بازار دارایی های قابل معامله را می شناسند ، و اغلب به اندازه آرمان گرایان در حسابداری تاریخی بسیار مهم هستند. اما پراگماتیست ها همچنین مزایای افشاگری را حس می کنند و نسبت به ترازنامه به عنوان منبع بهداشت اطلاعات حساس تر هستند - یک نقطه مثلث در یک اکوسیستم اطلاعاتی گسترده تر (Miller and O'Leary، 2000). این بدان معناست که آنها کمتر از اندازه گیری می دانند. به عنوان مثال ، رونن (2008) استدلال می کند که تجزیه و تحلیل ریسک فقط می تواند به عنوان بازتاب در رابطه مثلثی بین ارزش بازار شرکت ، ارزش مدیریت در استفاده و ارزش خروجی داراییهای فردی صورت گیرد. ارزش متعارف تنها یک مؤلفه از این سه گانه را ارائه می دهد. به طور مشابه ، طرفداران ارزش محرومیت ذاتاً عملگرایانه هستند ، و بیان می کنند که مقادیر خروج فقط در شرایط بسیار خاص معنا می یابد. از این منظر ، ارزیابی حسابداری و ارزیابی مالی - مالی "دو منطق مجزا و دو منبع اطلاعات تکمیلی" با بازارهای مختلف برای تفسیر هستند (Bignon et al.، 2009: 21). پروژه ارزش متعارف بخشی از این موارد است. دو منطق با درک متفاوت از قابلیت اطمینان است. باید تأکید کرد که تمایز کار بین آرمانگرایان و پراگماتیستها کاهش می یابد و دیگر دوگانگی های مناسب قابل تقلیل نیست. به عنوان مثال ، این تفاوت بین دیدگاه های دانشگاهی و وکالت و یا بین دیدگاه های اقتصادی و غیر اقتصادی نیست. بسیاری از دست اندرکاران و دانشگاهیان در حوزه عملگرا قرار می گیرند و ممکن است پراگماتیست ها حوزه های مختلف اقتصادی مانند تئوری بازی را ترسیم کنند. با این وجود درست است که فشارهای سیاسی در سال 2009 ، آرمانگرایان را مجبور کرده است که عملی تر عمل کنند و نگرانی های عملگرایان در مورد سیاسی کردن سیاست حسابداری باعث شده است که آنها به حمایت آرمانگرایان در بیایند. این تصویر پیچیده و متغیر است ، به ویژه به این دلیل که طرفداران ارزش متعارف توانسته اند یک رویکرد "ارزش خروجی" را با هزینه دیگر آرمانگرایی ها ، مانند "هزینه جایگزینی" و ارزشی برای تجارت ایجاد کنند. این نشان می دهد که "ارزش متعارف" در ابتدا به عنوان "هدف مرزی" برای آرمانگرایان مختلف ارزش فعلی عمل می کرد، که هرکدام این مفهوم را به روش های مختلف می دیدند ، اما با گذشت زمان توسط طرفداران ارزش خروجی تعیین و مشخص می شدند. " این ایده که اندازه گیری ارزش متعارف بخشی از یک پروژه هویت حرفه ای برای تعیین استاندارد فنی است به توضیح ویژگی برجسته مباحث مربوط به سیاست حسابداری کمک می کند. غالبا فشارهای تولید شده و حتی مأموریتی فشار برای اصلاحات. اگر ترازنامه یک نقطه نهادینه از مثلث در یک اکولوژی اطلاعات گسترده تر باشد ، بعید به نظر می رسد که فشار برای تغییر ، یعنی استفاده گسترده از ارزشهای متعارف در حسابداری ، از کاربران واقعی در بازارهای واقعی ناشی شود.

البته بسیاری از احزاب وجود دارند که در صورت ارائه اطلاعات ، اطلاعات فاش شده را در مورد ارزشهای متعارف مفید می دانند ، مانند سرمایه گذاران نهادی و تحلیلگران. اما این به معنای نبودن تقاضاهای اصلاح حسابداری نیست. تصور قریب به اتفاق این است که افزایش ارزش متعارف با برداشت های مربوط به "حسابداری خوب" از درون جامعه ای از علاقه مندان به حسابداری فنی دنبال شده است که همسویی نزدیک تری در حسابداری و بازارها دنبال می کنند. همانطور که بسیاری از مفسران یادآور شده اند ، اگر این ترازبندی امکان پذیر باشد ، حسابداری غیر ضروری می شود. بنابراین ممکن است پیگیری اساسی برای هم ترازی ، به خودی خود متناقض باشد. این مقاله با یک آرزو آغاز شد تا به چگونگی و چرا حسابداری ارزش متعارف اهمیت یابد. استدلال های فوق به دلیل تمرکز بیشتر بر شرایط اساسی امکان افزایش ارزش متعارف ، علیرغم مخالفت گسترده و گسترده ، از جزئیات فنی برمی گردد. چهار شرط اصلی امکان تحلیل شده است: اقتدار فرهنگی نامزدهای اقتصادی بومی؛ ضرورت رسیدگی به مشکل حسابداری مشتقات؛ تبدیل ترازنامه از یک دادرس به یک موسسه اقتصادی. و تعیین کننده های استاندارد حسابداری حرفه ای به عنوان عملگران یک سیستم حاکمیت جهانی.

این فرایندهای تقویت دوجانبه کمک می کنند تا افزایش ارزش متعارف را به عنوان یک اصل انتزاعی توضیح دهند، که توسط اقلیت در مواجهه با مخالفت و انتقاد قابل توجه ترویج می شود. سرانجام ، یک "جامعه شناسی قابلیت اطمینان" مبتنی بر استدلال های فوق. قابلیت اطمینان حسابداری در نهایت مسئله کفایت اجماع اجتماعی است و حامیان قدرتمند ارزش متعارف موفق شده اند حداقل برای مدتی بتوانند مبنای آن اجماع را از واقعیت قانونی معاملات مستند شده به واقعیت مالی ارزش دارایی و ارزش های بدهی بر اساس تغییر دهند. برآورد تخفیف جریان نقدی آینده منتقدان که به دنیای "خیالی" ارزشهای متعارف اشاره می کنند، همچنین تخمین می زنند که چگونه داستانهای ناخالص ذهنی می توانند نهادینه شوند و دارای تأثیرات واقعی باشند. ما غالباً فرض می کنیم که فناوری ارزش گذاری به دلیل برتر بودن فنی در عمل پذیرفته شده است ، اما این یک حقیقت جامعه شناختی نیز است که در صورت پذیرش گسترده این فناوری ها اگر بتواند از ارزشهای فرهنگی عمیقاً نظیر آنهایی که ارائه می شود ، برتر به نظر برسد. توسط اقتصاد مالی (Napier and Power، 1992). با این وجود ، واردات اقتصاد مالی به حسابداری از طریق اندازه گیری ارزش متعارف نیز جزئی ، ناخالص و عمل گرایانه است. این نشان می دهد که "تأمین مالی" حسابداری مالی مطلق نیست بلکه بسیار انتخابی است. این حسابداری همیشه به هر میزان استفاده از مقادیر متعارف باشد ، ترکیبی ناخوشایند از عناصر در یک چارچوب معرفی بسیار مؤسس است. مفاهیم مربوط به اعتبار و قابلیت اطمینان ، که به نظر می رسد شهودی و کم اهمیت است ، در حقیقت نمی توانند بطور مستقل از این سیستم عناصر تعریف شوند و همیشه در معرض تغییر هستند. احتمالاً تاریخ دانان به آینده به نقطه عطف ایده آل گرایی با ارزش متعارف نگاه می کنند و به عنوان یک قسمت جالب در توسعه غیرعادی عملکرد گزارشگیری مالی مورد بررسی قرار می گیرند.

 

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی