سفارش ترجمه تخصصی مدیریت و حسابداری

سفارش ترجمه تخصصی مدیریت و حسابداری؛ دریافت مقاله آماده ترجمه شده؛ مقالات انگلیسی ISI معتبر و جدید

سفارش ترجمه تخصصی مدیریت و حسابداری

سفارش ترجمه تخصصی مدیریت و حسابداری؛ دریافت مقاله آماده ترجمه شده؛ مقالات انگلیسی ISI معتبر و جدید

در این وبلاگ، جدیدترین مطالب و مقالات مربوط به رشته مدیریت و حسابداری قرار داده خواهد شد

قیمت سهام بازگو کننده اطلاعات سطح بازار، سطح صنعت و مختص شرکت می باشد. مقاله بدوی رول (1988)، بیان می کند میزان حرکت سهام با همدیگر به مقدار نسبی اطلاعات سطح شرکتی و سطح بازاری شامل شده درون قیمت سهام بستگی دارد. مورک، یئونگ و یو (2000)، مفهوم همگامی بازده سهام را معرفی می کنند که یک پارامتر یا نماینده برای مقدار نسبی اطلاعات مختص شرکت، سطح صنعت و سطح بازار گنجانده شده درون قیمت ها می باشد. سطح پایین تر همگامی بازده سهام نشان دهنده آن است که اطلاعات مختص شرکت بیشتری درون قیمت ها تزریق شده است و بلعکس.

سفارش ترجمه تخصصی حسابداری

در دهه گذشته، محققان توجه شایانی به عوامل موثر بر همگامی بازده سهام کرده اند (برای مثال، کراوفورد، رولستون و سو، 2012؛ هاگارد، مارتین و پریرا، 2008؛ هاتون، مارکوس و تهرانیان، 2009؛ جین و مایرز، 2006؛ مورک و همکاران، 2000؛ پیوتروسکی و راولستون، 2004). مطالعات قبلی بیان می کنند که یک محیط اطلاعات خوب، شامل کردن اطلاعات خاص شرکت به درون قیمت ها را تسهیل می کند و در نتیجه کاهش همگامی بازده سهام را حاصل می کند (مورک و همکاران، 2000). ویژگی های خاص شرکت، مانند حاکمیت شرکتی قوی و شیوه های گزارشگری مالی کیفیت بالا، ارتباط مثبتی با تامین اطلاعات کیفیت بالا داشت و در نتیجه جریان اطلاعات خاص شرکت به درون قیمت سهام را ارتقاء می دهد و بازده سهام سطح شرکتی کمتر همگام با حرکت ها (تغییرات) عمومی بازار بوجود می آورد (برای مثال، فریرا و لاوکس، 2007؛ کیم و شی، 2012). علاوه بر آن، شرکت کنندگان در بازار و واسطه ها نیز نقش مهمی در شکل دهی ترکیب اطلاعات مهیا برای شرکت ها ایفا می کنند (برای مثال، براکمن و یان، 2009؛ جیانگ، ژو، یوان و چان، 2018؛ پیوتروسکی و رولستون، 2004).

این مطالعه، ادبیات استراتژیک و ادبیات مربوط به حسابداری و امور مالی را با بررسی اینکه چگونه یکی از مشخصات کلیدی یک شرکت، یعنی موقعیت استراتژیکش، بر مقدار نسبی اطلاعات خاص شرکت تزریق شده به درون قیمت سهام، سنجش شده توسط همگامی بازده سهام تاثیر می گذارد ، را به هم متصل می کند. بخصوص اینکه، علاقمند به بررسی اثر انحراف استراتژیک بر همگامی بازده سهام، می باشیم. انحراف استراتژیک، که به صورت الگوی میزان انحراف تخصیص منابع یک شرکت از الگوی همتای صنعتی خود تعریف می شود، توجه زیادی در مطالعات مدیریت استراتژیک و سازمانی، به خود جلب کرده است (برای مثال، دیفاوز، 1996؛ فینکلشتین و هامبریک، 1990؛ گلتکانیز و هامبریک، 1997؛ میلر و چن، 1996؛ ژانگ و راجاگوپالان، 2010).

از آنجایی که استراتژی یک شرکت را می توان از یک مجموعه استقرار منابع برای عملکردهای تجاری کلیدی شامل بازاریابی، نوآوری، تولید و امور مالی مشاهده نمود، تصمیمات تخصیص منابع شرکت ها با 6 بعد اندازه گیری می شوند: شدت تبلیغ (نسبت مخارج تبلیغ بر فروش)، شدت پژوهش و توسعه (مخارج R&D بر فروش)، جدید بودن تاسیسات و تجهیزات (نسبت «تاسیسات و تجهیزات خالص» بر «تجهیزات و تاسیسات ناخالص» )، مخارج غیرتولیدی (نسبت «مخارج SG&A» بر فروش)، سطح موجودی (نسبت موجودی به فروش) و اهرم مالی (نسبت بدهی کل به دارایی ویژه) (برای مثال، فینکلشتین و هامبریک، 1990؛ گلتکانیز و هامبریک، 1997؛ مینتزبرگ، 1987؛ تانگ، کروسان و راوه، 2011).

سفارش ترجمه تخصصی حسابداری

از میان این شش بعد، سه تای اول- تبلیغات،

 

 

R&D و تجهیزات و تاسیسات- برای استخراج اقدامات بازاریابی، نوآوری و گسترش ظرفیت استفاده می شوند. مخارج غیرتولیدی، منعکس کننده ساختار هزینه یک شرکت است و سطح موجودی، مدیریت سرمایه در گردش و زمان سیکل تولید را استخراج می کند. آخرین بعد، اهرم مالی، مدیریت سرمایه یک شرکت را نشان می دهد (برای مثال، وستفال، سیدل و استیووارت، 2001؛ یو، رید، شین و لماک، 2009). این شش بعد، یک نمای کلی از تصمیمات تخصیص منابع شرکت را فراهم می کنند که اینها را می توان برای سنجش موقعیت استراتژیک یک شرکت مورد استفاده قرار داد (برای مثال، فینکلشتین و هامبریک، 1990؛ گلتکانیز و هامبریک، 1997؛ مینتزبرگ، 1978؛ تانگ و همکاران، 2011). پژوهشگران حسابداری و امور مالی از ابعاد مشابه برای استخراج استراتژی تجاری استفاده می کنند. برای مثال، تیتمان و وسلز (1988) از مخارج R&D و مخارج فروش برای استخراج یکتایی یک شرکت استفاده می کنند و ایتنر، لارکر و راجان (1997) از R&D و نسبت بازاری به دفتری برای سنجش استراتژی های نوآوری محور استفاده می کنند.

هر کدام از شش معیار را براساس صنعت استاندارد سازی می کنیم و تفاوت مطلق بین نمره یک شرکت و میانگین صنعت آنرا محاسبه می کنیم. متغیر «انحراف استراتژیک» (SD) ما، حاصلجمع شش نمره تفاضل استاندارد شده می باشد (برای مثال، فینکلشتین و هامبریک، 1990؛ گلتکانیز و هامبریک، 1997؛ مینتزبرگ، 1978؛ تانگ و همکاران، 2011). یک مقدار SD بیشتر نشان می دهد که الگوی تخصیص منابع محقق شده یک شرکت انحراف قابل توجهی از هنجار صنعت دارد و در نتیجه یک استراتژی منحرفتر می باشد.

تاثیر انحراف استراتژیک بر همگامی بازده سهام یک پرسش پژوهشی باز است. ابتدا، شرکت هایی که استراتژی های منحرف را دنبال می کنند، رفتار متفاوتی هنگام تجربه تغییرات سطح بازار دارند. برعکس، شرکت هایی که از هنجارهای صنعت خود پیروی می کنند، تمایل به پاسخ مشابه با همتایان صنعتی خود دارند (لیبرمن و آسابا، 2006)، همانگونه که پیروی و همنوایی به این صورت تعریف شده است «انجام چیزی که اکثریت انجام می دهند» (به اصطلاح همرنگ جماعت شدن) (دیپهاوس، 1999؛ میلر، برتون-میلر و لستر، 2013). دوم اینکه، پژوهش های قبلی استدلال می کنند که شرکت هایی که از هنجارهای صنعت پیروی می کنند معمولاً عملکرد بسیار مشابه دارند و این ارتباط تنگاتنگی با میانگین صنعت آنها دارد (تانگ و همکاران، 2011)، درحالی که شرکت هایی که استراتژی های انحرافی را دنبال می کنند، اغلب عملکرد متفاوتی دارند (تانگ و همکاران، 2011). بنابراین، استراتژی یک شرکت هرچه انحرافی تر باشد، به احتمال کمتر عملکرد شرکت با عملکرد سطح صنعت آن، همبستگی دارد. در کل، انتظار داریم که اطلاعات سطح بازار و سطح صنعت به احتمال کمتری در قیمت های سهام شرکت های منحرف از نظر استراتژیک شامل شوند و در نتیجه سطح کمتری از همگامی بازده سهام برای آن شرکت های منحرف، بوجود بیاورند.

 

سفارش ترجمه تخصصی حسابداری

 

از سوی دیگر، مطالعات قبلی بیان می کنند که هزینه های پردازش اطلاعات بر مقادیر نسبی اطلاعات خاص شرکت گنجانده شده درون قیمت ها تاثیر می گذارند (برای مثال، دانگ، لی، لین و نی، 2016؛ ولدکامپ، 2006). بخصوص اینکه، هزینه های پردازش اطلاعات بالاتر، از شامل شدن اطلاعات خاص شرکت به درون قیمت ها جلوگیری می کنند. در مقایسه با یک استراتژی که با هنجار صنعت همخوانی و همنوایی دارد، بخش بندی استراتژیک، عدم تقارن اطلاعات و هزینه های پردازش اطلاعات را افزایش می دهد. بنابراین، انحراف استراتژیک می تواند مقدار اطلاعات سطح شرکتی شامل شده درون قیمت ها را کاهش دهد و باعث همگامی بازده سهام بالاتر می شود.

اما، مدیران می توانند با افزایش افشای داوطلبانه، به این اثر نامطلوب پاسخ دهند، مانند صدور پیش بینی های مدیریتی. شرکت های انحرافی، از بیرون می توانند سرمایه گذاران خبره تر را جذب کنند زیرا عدم تقارن اطلاعات باعث می شود گردآوری اطلاعات سودآورتر شود (برای مثال، بارث، کاسزنیک و مک نیکولز، 2001). سرمایه گذاران خبره و افشاهای داوطلبانه، بکار گیری و شامل کردن اطلاعات خاص شرکت به درون قیمت ها را تسهیل می کنند و در نتیجه همگامی بازده سهام را کاهش می دهند (براکمن و یان، 2009؛ هاگارد و همکاران، 2008). در کل، ارتباط بین انحراف استراتژیک و همگامی بازده سهام به یک مسئله پژوهشی حل نشده تبدیل شده است.

با استفاده از یک نمونه از شرکت های آمریکایی در دوره 1982 تا 2014، می فهمیم که انحراف استراتژیک ارتباط منفی و معناداری با همگامی بازده سهام دارد. این نتایج نشان می دهند که شرکت هایی که یک استراتژی انحرافی را دنبال می کنند اطلاعات خاص شرکت بیشتری را به درون قیمت های سهام خود تزریق می کنند. برای تقویت این یافته، در ادامه یک تحلیل مسیر انجام می دهیم تا مکانیزم های تاثیر انحراف استراتژیک بر همگامی بازده سهام را بهتر درک کنیم. بخصوص اینکه، بررسی می کنیم که آیا ارتباط منفی بین انحراف استراتژیک و همگامی بازده سهام بخاطر انحراف استراتژیک که همگامی بازده سهام را به خودی خود کاهش می دهد است (یعنی مسیر مستقیم) یا بخاطر آن است که شرکت های انحرافی، پیش بینی سود مدیریتی بیشتری را صادر می کنند و سهامداران بیشتری را جذب می کنند و این دو متغیر میانجی گر، همگامی بازده سهام را کاهش می دهند (یعنی مسیرهای غیرمستقیم). تحلیل مسیر نشان می دهد که شرکت های دارای انحراف استراتژیک، پیش بینی های سود مدیریت بیشتری صادر می کنند و سطح بالاتری از مالکیت سهام یا بلوک نسبت به شرکت های غیرمنحصر دارند. تحلیل های بیشتر آشکار می کنند که هر دوی پیش بینی های مدیریتی و مالکیت بلوک، به صورت پاره ای میانجی ارتباط منفی بین انحراف استراتژیک و همگامی بازده سهام هستند.

علاوه بر آن، استنباط های اصلی ما معتبر هستند هنگامی که از یک رویکرد متغیر ابزاری (IV) برای پرداختن به درونزادی بالقوه در موقعیت یابی استراتژیک، استفاده کنیم. علاوه بر آن، آزمون های علت معلول گرانجر نشان می دهند که انحراف استراتژیک باعث کاهش همگامی بازده سهام می شود و عکس آن صدق نمی کند. در ادامه، یک سری آزمون مقاوم بودن انجام می دهیم تا اعتبار نتایجمان را ارزیابی کنیم، که شامل انجام تحلیل دوره فرعی، استفاده از انحراف استراتژیک جایگزین و معیارهای همگامی بازده سهام و بکار گیری تعاریف صنعت جایگزین، می باشند.

این مطالعه از چندین جهت در ادبیات مشارکت می کند. اول اینکه، شواهد تجربی از اثر استراتژیک بر ترکیب اطلاعات مهیا شده در مورد یک شرکت ارائه می دهیم. مطالعات قبلی عوامل مختلفی را بررسی کرده اند که بر اهمیت نسبی اطلاعات مختص شرکت در مقابل اطلاعات سطح بازار، تاثیر می گذارد (برای مثال، جیانگ و همکاران، 2018؛ جین و مایرز، 2006؛ پیوتروسکی و رولستون، 2004). برای مثال، جیانگ و همکاران (2018 دریافتند که تحلیل گران حامی از «وجود متقابل» (mutual fund)، اطلاعات مختص شرکت بیشتری تولید می کنند و در نتیجه همگامی بازده سهام کمتری حاصل می کنند. اما، تا آنجایی که می دانیم، هیچکدام نقش موقعیت استراتژیک شرکت ها در فرآیند تشکیل قیمت را بررسی نکرده اند. این مطالعه، شکاف ها را با بررسی اثر انحراف استراتژیک بر همگامی بازده سهام را پر می کند.

دوم اینکه، مقاله ما در مطالعات اخیر که اثر استراتژی تجاری، سنجش شده بوسیله توپولوژی کاشفان و مدافعان «آر ای مایلز و اسنو (1978)»  بر محیط های اطلاعات و تصمیمات مدیریتی شرکت ها، مانند ساختار هزینه، بی نظمی مالی و هجومی بودن مالیاتی را بررسی می کند (برای مثال، بانکر، فلاشر و ژانگ، 2013؛ بنتلی-گود، اومر و شارچ، 2013؛ بنتلی-گود، عمر و توئدیت، 2017؛ هیگینز، عمر و فیلیپس، 2015). این خط پژوهش را با تمرکز بر انحراف استراتژیک گسترش می دهیم و تاثیرش بر بکار گیری اطلاعات مختص شرکت در قیمت سهام را بررسی می کنیم.

 

سفارش ترجمه تخصصی حسابداری

 

سوم اینکه، این مطالعه ادبیات استراتژی و ادبیات در حسابداری و امور مالی را با گزارش دهی اثر انحراف استراتژیک بر مقدار نسبی اطلاعات سطح شرکتی، سطح صنعت و سطح بازار بکار گرفته شده در قیمت سهام را به هم متصل می کند. اکثریت مطالعات در ادبیات مدیریت استراتژیک بر عواملی تمرکز می کنند که شرکت ها را ترغیب به بکار گیری یک استراتژی منحرفانه می کند (برای مثال، بدنار، بویوی و پرینس، 2013؛ کارپنتر، 2000؛ فینکلشتین و هامبریک، 1990؛ ساندرز و هامبریک، 2007؛ ژانگ، 2006). مطالعه دلالت های بازار سرمایه یک استراتژی انحرافی را با نشان دادن ارتباط منفی بین انحراف استراتژیک و همگامی بازده سهام را مورد بررسی قرار می دهد.

باقی این مقاله به صورت زیر بخش بندی می شود. بخش «مرور ادبی و توسعه فرضیه»، ادبیات مرتبط را مررو می کند و فرضیه را توسعه می دهد. بخش «داده ها، متغیرها و طرح پژوهشی» داده ها، متغیرها و طرح پژوهش را توضیح می دهد. بخش «نتایج تجربی»، نتایج تجربی را نشان می دهد. آزمون های مقاوم بودن در بخش «تست های مقاوم بودن» می باشند. نتیجه گیری خود را در بخش «نتیجه گیری» بیان می کنیم.

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی