سفارش ترجمه تخصصی مدیریت و حسابداری

سفارش ترجمه تخصصی مدیریت و حسابداری؛ دریافت مقاله آماده ترجمه شده؛ مقالات انگلیسی ISI معتبر و جدید

سفارش ترجمه تخصصی مدیریت و حسابداری

سفارش ترجمه تخصصی مدیریت و حسابداری؛ دریافت مقاله آماده ترجمه شده؛ مقالات انگلیسی ISI معتبر و جدید

در این وبلاگ، جدیدترین مطالب و مقالات مربوط به رشته مدیریت و حسابداری قرار داده خواهد شد

رساله در دست، درباره تاثیر پیوندهای اجتماعی که نقش درختان بیشمار را در جنگل شبکه های شرکتی ایفا می کنند را بررسی می نماید. در این جا تلاش شده است تا ماهیت کیفی ساختار شبکه های اجتماعی، در میان شرکت های گوناگون، با دقت کمّی، با استفاده از یک چارچوب تشخیصی منسجم، کالبدشکافی شود. در این مطالعه، از مقیاس های خاصی که از نظریه شبکه و گراف حاصل می شود و آن ها را به عنوان نمرات مرکزیت می شناسیم، استفاده شده است و با در نظر گرفتن این مقیاس ها می توان تاثیر متناظر آن ها بر شرکت را مشخص نمود. مطالعه در دست، از سهام لیست شده در سنگاپور ،به عنوان پایه مطالب استفاده کرده است و از داده های این دو شرکت، دو مجموعه متناظر از شبکه، برای تحلیل دقیق تر ساخته شد.

 

ثبت سفارش ترجمه مقاله رشته مدیریت

 

بخش اول، درباره تاثیر متصل کردن هیئت مدیره را بررسی کرده است و با توجه به تاثیر بلندمدت تر ارتباطات شبکه وسیع، به دانش کنونی مقالات می افزاید. با مطالعه این سیستم، به عنوان یک شبکه دو قسمتی توصیه می شود که روش سنتی تحلیل، از اطلاعات مهمی در جابه جایی شبکه، با استفاده از تصویرهای فلت (بدون وزن) صرف نظر می کند. مطالعه کنونی، با توجه به نحوه همپوشانی چارچوب های مطالعه شده اداره شرکتی، با مرکزیت های هیئت مدیره، نقش تکمیلی را ایفا می کنند.

قسمت دوم این مطالعه، روش بررسی توسعه داده شده درباره شبکه ای که توسط مالکان شرکت تشکیل شده است را در یک مطالعه منحصر به فرد، درباره مرکزیت های مالکیت اِعمال می نماید. در آغاز، ایده مدنظر، استفاده از مقیاس های پیچیده تر شبکه در کالبدشکافی کردن شبکه های جهت دار و وزن دار پیوندهای مالکیت بود اما آنچه باعث تعجب شد، این است که روش های ساده، برای ارائه نتایج مستحکم پیوسته، عملکرد خوبی دارند و این قضیه، خود اثبات می کند که جهت دار بودن مالکیت، در استفاده از نتیجه گیری های به دست آمده از شبکه مالکیت، نقش حیاتی ندارد.

همانند داستان قدیمی مرد کور و فیل، در این مقاله، دو قسمت، همانند د و احساس متفاوتی هستند که مرد کور، هنگام بررسی کردن قسمت های مختلف بدن فیل دارد (توپ تاریک روابط ظریف و پیوندهای آن، در مجموعه شبکه شرکتی ای از شرکت های لیست شده در بازار بورس سنگاپور، خود، فیل مدنظر در اتاق است). رساله در دست تلاش می کند تا دو دیدگاه مختلف از همین فیل را در کنار یکدیگر قرار دهد تا بتوانیم توپولوژی شبکه های اجتماعی ای که توسط شرکت ها ایجاد شده است و همچنین تاثیری که این شبکه ها دارند را بهتر درک نماییم

قسمت 1- چه تعداد پیوند وجود دارد که باعث همبستگی می شود؟ (رساله ای درباره هیئت های به هم پیوسته):

با حذف کردن جلوه های فرعی این مطالعه می توان فهمید که نیروی پیش-رانش اصلی آن، مطالعه ای جدید، درباره مرکزیت مالکیت است (برای بررسی روش هایی که می توانیم با استفاده از آن، آنچه به عنوان نظریه گراف و نظریه شبکه می دانیم رااِعمال نماییم تا بتوان روابط میان شرکت و سهامداران آن را به طور دقیق مطالعه کنیم). برای انجام این کار، در ایالت متحده با چالش های زیادی مواجه می شدیم که به سادگی به دلیل بزرگ بودن بازار آن است. شبکه مالکیت می تواند خیلی سریع بسیار پیچیده شود. بنابراین مطالعه خود را بر روی مقیاس کوچکتر، با شروع کار در سنگاپور، آغاز کردند. برخی این سوال را می پرسند که آیا سنگاپور، یک بستر آزمایشی اطمینان پذیر است یا نه؟ (به خصوص از لحاظ توسعه های اخیر، در مرکزیت شبکه). برای پرداختن به این نگرانی، کار خود را با تقلید کردن نتایج قبلی مرکزیت هیئت مدیره، در بازار سنگاپور شروع می کنم. در این جا نتایج قابلیت اِعمال مرکزیت هیئت مدیره، تاحدودی می تواند درصد شک و شبهه برخی از منتقدان را در تقبل این که سنگاپور، یک مورد آزمایشی اِعمال پذیر و مفید، برای بررسی ارتباط تجربی مرکزیت مالکیت است، کاهش دهد

بخش1.1- مروری بر مقالات:

1.1.1- در ارتباط بودن هیئت مدیره:

در کنار یک شرکت، یک نمایشنامه و یک آهنگ، عبارت 6 درجه (DEGREE)تفکیک باعث الهام بخشی فرمول بندی مسائل جهان کوچک شده است که این پدیده عنوان می کند تمامی انسان ها از طریق 6 دوست یا کمتر به یکدیگر متصل هستند. این پدیده احتمالا یکی از بهترین افسانه های شهری دانشگاهی، درباره شبکه اجتماعی است که اغلب می توان آن را به روانشناس استنلی میلگرام نسبت داد (تراورز و میگرام 1967). از آن زمان، جامعه شناسان، اقتصاددانان و پژوهشگران، در مدیریت، حسابداری و امور مالی شرکتی، به دقت درباره تاثیر شبکه های اجتماعی، در تخصیص منابع، تاثیر سیاسی، بازارهای سرمایه و سیاست های امور مالی شرکتی (فرانکاسی 2016)، بازارهای کاری (چو 2014) و عملکرد شرکت مطالعه کرده اند.

در  امور مالی شرکتی، تمرکز مرسوم پژوهش ها بر روی هیئت مدیره های به هم پیوسته است که آن را با عنوان هیئت مدیره متصل یا هیئت مدیره مشترک می شناسیم. مقالات قبلی اغلب درباره نحوه اثرگذاری هیئت های به هم پیوسته، برروی حقوق و مزایای اجرایی و میل کارکنان به ترک شغل بررسی می کردند (هالوک 1997، فیچ و واید 2003). همچنین درباره دلایل نظری برای این پدیده و دلالت های نظریه نمایندگی بررسی می نمودند. مقالات تجربی، بر پایه رشته ای از مقالات، در امور مالی شرکتی و حسابداری بنا گذاشته شده است که درباره تاثیر هیئت مدیره های به هم پیوسته، در عملکرد شرکت، بررسی های لازم را انجام می دهند. لارکر و همکاران( 2013) نشان داده اند که شرکت هایی که هیئت رئیسه مرکزی ای دارند، بازگشت مالی بیشتری با تنظیم ریسک، در سهام خود، رشد بهتر بازگشت مالی در سرمایه و خطای پیش بینی تحلیل گر مثبت تری دارند. مقالات آن ها یکی از اولین مقالاتی است که به مفاهیم مرکزیت، از نظریه گراف، در فضای مقالات امور مالی شرکتی می پردازد. با درک مستقیم می توان متوجه شد که مرکزیت بالای شبکه می تواند نماینده ای برای توانایی کنترل موثر اطلاعات به هنگام یا شخصی، تخصصی، اقدامات جدید و کمک هایی باشد که می توانند برای شرکت، ارزش ایجاد کرده و ریسک آن ها را مدیریت نماید. نتیجه مطالعه لارکر و همکاران (2013)، با مدارکی که از هلند به دست آمده است (فاین 2015)، پشتیبانی می شود اما در ایتالیا چنین مدارکی نداریم (کروچی و گراسی 2012). بنابراین تاجایی که مدارک تجربی نشان می  دهد به اعتبار پیش بینی مشخص نیست، شرکت هایی که مرکزیت هیئت مدیره بالا دارند، بتوانند عملکرد شرکتی برتری در سنگاپور داشته باشد یا نه.

در جبهه نظری نیز اینکه آیا باید رابطه ای را میان متصل بودن بالای هیئت مدیره و عملکرد بهتر شرکت، پیش بینی نماییم یا نه مشخص نیست. مقالات گسترده ای در جامعه شناسی، اقتصاددانی و دانش های امور مالی وجود دارند که بیان می کنند مرکزیت بالا در یک شبکه، هم نکات مثبت و هم نکات منفی ای دارد. منافع قابل تأمل هیئت مدیره هایی با مرکزیت بالا می تواند از چند کانال پدید آید. اول و از همه مهمتر این است که هیئت مدیره هایی با ارتباط بالا به اطلاعات بهتر و بیشتر، دست یابی دارند (چه دیدگاه های ماکرواقتصادی، چه ریسک های شرکتی منحصر به فرد، چه روندهای صنعتی، چه شرایط کلی بازار، چه تغییرات مقرراتی غریب الوقوع یا اطلاعات درونی). دستیابی بهتر و به هنگام تر، برای اطلاعات، در ایجاد تصمیمات استراتژیک و واکنش های این چنینی، در هیئت مدیره، نقش حیاتی داردد (میزروچی 1996). دست یابی بهتر به اطلاعات می تواند منجر به دست یابی بهتر به نوآوری، از طریق شبکه شود که به یک هیئت مدیره با مرکزیت بالا، توانایی این را می دهد که به اندازه انتشار نوآوری و با توجه به اقدامات جدید، تبدیل به ذینفع های زودهنگام تری بشوند (شروسفایر 2010، اومر، شلی و تایس 2016). نوآوری می تواند حق ثبت، بهترین اقدامات اداری، فناوری های جدید، طرح های امور مالی نوآورانه و ساختارهای حقوق و مزایا را در بر بگیرد (پنینگس 1980، فالی، کواکس و ونکا استاوایرن 2014). آدامز و فریرا (2007) عنوان می کنند داشتن یک هیئت مدیره دوستانه، انتخابی بهینه برای شرکت ها است و به هیئت مدیره، توانایی استراتژی سازی را با استفاده از مدیریت و ابزارهای تجمعی دانش و شبکه را می دهد. در وهله دوم، شرکت هایی با مرکزیت بالا، دست یابی بهتری به منابعی ای دارند که می تواند باعث داشتن هزینه های کمتر یا اقتصادی با مقیاس بزرگتر شود (مول 2001). پیوند میان وام  دهنده و وام گیرنده منجر به مقدار بیشتر وام، نرخ سود کمتر و تعهدات محدودکننده کمتر خواهد شد (انگلبرد، گائو و پارسونز 2012). هیئت مدیره هایی با مرکزیت بالاتر می توانند اختلاف بازده اوراق قرضه کمتری داشته باشند و این مزیت، تبدیل به عملکرد بهتر شرکت خواهد شد (چولوم، گریوست و راچال 2014). در وهله سوم، ارتباطات اجتماعی، در هیئت های رئیسه با مرکزیت بالا، جستجو به دنبال CEOها و رؤسای جدید را تسهیل کرده است (انگلبرد،گائو و پارسون 2013) و ارتباطات با تامین کنندگان یا مشتریان کنونی یا بالقوه را تقویت می کند (هیلمن، دالزیل 2003) و یا حتی ادغام و اکتساب های بهره ورتر ا تسهیل می نماید (رنبوک و ژائو 2014). در وهله چهارم، هیئت مدیره هایی با مرکزیت بالا می توانند ناظران قدرتمندی باشند که پروژه های مدیریتی ای که نمی تواند ارزش شرکت را بهبود ببخشد، وتو نمایند (کلوزنر و استراهان 2001، هرمالین ویسباخ 1998). در وهله پنجم می توان گفت شرکت هایی که تعبیه سیاسی قوی ای  در هیئت رئیسه دارند، عدم قطعیت را کاهش  داده و فرصت های خود را افزایش می دهند (هاومان، جیان و شی 2017) و همچنین فرصت دریافت کمک مالی دولتی در مقایسه با شرکت های غیرمتصل، افزایش می یابد (فاسیو، موسالیس و مک کالن 2006)

از طرف دیگر، دلایل متقاعدکننده ای وجود دارد برای این که چرا مرکزیت بالا در هیئت مدیره می تواند برای عملکرد شرکت، مضر باشد. در وهله اول، هیئت مدیره هایی با مرکزیت بیشتر تا حدود زیادی در برابر پخش اطلاعات اشتباه و نوآوری هایی که فقط به ظاهر خوب هستند و می توانند در طولانی مدت یامین مدت باعث ایجاد مشکلاتی شوند، آسیب پذیر می باشند (سیندر و پریمن 2009، کونلی و گنگروف 2012). یک گزینه، نوشتن تاریخ قبل تر یک گزینه است که مشروعیت آن به نظر،از طریق به هم پیوستگی هیئت مدیره بهبود پیدا می کند (بیزجاک، لمون و ویتبی2009، برس، باترفیلد و اسکاگ 1998). دوما شرکت هایی که CEOهایی با مرکزیت بالا دارند می تواننددر ساختن امپراطوری و اقدامات گسترده سازی، در مقابل ارزش شرکت مشارکت داشته باشند. الخطی و جاندیگ (2015) به این نتیجه رسیدند CEOهایی که مرکزیت بالا دارند، برای نتایج شرکتی مضر هستند. دراین مورد، فرسایش ارزش، در اکتساب شرکت و موجودیت ترکیبی، در تلاش خصمانه تر CEOهایی با مرکزیت بالاتر برای رسیدن به ادغام و اکتساب، قابل اِعمال است. CEOهایی با مرکزیت بالا در برابر سواستفاده از قدرت و نفوذشان، با هدف افزایش گستردگی و به دست آوردن منافع شخصی،  در برابر هزینه های شرکت همانند استخراج حقوق و مزایای بالاتر از شرکت، مصون نمی باشند (براون، گائو، لی، استاتوپولوس و هاوس 2009، هوانگ و کیم 2009) و یا منصوب کردن دوستان و متملغان، به عنوان رؤسا که خود میتواند باعث ضعیف تر کردن نظارت هیئت رئیسه و به بیراهه بردن هدف اعضای مستقل این هیئت شود (فرانکاسی و تیت 2012، کوهن، فرانزینی و مالای 2012). پس از آن باید گفت رؤسایی با مرکزیت بالا می توانند تصمیم گیرندگان موثری باشند اما گستردگی امورات محدود، همراه با ریاست چندگانه، موقعیتی است که می تواند شرکت را دچار به مشغله هیئت مدیره کند و در چندین مطالعه نشان داده است که می تواند برای عملکرد شرکت مضر باشد (فریچ و شیپداستانی 2006، کُر، هالدسان و لارکر 1999، آدامز ،هرمالین و ویسباخ 2008)

ثبت سفارش ترجمه مقاله رشته مدیریت

ثبت سفارش ترجمه مقاله رشته مدیریت

ثبت سفارش ترجمه مقاله رشته مدیریت

از طرف دیگر می توان گفت حتی با وجود این که ریاست چندگانه به طور ناگفته توسط مقالات دانشگاهی جریان اصلی، به عنوان عاملی مضر در نظر گرفته شده است، مدارکی وجود دارد مبنی بر این که موقعیت های خاصی هستند که در آن، هیئت رئیسه مشغول می تواند سودمند باشد. یک مثال، توسط فیلدلاولی و میلتراخن (2013) عنوان شده است که در آن، یک مورد از شرکت IPO ذکر گشته است.

معمای هیئت رئیسه مشغول، این جا به عنوان یک تشبیه مفید، برای مسئله ای که باعث ضرر رساندن به موجودیت هایی با مرکزیت بالا می شود، عنوان شده است. پازل هیئت مدیره مشغول، موازی با پارادوکس مرکزیت بالا است. برای درک هیئت مدیره مشغول باید به این نتیجه برسیم که هیئت ها هم به کاربردهای نظارتی و هم به مشاوره می رسند و وابسته بر چرخه زندگی شرکت، یک هیئت مدیره مشغول، ممکن است مطلوب یا نامطلوب باشد. آیا پارادوکس مرکزیت بالا که در آن، این مرکزیت باعث اعطای قدرت می شود اما قدرت، اغلب به فساد منجر خواهد شد، وجود دارد یا نه؟

پیچیدگی دیگری در جبهه نظری این پدیده، این است که نظریه اجتماعی، ذاتا پیچیده هستند. رابطه ممکن است لزوما باعث افزایش ارتباطات و تقسیم کردن موجودی ها نشود. قابل درک است که ارتباط بیشتری که عضویت در هیئت مدیره باعث آن می شود، می تواند باعث دوستی حرفه ای شده و به سمت دشمنی خصمانه منحرف گردد و چارچوبی که ما می سازیم،اجازه چنین تفسیرهای ساده لوحانه ای را نمی دهد. هر ارتباطی که در مدلمان فرض می کنیم، یک پیوند مثبت است. به این صورت، در حقیقت ممکن است عدم تفاهم وجود داشته باشد یا یک پیوند ضعیف تری که دچار از پشت خنجر زدن یا استفاده از پلیتیک های دراماتیک، توسط دشمنان دوست نما را نشان بدهد.

در این مقاله، شبکه توسط پیوندهای رسمی قابل مشاهده، میان شرکت هایی که توسط رؤسای به هم پیوسته تشکیل شده است، محدود می شود. هیچ گونه پیوند اجتماعی ای یا سایر پیوندهای حرفه ای که توسط تجربه مشترک کاری ایجاد می شود یا هر گونه پیوند میان هم دانشگاهیان، در موسسات تحصیلی را لحاظ نمی کنیمو افق مشاهده ما هم چنین محدود به مجموعه هیئت رئیسه های شرکت هایی است که در سنگاپور لیست شده است. این مسئله در تمامی پژوهش هایی که شبکه اجتماعی را در بر می گیرند، فطری است. توانایی ثبت کردن مجموعه کامل روابط، میان نماینده های انسانی وجود ندارد و مطالعاتی که تلاش می کنند این کار را انجام دهند، ممکن است دچار نکته منفی گزارش بیش از حد شوند. برای مثال برخی از مطالعات،هنگامی که دو فرد، در یک بازه همپوشانی در یک موسسه تحصیلی،تحصیل می کنند را درگیر یک پیوند فرض می کنند. تجربه داستانی شخصی نشان می دهد که عوامل مثبت دروغین بسیاری، تحت چنین طرح طبقه بندی ای ، به نسبت آنچه باید فرض شود وجود دارد. نتایج نویدبخش از برخی از مطالعات (هوانگ 2009، وستوال، چنگ و هان 2006) نشان می دهند که پیوندهای رسمی و غیررسمی، با هم پیوسته و مکمل هستند. بنابراین در تحلیل رسمی ترین پیوندها، از لحاظ عضویت در هیئت رئیسه، این امید وجود دارد که بتوان تاثیر پیوندهای غیررسمی، بر عملکرد شرکت را نیز ثبت نمود. علاوه بر آن در مقایسه با سایر مطالعاتی که از داده های مالکانه که به طور دستی جمع آوری شده است، پایگاه داده s&p IQ که در این جا مورد استفاده قرار گرفته است، قابلیت اطمینان بیشتری دارد و به راحتی می توان آن را به طور متقابل، اعتبارسنجی نمود.

اسناد امور مالی شرکتی جدیدی که درباره مرکزیت هیئت رئیسه های به هم پیوسته مطالعه می کنند،  از دو دیدگاه مختلف، به این مسئله می پردازند. اکثر مقالات موجود، بر به هم پیوستگی های رؤسا و محاسبه مرکزیت رؤسا متمرکز هستن (فاین 2013، اومر، سلی و تینک 2014) (شامل CEO- الخطیب و همکاران 2015). مرکزیت شرکت سپس به عنوان یک مقیاس تجمعی از رؤسا ارزشگذاری می کند (آنگ، او ین، سوکارت 2017) یا برای محاسبه مقیاس های اشتقاقی دیگر مورد استفاده قرار می گیرد (هانگ 2015). روش دیگر محاسبه این ویژگی در شرکت، محاسبه مستقیم مرکزیت شرکت، به عنوان یک تصویر دو قسمته از شبکه ای از هیت رئیسه های به هم پیوسته، بر روی خود هیئت رئیسه است (لارکر و همکاران 2013، فاین 2013). مورد دوم، رویکردی است که در این مقاله از آن استفاده می شود. فاین (2013) از داده های هیئت مدیره در هلند، برای جدا کردن دو اثر به ظاهر متفاوت استفاده می کند: اثر مرکزیت هیئت مدیره به هم پیوسته و مرکزیت رئیس. با استفاده از مقیاس مرکزیت بردار ویژه (EIGENVECTOR)،  به عنوانی ک مقیاس کلیدی، او به این نتیجه رسید که هیئت رئیسه های به هم پیوسته با مرکزیت بالا برای شرکت سودمند هستند در حالی که شرکت هایی که مرکزیت رئیس بالا دارند، بازگشت مالی ضعیف تری را بر روی سهام خود خواهند داشت. علاوه بر آن، او به این نتیجه رسید که پیوندهای به هم پیوسته تنها هنگامی که فعال باشند بر روی بازگشت مالی تاثیر می گذارند و هم چنین دست یابی به منابع بهبودبخشی ارزش می تواند پس از منحل شدن این پیوندها به شدت و با سرعت بالا فرسوده شوند.بر خلاف هیئت رئیسه های به هم پیوسته، اِعمال پذیری پیوندها، پس از این که رؤسا از هیئت رئیسه خارج شدند، ادامه پیدا می کند. این تاثیر مصرانه، با نتایج یافته شده توسط گری و ناولند (2013) مطابق است. آن ها با استفاده از داده های به دست آمده از استرالیا به این نتیجه رسیدند که هم گستردگی و هم عمق تجربه رئیس جدید (یعنی تعداد سال ها ی قبلی و تعداد رؤسای کنونی)، توسط بازارهای سرمایه، ارزش گذاری می شود.

اکنون درباره میزان استفاده از 4 مقیاس مورد استفاده در نظریه شبکه، توسط شرکت هایی که پیوند خوب دارند را ارزیابی خواهم کرد. در ابتدا یک هیئت رئیسه می تواند مرکزی باشد، در صورتی که به هیئت های دیگر متصل باشد. گفته می شود چنین هیئتی، در درجه (DEGREE)مرکزیت، نمره بالایی دارد (پراکتور و لومیس 1951، فرمین 1958) و  می توان آن را به عنوان هیئتی در نظر گرفت که منابع و محیط های اطلاعاتی و پشتیبانی زیادی دارد. در وهله بعدی، هیت را می توان مرکزی دانست در صورتی که به هیئت های مهم متصل باشد که البته اهمیت هیئت، به عنوان تعداد هیئت های مهمی که به آن متصل است، تعریف می شود. گفته می شود چنین هیئتی، مرکزیت بردار ویژه (EIGENVECTOR)بالایی دارد (بونایخ 1972) و می توان آن را به عنوان هیئتی در نظر گرفت که دست یابی بالایی به منابع و اطلاعات، با کیفیت بالا دارد. در وهله سوم، هیئت را می توان مرکزی دانست در صورتی که گام های کمتری را برای رسیدن به سایر اشخاص، در کل شبکه نیاز داشته باشد که در واقع ایده اصلی نهفته در 6 درجه (DEGREE)تفکیک می باشد.چنین هیئتی، مرکزیت نزدیکی (CLOSENESS)بالایی دارد (سالیدوسی 1966) و می توان آن را به عنوان هیئتی در نظر گرفت که سرعت بالاتری در دست یابی به اطلاعات یا پخش آن به باقی مانده شبکه دارد.در وهله بعدی، هیئت را می توان مرکزی دانست در صورتی که موقعیت های مختلفی میان سایر گروه ها از موقعیت هیئت مدیره داشته باشد. گفته می شود چنین هیئت ها،مرکزیت میانی (BETWEENNESS)بالایی دارند (فریمن 1978) و به عنوان هیئت هایی در نظر گرفته می شوند که کارگذار، معبر یا دربان اطلاعات و منابع هستند. در آخر، مقیاس مرکزیت ترکیبی n نمره ای، مبتنی بر تحلیل جزء اساسی است و در وهله اول توسط لارکر و همکاران پیشنهاد شده است (2013). همانطور که می توان از اسمش نتیجه گیری کرد، خلاصه ایستایی از 4 مقیاس مرکزیت مذکور می باشد.

درجه (DEGREE)مرکزیت، یک مقیاس محلی است. مرکزیت میانی (BETWEENNESS)، نزدیکی (CLOSENESS)و بردار ویژه (EIGENVECTOR)، مقیاس های شبکه می باشند که در آن، تغییر کوچک می تواند تاثیر بر مرکزیت بردار ویژه (EIGENVECTOR)شرکت داشته باشد حتی اگر در همسایگی بیدرنگ آن هیچ تغییری وجود نداشته باشد. مرکزیت میانی (BETWEENNESS)و نزدیکی (CLOSENESS)تا حدودی غیر شهودی هستند زیرا محاسبه می شوند و در این فرآیند فرض می شود که اطلاعات و منابع، تنها در کوتاه ترین مسیری که دو شرکت را متصل کرده است، جریان دارد و ازتمامی مسیرهای ممکن ولی طولانی تر صرف نظر می شود. این پدیده به نظر، یک فرضیه غیرواقع گرایانه است (کدیا و راج کوپال 2009). آنچه احساس شهودی بیشتری به این دو می دهد، مقیاس جدیدتر میانی (BETWEENNESS)جریان (نیومن 2005) و نزدیکی (CLOSENESS)جریان (استپنسن و زلن 1989) می باشد که در آن تمامی مسیرهای ممکن میان دو شرکت، در محاسبه نمرات نزدیکی (CLOSENESS)جریان و میانی (BETWEENNESS)جریان لحاظ می شود. نوآوری ای که این مقیاس ها از آن استفاده می کنند تشابه برگرفته از جریان الکتریکی میان هر دو نقطه در شبکه می باشد

الکتریسیته تنها از طریق کوتاه ترین مسیر یا تنها از طریق مسیری که کمترین مقاومت را دارد، جریان پیدا نمی کند. الکتریسیته درمیان تمامی مسیرها (به میزانی مختلف) که ارتباطی معکوس با مقاومت در طول آن مسیر دارند، جریان می گیرند. این پدیده، یک مدل احتمالاتی بسیار قابل قبول تر از جریان اطلاعات، در جهان حقیقی است. با این وجود بررسی های بسیار مقدماتی، هیچ گونه مزیت به هم پیوسته ای از این مقیاس های جدید نشان نداده است و بنابراین نتایج، در این مقاله گزارش نمی شوند.به طور مشابه، کروسی و گراسی (2012) هیچ گونه تفاوت معناداری در نتایج بین میانی (BETWEENNESS)جریان و مقیاس های میانی (BETWEENNESS)پیدا نکرده اند.

یک عامل برانگیزه مهم در این مقاله، ارائه پشتیبانی تجربی، برای استفاده گسترده تر از روش های مصور سازی وزنی است. مقالات موجود در زمینه امور مالی شرکتی که توسط مقالات اساسی (همانند لارکر و همکاران 2013)،گسترده تر شده است، از تعداد به هم پیوستگی ها صرف نظر می کند. برخی از مقالات، از تصویرهای وزنی، بدون توجیه استفاده می کنند (گروچی و کراسی 2012). این مقاله امید دارد که بتواند پشتیبانی تجربی ای را به نفع استفاده از روش بررسی تصویرسازی وزنی، در مقالات آتی امور مالی شرکتی و مدیریت که به نظریه شبکه اجتماعی می پردازد، بیابد. پر واضح است که هم بستگی های هیئت مدیره را به عنوان رسانایی برای جریان اطلاعات و دست یابی به منابع یا به عنوان پیوند برای رسیدن به لطف های متقابل، مدلسازی می کنیم. به این صورت در حالی که دو شرکت، توسط یک رئیس مشترک، پیوند داشته باشند و دو شرکت دیگر، توسط سه رئیس، پیوند داشته باشند باید انتظار داشته باشیم که پیوند، در مورد دوم ، به نسبت مورد اول، قوی تر باشد که البته وزنی بودن در تصویر، به ما اجازه مدلسازی از چنین انتظاراتی را می دهد.

مقاله در دست، نقش تکمیلی ای را برای مطالعات آنگ و همکاران (2017) ایفا می کند؛ به این گونه که هر دو مقاله درباره تاثیر هیئت مدیره های به هم پیوسته بر عملکرد شرکت در سنگاپور مطالعه می کند اما تفاوت های کلیدی ای در نمونه و روش بررسی وجود دارد: اول اینکه نمونه آن ها هم هونگ کونگ و هم سنگاپور را در بر می گیرد. در حالی که این مقاله تنها متمرکز بر سنگاپور است. دوم این که از تصویر رئیس هیئت مدیره به هم پیوسته استفاده می کنند در حالی که این مقاله از تصویر هیئت مدیره استفاده می کند. در وهله بعدی، متغیر مرکزیت آن ها، دودوئی است که نشان دهنده بالا یا کمتر از میانه است در حالی که این مقاله از متغیرهای ترتیبی 4 گانه استفاده می کند. نتایج به دست آمده، نتایج مقاله آن ها را تکمیل کرده و پایه مقایسه برای قسمت دوم این رساله ایجاد می کند. در مطالعه یشان، به عنوان بررسی مستحکم (لارکر و همکاران 2013)، برخی از فاکتورهای راهبری شرکتی را کنترل نمودند (با نام هیئت مدیره مبهوت، قرص سم، محدودیت برای جلسات خاص، درصد رؤسای مستقل، دوگانه CEO-رئیس،سهم های کلاس دوگانه و شاخص G) (کمپرس ،اشی و متریک 2003). آن ها متوجه شدند که نتایج، برای مرکزیت هیئت، تحت تاثیر قرار نمی گیرد که خود نشان می دهد خصوصیات نظارتی مرتبط با هیئت مدیره باعث برانگیزش نتایج مرکزیت آن نیست. این نتایج به طور کامل با مقاله در دست، مطابق نیست و شاید دلیل آن، تفاوت در مقیاس های راهبری شرکتی مورد استفاده باشد

1.1.2- نظارت شرکتی:

راهبری شرکتی به مکانیزمی اشاره دارد که به حل و فصل مسائل اقدامات تجمعی، در میان سرمایه گذاران پراکنده و همچنین مصالحه منصفانه تعارض منافع، میان ذینفع های مختلف، با هدف بیشینه سازی ارزش شرکت، برای سهامدارانش، مرتبط می باشد (بشت، بورتون و رولتون 2003، دنیز و مک کانل 2003). می توان گفت که اولین مقاله نوشته شده در زمینه راهبری شرکتی که توانست توجه گسترده ای را به این موضوع جلب کند، کامپرز و همکاران (2003) بود که بر تاثیر نظارت شرکتی، بر عملکرد شرکت در طول دهه 1990 مطالعه کردند. آن ها یک شاخص نظارت را ایجاد کردند که با استفاده از شاخص 24، ماده ضد تصدی ساخته شده بود و نشان دادند که پورتفولیوی دموکراتیک، با قویترین محافظت از حقوق سهامداران، عملکرد بهتری از پورتفولیوی دیکتاتوری دارند. آن ها به این نتیجه رسیدند که پورتفولیوی دموکراسی طولانی و دیکتاتوری کوتاه، بازگشت مالی ای دارد که به طرز غیرطبیعی ای مثبت است. هم چنین آن ها مستند ساختند که شرکت هایی که حقوق سهامداران قوی تری دارند، ارزش شرکت بالاتر، منفعت بیشتر و رشد فروش بالاتری دارند در حالی که به طور هم روند، هزینه سرمایه پایین تری داشته و اکتساب های کمتری را نیز ایجاد می کنند. مطالعه فوق العاده آن ها توانست موجی از پژوهش های دیگر را در زمینه راهبری شرکتی ایجاد نماید.

کلاپر و لاو (2004)، پوشش این مقالات را به 495 شرکت، در میان 25 بازار نوظهور و 18 بخش، گسترده کردند و هم بستگی مثبت، میان ارزش بازاری یا عملکرد عملیاتی و راهبری شرکتی پیدا کردند. این رابطه، برای شرکت هایی که در محیط های حقوقی ضعیف تر کار می کنند، قوی تر است. آن ها استدلال نمودند که نظارت سطح شرکت، با متغیرهای مرتبط با میزان اطلاعات نامتقارن و اشتباه های عقد قرارداد که متوجه شرکت است، در ارتباط می باشد که آن ها سایز شرکت و نامحسوس بودن دارایی را به عنوان متغیرهای نماینده استفاده کردند در حالی که رشد فروش، به عنوان نماینده فرصت رشد بود. مطالعه انجام شده توسط دونو و کیم (2005)، ماهیتی مشابه داشت و هم چنین 159 شرکت بزرگ، در 27 کشور را شامل می شد. کرمرز و نایرز (2005) به این نتیجه رسیدند که بازار، برای کنترل شرکتی (نظارت خارجی) و فعالیت گرایی سهامداران (نظارت داخلی)، به طرز جالب توجهی با هم در فعل و انفعال هستندهستند. شرکت هایی که بیشترین سطح آسیب پذیری در برابر تصدی را داشتند، تنها هنگامی که مالکیت منابع مالی دولتی نیز بالا باشد (دارنده بلاک)، عملکرد بهتری داشتند. کوان و فرل (2009)، عبارت شاخص توانمندسازی را وارد پژوهش های راهبری شرکتی نمودند. این شاخص، مبتنی بر زیرمجموعه 6 مورد از 24 مورد مفاد نظارتی است که توسط مرکز پژوهش مسئولیت های سرمایه گذار IRRC توسعه داده شده است. با استفاده از Q توبین، به عنوان یک نماینده برای ارزشگذاری شرکت، آن ها به این نتیجه رسیدند که توانمندسازی بالاتر می تواند به ارزش شرکت های ایالت متحده، در دوره 1990 تا 2003 آسیب برساند.

بهاگات و بولتون (2008) به این نتیجه رسیدند که شرکت هایی که نظارت بهتری دارند، هم بستگی قابل توجهی با عملکرد بهتر دارند. با این وجود در نقطه مقابل مطالعات قبلی، مقیاس نظارت، به نظر هیچ ارتباطی با عملکرد بازار سهام متعاقب ندارد (به خصوص هنگامی که ماهیت درون زاد روابط، میان عملکرد بازار سهام و نظارت را در نظر بگیریم). آن ها تائید نمودند که مالکیت هیئت مدیره شرکتی، مقیاس بهتری برای راهبری شرکتی است.

از لحاظ مقیاس بین المللی نظارت شرکتی، با مطالعه گومپرز و همکاران (2003)، چندین تلاش، برای توسعه دادن شاخص های مشابه در سایر کشورها همانند کره (بلک، جان 2006)، روسیه (بلک، لاو و راشینکسکی 2004) و سنگاپور (گو و لی 2009) پدید آمد

ثبت سفارش ترجمه مقاله رشته مدیریت

ثبت سفارش ترجمه مقاله رشته مدیریت

ثبت سفارش ترجمه مقاله رشته مدیریت

بخش 1.2- داده و  روش بررسی:

نظریه گراف، مطالعه ساختارهای مورد استفاده برای مدلسازی روابط، میان اشیا است که در آن، اشیا به عنوان گره یا رئوس نشان داده می شوندکه توسط قوس یا لبه به هم متصل هستند. نظریه شبکه، مبنای نظریه گراف را فراهم می آورد و هدف آن، مطالعه سیستم هایی با تعامل پیچیده است به گونه ای که بتوانیم ویژگی های گره، جهتدار بودن لبه ها و .. را نیز مطالعه نماییم. در این مطالعه، از نتایج نظریات مذکور، در بررسی شبکه های دو قسمتی استفاده می شود.

1.2.1- تصویر شبکه های دو قسمتی:

تا جایی که ما می دانیم تقریبا تمامی مقالات اخیر، در زمینه امور مالی شرکتی که به شبکه اجتماعی می پردازندو از مرکزیت استفاده نموده اند (شامل لارکر و همکاران 2013، الخطیب و همکاران 2015، هاپگ 2015، هانگ و همکاران 2015)، از همین چارچوب تجربی، برای استخراج شبکه هیئت مدیره یا شبکه رأسا استفاده کرده اند. یک استثنا در این میان، گروچی و گراسی (2012) است که از روش تصویرسازی وزنی ساده استفاده کرده است.

در صورتی که شبکه ای از هیئت های مدیره می سازیم، دو هیئت مدیره متصل هستند (در صورتی که یک یا چند رئیس مشترک داشته باشند). در صورتی که شبکه ای از رؤسا را می سازیم ممکن است شامل CEOها در تحلیل نهایی باشد. دو رئیس در صورتی با هم متصل هستند که یک یا چند هیئت رئیسه مشترک داشته باشند. به دلیل عدم وجود عبارتی بهتر، این روش حل متصل بودن را به عنوان تصویر فلت نامگذاری می کنیم. به دلیل اینکه شبکه هیئت های به هم پیوسته، متشکل از دو نوع گره هستند (گره رئیس و گره هیئت رئیسه/شرکت)، در واژگان شناسی گراف، این گراف، دوحالت دارد و گراف حاصله، یک گراف دو قسمتی عادی است. روش های ثابت شده ای برای پرداختن به تبدیل این گراف دو قسمتی، به یک شبکه یک حالتی وجود دارد که من استدلال می کنم قدرت برابری در پایه نظری، به نسبت اقدامات کنونی دارد. دو مورد از روش های تفسیر را در این مقاله بررسی می کنیم: تصویر وزنی ساده و تصویر مبتنی بر همیاری. با این وجود قبل از پرداختن به این مسئله، مقدمه ای درباره فرآیند تصویرسازی دو قسمتی، برای راحتی ارجاع ارائه خواهد شد

1.2.1.1- تصویر هیئت مدیره و رئیس، از هیئت مدیره های به هم پیوسته:

تصویر شبکه دو قسمتی، به طور گسترده، برای متراکم کردن اطلاعات موجود درباره شبکه های دو قسمتی استفاده می شود، از آن جایی که تصویر تک حالتی همیشه اطلاعات کمتری به نسبت گراف دو قسمتی اولیه دارد و یک روش مناسب، برای وزن بندی اتصالات شبکه مورد نیاز می باشد

استفاده گسترده از تصویرهای شبکه دو قسمتی، برای تبدیل اطلاعات، از شبکه های دوحالتی به حالت یک حالتی وجود دارد. یکی از بهترین تصاویری که می تواندرابطه میان شبکه دو قسمتی و همتاهای تک قسمتی آن را نشان دهد، از ژو، رن،مدو و ژانگ (2007) حاصل شده است که در شکل زیر آن را نشان می دهیم.

 

در این شکل، باکس A، شبکه دو قسمتی را نشان می دهد که در مورد ما شبکه هیئت مدیره به هم پیوسته است. گره های X را می توان به عنوان رؤسا در نظر گرفت و گره های Y را می توان به عنوان شرکت یا هئیت رئیسه در نظر گرفت. باکس B تصویر رئیس و باکس C تصویر هیئت مدیره را نشان می دهد. وزن ها در لبه ها، تعداد همسایه های مشترک را با استفاده از روش وزنی ساده که به عنوان تصویر وزنی، در این مقاله به آن اشاره می شود، نشان می دهند. به طور جایگزین می توانیم وزن یکی از موارد را به تمامی لبه های تصویر شده تخصیص دهیم. در مطالعه لارکر و همکاران (2013)، دو شرکت مرتبط هستند در صورتی که حداقل یک عضو هیئت رئیسه مشترک داشته باشند. دو شرکت، مرتبط نیستند در صورتی که یک عضو هیئت مدیره مشترک نداشته باشند. این روش پرداختن به لبه های مشترک که اغلب در مقالات مالی و حسابداری، از آن استفاده می شود، اطلاعات حیاتی ای را در ترجمه از دست می دهد و دقیقا دلیل اینکه ما از روش تصویر ساده ای، با عنوان تصویر فلت، در این مقاله استفاده می کنیم که به نظر اثربخشی کمتری به نسبت مورد وزنی دارد، همین است. با این وجود پژوهشگران، در تولید نتایج خارق العاده ای با استفاده از تصویرهای فلت موفق بوده اند که می تواند اِعمال پذیری این روش را تائید کند که به نظر بهره ور تر می آید. یک نکته حائز اهمیت درباره اجزای گراف این است که در شکل بالا شما می توانید تعداد اجزا در باکس B و  C را ببینید که با هم برابر هستند.شبکه های تک حالته از دو جزء غیرمتصل کوچک تر تشکیل می شوند. آنچه گفتیم در واقع ویژگی کلی تصویرهای شبکه های دو قسمتی است که می توانید آن را در این مقاله با مقایسه کردن شبکه تصویر هیئت مدیره، در پنل 1.2.b و شبکه تصویر رؤسا در پنل 1.2d تائید نمایید. توجه کنید که اجزا در باکسB، سایز گره نابرابری دارند در حالی که اجزا در باکس C، سایز گره برابر دارند.

1.2.1.2- روش های وزن بندی تصویر دو قسمتی:

همانطور که قبلا عنوان شد روش های وزن بندی مختلفی پیشنهاد شده است تا بتواند اطلاعات را به بهترین شکل، در فرآیند تصویرسازی حفظ نمایند. برای نشان دادن تفاوت ها، تصاویر فوق العاده ای را از اوپسال(2013) استفاده می کنیم

 

باکس D در واقع ارائه ساده یک شبکه دو قسمتی به حالت خام می باشد. در این جا فرض می کنیم که گره های هاشور خورده، رؤسا هستند و گره های برچسب زده، هیئت مدیره یا شرکت می باشند. در این مورد، شرکت A با B از طریق دو رئیس مشترک پیوند خورده است. شرکت C از طریق یک رئیس مشترک پیوندخورده است. این رابطه در باکسE خلاصه شده است که نشان داده می شود.

 

باکس E روش وزن بندی ساده تصویر را نشان می دهد. این پدیده را می توان به صورت wij=p1نشان داده که در آن، wij ، وزن میان گره i و گره j بوده است و P گره های سایر انواع است که گره i و j را به هم متصل می کند. توجه داشته باشید که بیشتر از یک روش، برای مشخص کردن وزن وجود دارد.

با توجه به یک مفهوم مشهور اقتصادی می توانیم تصور کنیم که هر اتصال اضافه، به شرکت، در مقابل قانون کاهش کاربردپذیری حاشیه ای، ارزش کمتری را تحمیل می کند.  این ایده در تعیین وزن هایپرولیک به چشم می خورد که آن را به عنوان تعیین وزن همیارانه می دانیم. عبارتی که از مقالات علمی، درباره شبکه های همیارانه که برای بار اول توسط نیومان (2001) توصیف شد، استخراج شد. ایده پایه نهفته در این طرح تعیین وزن، این است که برای پژوهشگران و مقالات منتشر شده در شبکه دو قسمتی، رابطه میان دو نویسنده که یک مقاله را با هم نوشته اند، به نسبت دو نویسنده ای که یک مقاله را با یکدیگر و 5 نویسنده دیگر نوشته اند، قوی تر است. وزن ها به صورت wij=p1Np-1 نشان داده می شود که در آن، Np تعداد نویسندگان در مقاله P می باشد. به باکس F برای تشریح تعیین وزن متعاقب استفاده از این طرح تعیین وزن لبه مراجعه نمایید. در این رساله، بررسی جامعی درباره اهمیت طرح های تعیین وزن مختلف انجام شده است که البته مورد وزن، با نام تصویر فلت انتخاب گشت که در واقع ساده ترین روش وزنی، تصویر وزنی است و هم چنین مورد وزنی هایپرولیک که آن را به عنوان تصویرسازی همیارانه می شناسیم

1.2.2- مرکزیت شبکه:

هنگامی که شبکه های تصویر شده، استخراج شدند، گام بعدی، انجام محاسبه نمرات مرکزیت است. فقط در این بخش است که جمع آوری تمامی انواع مقیاس های مرکزیت، در ALLCAPS، برای بهبودبخشی وضوح استفاده می شود. مفهوم متصل بودن، چند بعدی است. در نظریه گراف، مقیاس های زیادی وجود دارد که ترکیب شده اند و هر کدام جنبه مختلفی از مرکزیت را اندازه گیری می نمایند. 4 مقیاس اصلی وجود دارد که استفاده گسترده تری در مقالات امور مالی و حسابداری دارد و آن ها مرکزیت درجه (DEGREE)،نزدیکی، میانی (BETWEENNESS)و بردار ویژه (EIGENVECTOR)هستند. این موارد، همان مقیاس هایی هستند که در مطالعه لارکر و همکاران (2013) و الخظیب و همکاران (2015) استفاده شده اند.

شاید ساده ترین مقیاس مرکزیت، مرکزیت درجه (DEGREE)باشد. گفته می شود که یک گره، مرکزیت درجه (DEGREE)بالایی دارد در صورتی که ارتباطات مستقیم زیادی با سایر گره ها داشته باشد. آنچه گفتیم در واقع مقیاس صریح مورد استفاده در مطالعات اولیه درباره شبکه اجتماعی (همانند اِنگِلبارد و همکاران 2013) می باشد. فرض کنید δ(i,j) شاخصی را نشان می دهد مبنی بر این که هیئت رئیسه iوj، یک رئیس را به طور مشترک، برای شرکت خاص i در شبکه دارند. سپس مرکزیت درجه (DEGREE)گره i به صورت زیر است:

 

 

مرکزیت نزدیکی، کوتاه ترین فاصله کلی، به تمامی گره ها در گراف را اندازه گیری می کند. گره ای که نزدیکی (CLOSENESS)بالایی دارد، فاصله کلی پایینی دارد و برعکس آن نیز صادق است. فرض می کنیم l(I,j) تعداد گام ها در کوتاه ترین مسیر، میان هئیت مدیره i و j باشد. بنابراین معادله زیر را داریم

 

مرکزیت میانی (BETWEENNESS)، تعداد دفعاتی که گره ،در کوتاه ترین مسیر، میان دو گره دیگر قرار می گیرد را اندازه گیری می نماید. فرض می کنیم Pi(k,j) ، تعداد کلی کوتاه ترین مسیر، میان گره K و J را نشان می دهد و P(k,j) تعداد کلی کوتاه ترین مسیرها، میان K و J است

 

مرکزیت بردار ویژه (EIGENVECTOR)،  مفهومی است که به مرکزیت درجه (DEGREE)مرتبط است اما میزان اهمیت پیوندهای مستقیم را نیز با پیروی از رویکرد بناچیچ (1972) در نظر میگیرد. این مقیاس تاثیرگذاری، متصل بودن هیئت رئیسه و هم چنین متصل بودن پیوندهای مستقیم آن را در نظر گرفته است و می تواند مقیاسی برای پرستیژ و قدرت باشد. فرض می کنیم لاندا، فاکتور تناسب و gij=1 باشد، در صورتی که شرکت های iو j مرتبط هستند

 

در حالت بردار، بردار ویژه (EIGENVECTOR)شرکت هنگامی به دست می آید که معادله زیر را داشته باشیم

 

با وجود این که مرکزیت درجه (DEGREE)، نزدیکی (CLOSENESS)، میانی (BETWEENNESS)و بردار ویژه (EIGENVECTOR)به طور مرسوم، به عنوان مقیاس های مرکزیت شبکه لیست می شوند، درجه (DEGREE)، مقیاس محلی تری به نسبت یک مقیاس شبکه است زیرا تنها همسایه های بیدرنگ گره را اندازه گیری می کند. سه مقیاس دیگر مرکزیت (یعنی نزدیکی، میانی (BETWEENNESS)و بردار ویژه(EIGENVECTOR))، به گونه ای هستند که تغییر در یک گره یا یک اتصال می تواند تاثیرات موجک واری داشته باشد که بر گره های دورتر تاثیر بگذارد. در حالی که این توصیف، نزدیک به تاثیر پروانه است که در نظریه هرج و مرج شاهد آن هستیم (در آن، تغییر کوچک، در یک جا می تواند تغییران بزرگی را در یک جای دیگر حاصل کند)، چیزی که در حال توصیف آن هستیم، در واقع دلالتی بر شرایط آغازین سیستم و هم چنین ساختار شبکه ندارد. با این وجود این مطالعه از 4 مقیاس عنوان شده که پایگاه قوی ای در مقالات حسابداری و امور مالی اخیر دارد، استفاده می نماید. دلیل دیگر، این است که آزمایش مقدماتی 4 مقیاس، به خصوص میانی (BETWEENNESS)جریان و نزدیکی (CLOSENESS)که در مطالعه نیومن (2005) معرفی شده است، هنوز برخلاف جذبه نظری آغازی اش نتوانسته مثمر ثمر واقع شود. این مقاله از مقیاس ترکیبی نمره N استفاده می کند. این مقیاس، برای بار اول، در مطالعه لارکر و همکاران (2013) استفاده شد که در واقع یک درجه (DEGREE)5گاهی میانگین وزنی برابر، از 4 مقیاس مرکزیت می باشد. گزارش شده است که نمره N، پایه پشتیبانی، برای تحلیل جزء اساسی 4 مقیاس شبکه دارد. بنابراین، این مقیاس در مقاله در دست، برای ارزیابی اِعمال پذیری اش، در آزمایشات جدید تکرار شده است.

 

مقالات مختلف، از روش های نسبتا متفاوتی برای پاکسازی مقیاس های مرکزیت استفاده می کند. لارکر و همکاران (2013) برای بار اول، شرکت ها را به سایز 5گاهی، به طور سالیانه، قبل ازتخصیص پنجک های مرکزیت مرتب کردند. این پدیده با هدف کمینه کردن همبستگی مکانیکی مرکزیت بیشتر یک هیئت مدیره، هنگامی که رئیسی به آن اضافه می شود، انجام شد. الخطیب و همکاران (2015)، از درصد مقیاس های مرکزیت، استفاده کردند. آنگ و همکاران (2017)، متغیرهای ساختگی، برای تفکیک مرکزیت های بالاتر از میانه، از پایین تر آن خلق نمودند. بدون از دست دادن کلّیت، تصمیم من ادامه مرتب کردن نمرات مرکزیت، به حالت 5 گانه در هر سال است که خود، رویکردی است که بیشترین نزدیکی (CLOSENESS)را به مطالعه لارکر و همکاران (2013) دارد؛ به جز این که پنجک ها توسط سایز شرکت، از پیش مرتب نشده اند.

1.2.3- ترکیب هیئت مدیره:

منبع اصلی داده ها برای اطلاعات هیئت مدیره مورد استفاده در این پژوهش، پایگاه داده S&P Capital IQ می باشد. از طریق رابط کاربری وب آن، داده های مربوط به ترکیب هیئت مدیره را برای موجودیت های لیست شده در سنگاپور، به طور دستی جمع آوری نمودیم. یک ویژگی منحصر به فرد مجموعه داده ترکیب هیئت مدیره S&P Capital IQ، این است که اعضای هیئت مدیره هر شرکت، هیئت مدیره های مربوطه را در بر می گیرد (یعنی اعضای هیئت مدیره ناظران، اعضای هیئت مدیره مدیریت و هیئت رؤسا برای شرکت های فرعی). این پدیده، توانایی پیگیری هیئت مدیره هایی که ارتباط ضعیفی دارند را به ما می دهد. این احتمال وجوددارد که اعضای این هیئت مدیره های مربوطه، شانس منصفانه ای برای برقراری ارتباطات معنادار داشته باشند.

مجموعه داده S&P Capital IQ، اطلاعات گسترده ای را در زمینه اعضای هیئت مدیره و اعضای اجرایی کلیدی شرکت ها جمع آوری می کند. در این مقاله، داده ها را هم درباره اعضای هیئت مدیره قبلی و هم اعضای هیئت مدیره کنونی شرکت ها دانلود کرده و آن ها را برای تشکیل یک مجموعه داده نهایی، در کنار یکدیگر قرار دادیم. براساس مجموعه داده S&P Capital IQ، داده های آن ها در  زمینه اشخاص مختلف، از طیفی از منابع جمع آوری شده است که فایل های عمومی، اخبار، وب سایت های شرکت ها، بررسی ها (برای شرکت های دولتی و شرکت های حق مالکانه خصوصی) (دان و برسنتریت ) را در بر میگیرد. هم چنین سیستم آنها هزاران خبر را به طور روزانه برای تکمیل پایگاه داده، برای حرکت های اجرایی کلیدی و انتصاب های هیئت مدیره ثبت می کند.

هنگامی که پرفرت استاکس، ETFها و Closed-End Funds از این جستجو حذف شد و داده ها تسویه شدند، 1043 موجودیت شرکت، با لیست بندی اولیه بر روی SGX یافت شد

 

جدول بالا تجزیه شرکت ها را برحسب نوعشان، به عنوان یک رکورد، در پایگاه داده Capita IQ را نشان می دهد. توجه کنید اکثر آن ها (698)، شرکت های دولتی هستند که البته باید این را هم انتظار داشت. دومین بزرگترین قسمت این نمودار، شرکت های خصوصی می باشند که در واقع نشان دهنده شرکت های دولتی ای است که خصوصی شده اند.

 

جدول بالا تجزیه شرکت ها را با در نظر گرفتن وضعیت کنونی شرکت، در پایگاه داده لیست می کند. قابل پیش بینی است که حجمه این شرکت ها هنوز هم در حال فعالیت هستند که مقدار قابل توجهی از آن ها خریداری شده یا با کمک های مالی، در حال فعالیت می باشند. در نهایت، جدول زیر شرکت ها را با توجه به جدیدترین تاریخ تجارت که با در نظر گرفتن سال، گروه بندی شده است، لیست کرده است. این اعداد، تعداد شرکت هایی هستند که از لیست خارج شده اند یا به هر دلیلی، دیگر در بازار بورس سنگاپور، در لیست قرار نمی گیرند. توجه کنید شرکت هایی که از لیست خارج شده اند، برای کمینه کردن تاثیر تعصب بقا از نمونه خارج نمی شوند. در میان لیستی با 1040 شرکت که در هیئت مدیره اولیه و ثانویه SGX منتشر شده است، 14 مورد از شرکت ها، هیچ اطلاعاتی درباره اعضای هیئت مدیره شان نداشتند. بنابراین 1029 شرکت، با اطلاعات درباره اعضای هیئت مدیره باقی ماند.

1.2.4- شاخص راهبری شرکتی سنگاپور:

شاخص راهبری شرکتی سنگاپور (SCGI) متشکل از 84 پرسش است (شامل پرسش های فرعی) که به 5 اساس راهبری شرکت OECD طبقه بندی می شود: حقوق سهامداران، برخورد منصفانه با سهامداران، نقش ذینفعان، افشا و شفافیت و مسئولیت های هیئت مدیره

این پرسش ها از 5 اساس راهبری OECD توسعه داده شده اند و به گونه ای اصلاح شده اند که بتواند با موقعیت سنگاپور تطابق داشته باشد. این پرسش ها در واقع اقدامات راهبری شرکتی، در شرکت های لیست شده را از دیدگاه سهامداران عمومی، با استفاده از اطلاعاتی که در دامنه عمومی وجود دارد، بررسی می کند. منابع داده، گزارش های سالیانه، آگهی برای فراخوانی جلسات سهامداران، تعداد دقایق کلی جلسات، وبسایت شرکت، گزارشات تحلیلگرها، فرم های رأی نماینده و سایر منابع را در بر می گیرد. برای حقوق سهامداران، آن ها نحوه مشارکت سهامداران، در تصمیمات عمده شرکت را بررسی میکنند. برای مثال آیا سهامداران می توانند در جلسات کلی سالیانه سوال بپرسند (AGMها) و آیا سهامداران می توانند رؤسا را انتخاب کرده یا حتی حذف کنند؟ هم چنین میزان اطلاعات افشا شده در آگهی، برای فراخوانی AGMها و همچنین دفاع ضد تصدی شرکت را بررسی می کنند.

برای برخورد منصفانه با سهامداران، آن ها بررسی می کنند که آیا شرکت ، رأی دادن نماینده را توسط سهامداران اقلیت تسهیل می کند یا نه؟ همچنین پرسش هایی درباره افشای تجارت درونی را نیز لحاظ می کنند. برای نقش ذینفع ها در راهبری شرکت، افشای شرکت، درباره منافع کارکنان، رفاه و طرح های تشویقی بلندمدت و افشا درباره مسائل زیست محیطی را بررسی می نمایند. برای افشا و شفافیت، میزان اطلاعات، مالی و غیرمالی که در گزارش سالیانه و وب سایت شرکت افشا شده است را بررسی کرده و میبینند آیا شرکت، ساختار مالکیت شفافی را افشا می نماید یا خیر؟

برای مسئولیت های هیئت مدیره، آن ها نقش نظارت این هیئت را با استفاده از پرسش هایی درباره فعالیت های هیئت مدیره، ترکیب آن و تعارض و تضاد محتمل منافع بررسی می نمایند.

نمرات، برای 5 شاخص فرعی جمع شده اند و با استفاده از آن، نمره شاخص نهایی حاصل می شود. داده های مالکیت را از تیم موجود در بخش شاخص راهبری شرکتی سنگاپور به دست آوردم که یک مقیاس کارت نمره که مختص زمینه شرکتی سنگاپور است را توسعه می دهد. براساس گو و لی (2009)، پایگاه داده آن ها تمامی شرکت های لیست شده اصلی SGX را در بر می گیرد (البته با حذف کردن منابع مالی تجارت تبادلی و محصولات ساختاریافته) سند رهن سرمایه گذاری املاک و OTC برای اوراق قرضه بین المللی ای که به طور فرامرزی لیست شده است را نیز شامل می شود.

اکثر پرسش ها (61%) کاملا دودوئی هستند. سایر پرسش ها، یک عنصر کیفی، برای اقدامات راهبری دارد تا بتوان با استفاده از آن، کمیت و کیفیت اطلاعات را با یک استاندارد واضح ارزیابی کرد تا بتوان اقدامات ضعیف، نسبتا خوب و خوب را شناسایی نمود. برای مثال، یکی از پرسش ها این گونه است: در میان هیئت رؤسا، چه تعداد رؤسای مستقل وجود دارد؟ در صورتی که درصد رؤسای مستقل، بالای 50% باشد، این شرکت به عنوان خوب، طبقه بندی می شود. در صورتی که این درصد، کمتر از 33% باشد، شرکت، شعیف خواهد بود. شرکت هایی که درصد رؤسای مستقل آن ها میان 33 درصد و 50% است، نسبتا خوب، درجه بندی می شوند. هر پاسخ، برای یافتن تطابق و دقت، توسط درجه بندی کننده های مختلف به طور متقابل بررسی می شود.

هر طبقه، یک وزن دارد: وزن سهامداران (15%)، برخورد نسبتا خوب با سهامداران (10%)، نقش ذینفعان (15%)، افشا و شفافیت (20%) و ترکیب و مسئولیت هیئت مدیره (40%). سوال های اصلی، تحت هر طبقه و سوال های فرعی، تحت هر سوال اصلی، وزن یکسانی دارند سپی نمرات سوال ها در یک شاخص فرعی، برای هر طبقه ترکیب شده و شاخص های فرعی، در یک شاخص کلی جمع می شوند. شاخص های کلی و شاخص های فرعی، از 0 (بدترین)، تا 100 (بهترین) مجددا مقیاس بندی می شوند.

دو طبقه اول که وزن کلی 25% دارند مربوط به محافظت از سهامداران اقلیتی هستند که در بازار سنگاپور، اهمیت بالایی دارند و دلیل آن، شیوع بالای سهامدار عمده است. افشای اطلاعات و مسئولیت هیئت مدیره، در کنار یکدیگر، وزن 60 درصدی دارند و عناوینی هستند که در اقدامات راهبری شرکتی، به طور گسترده به بحث و بررسی گذاشته می شوند. نقش طبقه ذینفع، وزن 15درصدی دارد و در واقع به طور موثر، مسئولیت اجتماعی شرکتی است که به طور روزافزون، اهمیت بیشتری را به خود اختصاص می دهد.

1.2.5- عملکرد شرکت و متغیرهای کنترل:

1.2.5.1- عملکرد:

استفاده از بازگشت مالی در دارایی، استاندارد طلایی بالفعل، دراندازه گیری عملکرد شرکت است و بنابراین در بررسی ما از آن استفاده می شود. گفتن اینکه این مقیاس، برای اهداف مقایسه پذیری ساده نتایج این مقاله، با لارکر و همکاران نیز به کار رفته شده، بدیهی است (2013)

Qتوبین، تبدیل به یک مقیاس همه گیر، برای ارزش گذاری بر شرکت شده است و توسط مقاله های زیادی، در امور مالی شرکتی مورد استفاده قرار می گیرد (همانند دمت و لن 1985، موک، شلیفیرو ویشنی 1988، پورتال، شلیفر و ویشنی 2002). از طرف دیگر، انتقادهایی درباره استفاده یا بهتر بگوییم سواستفاده از این متغیر، برای ارزیابی عملکرد شرکتی نیز وجود دارد. همانطور که در مطالعه دایویگ و وارانچکا (2015) به آن اشاره شده است، سرمایه گذاری کمتر از حد می تواند Q توبین را به جای کاهش، افزایش دهد که اعتبار این نماینده، از عملکرد شرکت را زیرسوال خواهد برد. با  این وجود از آن جایی که این مقیاس، اغلب مورد استفاده قرار گرفته است، به خصوص در زمینه های فرعی راهبری شرکتی، بهره برداری از این نماینده و یادداشت کردن واکنشش، به متغیرهای مرکزیت، در پژوهش ما معقول به نظر می رسد. Q توبین، به عنوان نسبت ارزش بازاری دارایی های شرکت و ارزش دفتری دارایی های شرکت تعریف می شود. در این مقاله، محاسبه Q توبین که ارزش بازاری دارایی های شرکت را تقریب می زند، به عنوان جمع دو جزء می باشد: ارزش بازاری و ارزش کتابی بدهی ها.

1.2.5.2-متغیرهای کنترل:

مجموعه ای مناسب، از متغیرهای کنترل، با هدف جلوگیری از تعصب متغیرهای حذف شده باید مورد استفاده قرار بگیرد. برای نائل آمدن به این هدف، لیست دقیقی از متغیرها را با استفاده از مقالات مربوطه، راهنمایی و انتخاب کردیم. لیست کامل متغیرها و اختصارات متناظر مورد استفاده در جدول I.1 آورده شده است

متغیرهای مورد استفاده شامل نسبت سری، مقیاس خالص، قدمت شرکت، رشد دارایی، اهرم گذاری ،نسبت فروش، هزینه های کلی و اداری، به نسبت دارایی های کلی و شاخص صنعت هرفین دال-هیرشمان می باشد. نسبت سری، نماینده ای برای سطح نقدینگی شرکت است. فروش خالص که به صورت لگاریتمی نشان داده شده است به عنوان نماینده ای برای سایز شرکت است. از مطالعه جیراپورن و چینتراکارن (2013)، در طراحی هزینه های فروش، کلی و اداری استفاده می کنیم که تا حد زیادی تحت اختیارات مدیریتی قرار می گیرد. این متغیر، به عنوان نماینده ای برای تضاد نمایندگی، میان مدیران و مالکان است.

ثبت سفارش ترجمه مقاله رشته مدیریت

ثبت سفارش ترجمه مقاله رشته مدیریت

ثبت سفارش ترجمه مقاله رشته مدیریت

اهرم گذاری به عنوان نماینده ای برای فرصت های رشد می باشد که در مطالعه لانگ، اوفک و استوس (1996)، آن را مشاهده می کنیم و هم چنین نماینده ای برای ریسک کسب و کار است که در مطالعه هردل (1974)، به این گونه از آن استفاده شده است. رشد دارایی، به عنوان نماینده ای برای پایداری مالی استفاده شده است(بیزلی، کارشلو، هرمانسون 2000)

قدمت شرکت، نماینده ای برای بلوغ شرکت، از لحاظ چرخه زندگی آن است (دیکینسون 2011). شاخص هرفیندال هیرشمان، درباره تمرکز صنعت، به عنوان نماینده ای برای درجه رقابت ناکامل استفاده می شود که در مطالعه لانگ و استوس (1992) نیز آن را می بینیم. شاخص مورد استفاده برای این مقاله، مبتنی بر دارایی کلی شرکت ساخته شده است

هیچ متغیر هیئت مدیره ای به طور سری به عنوان کنترل، در رگرسیون ها استفاده نشده است. به جای آن در شاخص راهبری شرکتی سنگاپور، برای کنترل کردن متغیرهای هیئت مدیره، در بررسی های استحکام، تکیه نمودم

1.2.6- درون زایی و روش های رگرسیون:

هیچ مقاله پژوهشی ای در امور مالی شرکتی، بدون مباحثه درباره درون زایی، کامل نیست. این مقاله به مسئله درو ن زایی، به دو روش می پردازد. برای حذف کردن مسئله متغیرهای حذف شده، رگرسیون های چند متغیره را تحت لیست دقیقی از متغیرهای کنترل شرکتی که ثابت شده است می تواند بر عملکرد شرکت تاثیر بگذارند، قرار داده است و در کنار آن از رویکرد سینک آشپزخانه اجتناب نمودیم. در این زمینه، مسئله بالقوه متغیرهای حذف شده، به حالت کمینه خود می رسیم. مقاله در دست، یک رویکرد عملگرا برای حذف کردن علیت معکوس اتخاذ کرده است. به جز برای موارد بسیار محدود که در آن، متغیرهای وابسته همزمان، مورد استفاده قرار گرفته اند و برای هدف مقایسه ارائه شده اند، این مقاله اغلب از متغیرهای وابسته با نگاه رو به جلو استفاده می کند. اکثر متغیرهای وابسته، بر پایه نگاه به یک سال آینده ساخته شده اند

برای تعصب اندازه گیری می توان گفت که هیچ چیزی در این مقاله، به طور مستقیم، به صورت دستی، در پایگاه داده مالکیت، جمع آوری و ذخیره نشده است. ممکن است شکاف ها یا خطاهایی در داده های عضویت ، در هیئت مدیره وجود داشته باشد ؛به خصوص متغیر سال های صرف شده در هیئت مدیره که از ارتباطات شبکه به دست آمده است. اکثر اطلاعات که باید با استفاده از ماشین یا دست، توسط پایگاه داده جمع آوری می شدند (همانند Capital IQ) ممکن است دچار خطاهای اندازه گیری باشند اما هیچ دلیلی وجود ندارد که باور داشته باشیم این خطاها، سیستمیک هستند. در هر صورت،از آن جایی که خطای داده یا حذف آن، هنگام گزارش به Capital IQ، پس از بررسی های حقیقت آن ها اصلاح شده است، دلایل خوبی داریم تا باور کنیم تمامیت این پایگاه داده، در طول زمان، در حال بهبودیابی است.

گرملی و ماتسا (2014) نشان داده اند که اقدامات پژوهشی مرسوم، در زمینه استفاده از متغیرهای وابسته ، با تنظیم صنعت و اضافه کردن میانگین متغیرهای وابسته به گروه، با هدف کنترل ناهمگونی مشاهده نشده، اغلب، برآوردهای نامطابقی را ارائه می  دهند. به جای آن، برآوردکننده های تاثیر ثابت را می توان مورد استفاده قرار داد. بنابراین با پیروی از مطالعه گورملی و ماتسا (2014)، رگرسیون اصلی مورد استفاده در این مقاله، تاثیرات ثابت را در سطح سال صنعتی، با استفاده از 10 صنعت فاما و فرنچ، همانطور که در مطالعه فاما و فرنچ (1997) به آن ارجاع شده است، کنترل نمود. این پدیده، برای تضمین این که حداقل یک شرکت، در هر صنعت وجود داشته است و در کنار آن، اثرات ثابت بیش از حدی که بتواند قدرت تحلیل رگرسیون را کاهش دهد، وجود ندارد، انجام شد

رگرسیونها در این مقاله، از دسته بندی در سطح شرکت، برای خطای استاندارد، به طور پیش فرض استفاده کرده اند تا بتوانند ناهمواریانسی و هم بستگی سریالی را در داخل پنل کنترل کنند. متغیر شرکت، در جدول های رگرسیون، توسط اختصار ecid نشان داده شده است (که کوتاه شده ID شرکت، در اکسل می باشد) که خود، یک شاخص منحصر به فرد، برای شرکت است که توسط پایگاه داده Capital IQ استفاده می شود.

بخش 1.3- توسعه فرضیه

فرضیه اول، از این ایده که هیئت مدیره های به هم پیوسته، محیطی را ایجاد می کنند که از طریق آن، جریان منابع و اطلاعات صورت می پذیرد و مرکزیترین هیئت رئیسه ها آن هایی هستند که از توپولوژی شبکه، بیشترین سود را می بینند، الهام گرفته است. سودی که متعلق به شرکت می شود، عملکرد شرکتی آن است که می توانیم از طریق مقیاس بازگشت مالی در سرمایه، مبتنی بر حسابداری و همچنین مقیاس مبتنی بر امور مالی Q توبین، آن را مشاهده کنیم. مورد اول، تعمیم مستقیم، از نتایج به دست آمده در مطالعه لارکر و همکاران (2013)، با استفاده از یک روش مشابه است.

H1- شرکت هایی که هیئت مدیره ای با پیوند بهتر دارند، عملکرد شرکتی بهتری دارند

ایده دوم، از این حقیقت که تاثیر هیئت مدیره هایی با مرکزیت بالا، از لحاظ تجربی تداوم نشان می دهند، الهام می گیرد که این پدیده می تواند نتیجه این باشد که هیئت مدیره هایی با مرکزیت بالا، بیشتر، منابع و فرصت هایی دارند تا بتوانند مرکزیت خود را حفظ کرده و عملکرد شرکتی بهتری داشته باشند. به طور جایگزین، هیئت مدیره هایی با مرکزیت بالا ممکن است توانایی بهره برداری سرمایه اجتماعی و لذت بردن از دسترسی خود به سایر رؤسای باصلاحیت را داشته باشند تا بتوانند به عملکرد شرکت و مرکزیت بالایشان کمک کنند (نیکولسون، الکساندار و کیا 2004). در این زمینه، فرضیه دوم تلاش می کند تا به این سوال پاسخ دهد: تاثیر هیئت های متصل امروزه، بر عملکرد شرکت ها در آینده، در یک پنجره میان مدت 1 تا 4 ساله چه میزان مداوم است

H2- شرکت هایی که هیئت مدیره با پیوند بهتر دارند، عملکرد شرکتی بهتری، در میان مدت دارند

فرضیه سومی که در این مقاله، آن را آزمایش می کنیم، این است که روش های پیچیده تری برای تصویرکردن شبکه های هیئت مدیره به هم پیوسته، در زیرمجموعه های گره های هیئت مدیره را باید به جای روش تصویر فلت که اغلب در مقالات امور مالی شرکتی، در زمینه مرکزیت شبکه اجتماعی، به طور مستند استفاده شده است، مورد استفاده قرار داد. انگیزه نظری ما در این زمینه، حفظ اطلاعات، در حال پرداختن به تصویر رؤسا و هیئت مدیره است مدرکی که در این مقاله ارائه می کنیم، منطق تجربی ارائه می دهد.

H3- روش های تعیین وزن همیارانه  وزنی هایپربولیک و ساده، برای تصویرسازی هیئت مدیره به هم پیوسته، به نسبت روش فلت، برتری دارد.

فصل 1.4- تحلیل و نتایج:

1.4.1- آمار شبکه:

جدول I.2، آمارگراف شبکه را برای شبکه هایی با گراف هیئت مدیره به هم پیوسته نشان می دهد. در پنل I.2A می توانیم تعداد هیئت مدیره های به هم پیوسته در شبکه را ببینیم و متوجه شویم که رشد یکنواختی در سایز ،در طول سالیان سال، از 181 هیئت مدیره در سال 1989 به اوج 946 هیئت مدیره در سال 2004 دارد. این افزایش یکنواخت احتمالا به دلیل تلاش زیاد، در جمع آوری داده های جامع، درباره اعضای هیئت مدیره، توسط Capital IQ، به خصوص در بازه 1989 تا 2004 است.همانطور که قبلا عنوان شده است این هیئت مدیره ها متعلق به شرکت هایی هستند که در برد اصلی SGX و کتلیست، لیست شده اند. تعداد هیئت مدیره ها به طور روزافزون، از تعداد حقیقی شرکت های لیست شده فزونی می گیرد و به این دلیل که Capital IQ، درباره شرکت هایی که ممکن است از لیست خارج شده است اما داده های مربوط به اعضای هیئت رئیسه آن ها از طریق روش های دیگر، در اختیار این مجموعه قرار می گیرد، پژوهش انجام می دهد. برای مثال کپیتاماس ایژیا، در 22 جولای 2004 از لیست خارج شد اما داده های مربوط به هیئت مدیره کنونی آن، در حال جمع آوری است. داده CEO به روز است زیرا CEO جدیدی پس از رخداد خروج از لیست، منتسب شد. براساس Capital IQ، آقای ژوانگ تانگ لئو که به عنوان جیسون شناخته می شود، مقام اجرایی ارشد شرکت مسئولیت محدود کپیتامال ایژیا ،از 15 سپتامبر 2014 بوده است. داده های مالی موجودیت هایی که از لیست خارج شده اند، ممکن است در دسترس نباشند که در این مورد، شرکت، از مجموعه نمونه ما در تحلیل نهایی رگرسیون خروج می کند اما یک تصمیم دقیق، برای لحاظ کردن این شرکت ها در محاسبه داده های مرکزیت شبکه اتخاذ شده است

آمارهای ارائه شده در پنل I.2C و D، در زمینه تصویر دو قسمتی، در زیرمجموعه های گره رؤسا هستند که خود، یک همتا برای  مقایسه با پنل I.2A و B می باشد. این آمار به گونه ای ارائه شده است که بتواند به خواننده، درک بهتری از تصویر حاصله، در باره رؤسا و نحوه تفاوت توپولوژی شبکه، از تصویر هیئت رئیسه متصل بدهد. از پنل های I.2A و C مشاهده می شود که نسبت جهان رؤسا به هیئت مدیره، 3 تا 4 برابر است.

یک جزء، زیر-گراف است در صورتی که گره های آن همگی به طور مستقیم یا غیرمستقیم، متصل باشد و هیچ گره ای در این جزء، به هیچ گره خارجی دیگری، در اَبَرگراف متصل نباشد. با مقایسه پنل های I.2B و D می توانیم متوجه شویم که تعداد اجزا، هر ساله برای هیئت رئیسه و تصویر رؤسا، یکسان است. با وجود اینکه آنچه گفتیم صادق است. تصویر رؤسا، اجزایی با سایز حداقل 2 دارد در حالی که تصویر هیئت مدیره، اجزای یگانه دارد. در هر دو شبکه، سایز بزرگترین جزء، کاملا در برگیرنده دومین بزرگترین جزء است(به خصوص پس از 1997)

از شبکه رؤسا، مرکزین رؤسا و بنابراین CEO ها را می توان محاسبه کرد اما در این رساله، بیشتر درباره این رساله توضیح داده نمی شود.

1.4.2- آمار خلاصه:

در جدول های 3، آمار خلاصه ارائه شده است. پنل I.3A، متغیرهای شبکه را گزارش می کند. در پنل های I3.B، I.3D و I.3C، مقیاس های مرکزیت شبکه، تحت تصویر فلت، تصویر وزنی و تصویر همیارانه به ترتیب ارائه شده است. در میان 4 مقیاس مرکزیت، متغیرهایی که پیش وند Q دارند، متغیرهای پنچ گانه هستند و توزیع مشابهی دارند. مقیاسهای مرکزیت میانی، نزدیکی و بردار ویژه، در ارتباط با سایز شبکه، نرمال سازی شده اند که خود اقدامی است که برای تسهیل کردن مقایسه در میان شبکه های مختلف، مرسوم می باشد (همانند مقایسه در میان سال های مختلف). مقیاس مرکزیت درجه، نرمال سازی نشده است زیرا نسخه نرمال نشده آن، حالت شهودی وصریحی در تفسیر دارد. تحت تفسیر فلت، هیئت رئیسه میانی، ارتباطات مستقیمی با سه هیئت رئیسه دیگر دارند. تحت تصویر وزنی، مشاهده می کنیم که شرکت میانی، 4 پیوند (4-1) با هیئت رئیسه های دیگر دارد. تحت تصویر همیارانه، درجه شرکت میانی، 2 می باشد

1.4.3- ماتریس های همبستگی:

جدول I.4، سه پنل را د رخود جای داده است که همبستگی پیرسون را به متغیرهای شرکت اصلی و متغیرهای مرکزیت شبکه هیئت مدیره نشان می دهد. مرکزیت شبکه، تحت روش های تصویر مختلف، به طور قابل درکی، همبستگی بالایی دارند و برای خلاصه شدن موضوع، در این جا حذف شده است

پنل I.4A، مرکزیتی دارد که تحت تصویر فلت (بدون وزن) محاسبه شده است. پنل I.4B ، مقیاس های مرکزیت، تحت تاثیر وزنی (ساده) و مقیاس I.4C، تحت تصویر همیارانه (وزنی هایپربولیک) دارند. می توانیم همبستگی مثبت معناداری میان بازگشت مالی در دارایی، با دیدگاه یک سال آینده و مرکزیت های نمره N ترکیبی و درجه ببینیم در حالی که برای Q توبین مشاهده می کنیم که مرکزیت نزدیکی، همبستگی معنادار اما منفی ای با بازگشت مالی در دارایی، با دیدگاه یک سال آینده دارد.

با نگاه به پنل I.4A می بینیم که در میان مرکزیت های میانی، نزدیکی، درجه و بردار ویژه، بیشترین همبستگی، مربوط به زوج درجه- میانی، با 0.77 است در حالی که کمترین همبستگی، در زوج بردار ویژه-نزدیکی، با 0.21 مشاهده می شود. در مطالعه لارکر  وهمکاران (2013)، همبسته ترین زوج، میان میانی- درجه با 0898 و زوجی با کمترین همبستگی، به طور مشابه، نزدیکی-بردار ویژه، با 0.242 می باشد

1.4.4- تفاوت در میانگین:

قبل از اجرای رگرسیون های حقیقی، داشتن ایده ای از تفاوت های موجود میان میانگین های مرکزیت،با آزمایش تفاوت ها، در میانگین متغیرهای پاسخ کلیدی که همان بازگشت مالی در دارایی و Q توبین هستند، میان نمرات مرکزیت، پایین و بالای میانه می تواند مفید باشد

1.4.4.1- ROA

جدول I.5A، نتایج را برای تفاوت میانگین نمرات بالا و پایین مرکزیت، تحت تصویر فلت (غیروزنی) نشان می دهد. با انجام آزمایش های T، برای مرکزیت میانی، نزدیکی و درجه می فهمیم که در سطح 1%، معنادار هستند در حالی که بردار ویژه، در سطح 5،معنادار است. علاوه بر آن، در شرکت هایی که هیئت مدیره آن ها، مرکزیت بالاتر از میانه دارند، همگی بازگشت مالی بیشتری در دارایی، در مقایسه با شرکت هایی که پایین میانه هستند به خود اختصاص داده اند. نتایج، با آنچه تحلیل همبستگی، قبلا عنوان کرده است، مطابق است. هنگامی که همین آزمایش ها درباره مرکزیت محاسبه شده، تحت تصویر همیارانه و وزنه ساده انجام می شود، نتایج مشابه هستند؛ به جز آن که مرکزیت بردار ویژه آزمایش T، در سطح 1%، معنادار می باشد.

1.4.4.2- Q توبین:

در پنل توصیف شده (پنل های I.5A, B, C)، نتایج، برای Q توبین، با استفاده از روش بررسی تفاوت های یکسان، در میانگین، در سطر دوم، پس از بازگشت مالی در دارایی ارائه شده است. در نقطه مقابل نتایج واضح و دقیق به دست آمده از بازگشت مالی  در دارایی، نتایج برای Q توبین، بدون توجه به روش تصویرسازی مورد استفاده، جامع نیستند. این پدیده با نتایج به دست آمده با استفاده از همبستگی در بخش های قبلی مطابق بوده و انتظار آن می رفت.

1.4.5- عملکرد شرکت و مرکزیت هیئت مدیره:

1.4.5.1- ROA

جدول I.6، دو پنل دارد که نتایج رگرسیون را برای عملکرد شرکت و چندین مقیاس مرکزیت هیئت مدیره که تحت روش تصویر فلت بدون وزن به دست آمده است، نشان می دهد. همانطور که در بخش روش بررسی عنوان شد، از استفاده از متغیرهایی با تنظیم صنعت، اجتناب کرده و با رویکرد استفاده از برآوردکننده های اثر ثابت، با پیروی از مطالعات گورملی و ماتسا (2014) به کار خود ادامه دادیم

معادلات 1 تا 5 در پنل I.6A، رگرسیون های تک متغیره، از مقیاسهای مرکزیت هستند. می توانید ببینید که مرکزیت نمر هn ترکیبی، میانی، نزدیکی، درجه و بردار ویژه، همگی ضریب مثبت و معناداری دارند که با نتایج قبلی، مطابق است.

معادلات 10-6 در پنل I.6A، رگرسیون های چند متغیره، از بازگشت مالی در دارایی هستند و همچنین مقیاس های مختلف مرکزیت را در بر می گیرند. مقادیر ضرایب آن ها، همگی در مقایسه با موارد رگرسیون تک-متغیره متناظر، تضعیف شده اند اما سطح معناداری یک درصد خود (به جز مرکزیت درجه، با 5%) و جهت مثبت تاثیر بر متغیر واکنش بازگشت مالی در دارایی، با دیدگاه1 سال آینده را حفظ نموده اند

نتایج همین رگرسیون، تحت تصویر وزنی ساده و تصویر همیارانه، مشابه با آنچه که برای تصویر فلت به دست آمده است، می باشد و برای کوتاه کردن بحث، در این جا گزارش نشده است.

نتایج قبلی به دست آمده، آنچه توسط مطالعه لارکر و همکاران 2013 به دست آمده است را منعکس کرد زیرا در مقالات، لارکر و همکاران، به طور ضمنی از تصویر فلت شبکه دو قسمتی استفاده می کردند. آنچه مشخص نبود اما ثابت شده بود، این است که نتایج ثابتی به دست می آید حتی در صورتی که از تصویر وزنی ساده یا روش های تصویر همیارانه وزنی هایپربولیک استفاده کنیم. این نتایج، با نتایج آنگ و همکاران (2017) نیز مطابق است

اکنون که اثبات کردیم، در شروع کار، نتایج اولیه یا نتایج لارکر و همکاران (2013)، برای بازار سنگاپور، قابل اِعمال هستند، آماده ایم تا مبنای خود را به گونه ای گسترده کنیم تا بتوانیم سایر سوال های پژوهشی خود را مورد بررسی قرار دهیم (همانند قابلیت اِعمال بر مقیاس های کلیدی دیگر که اغلب در مقالات امور مالی شرکتی مورد استفاده قرار می گیرند Q توبین-.

1.4.5.2- Q توبین:

به جدول I.6B برای نتایج رگرسیون Q توبین، در مقیاسهای مختلف مرکزیت هیئت مدیره که تحت تصویر فلت بدون وزن استخراج شده است، مراجعه کنید. پنل I.6B، معادلات 5-1، نتایج رگرسیون های تک متغیره Q توبین را در هر یک از مقیاس های مرکزیت هیئت مدیره نشان می دهد. می توانیم ببینیم با وجود این که ضرایب، برای این مقیاس های مرکزیت، همگی مثبت هستند ،نتایج، معنادار نمی باشد. این نتایج، با آنچه قبلا در تحلیل همبستگی و مجموعه تفاوت در میانگین ها به دست آمده است، مطابق است. معادلات 10-6 در پنل I.6B نشان می دهد که رگرسیون چند متغیره، نتایج جالب توجهی را در اختیار ما قرار می دهد. یک واحد افزایش، در مرکزیت میانی می تواند Qتوبین را به اندازه 0.088، در سطح معناداری 1% افزایش دهد. نتایج، برای مرکزیت نزدیکی، مرکزیت بردار ویژه و مرکزیت ترکیبی، همگی مثبت و در سطح 5%، معنادار هستند

مرکزیت درجه، ضعیف ترین نتیجه را در سطح 10% دارد اما ضریب آن، مثبت است. نتایج همین رگرسیون، تحت تصویر وزنی ساده و تصویر همیارانه، مشابه با آنچه که برای تصویر فلت به دست آمده ، می باشد و برای ساده تر کردن موضوع، در این جا گزارش نشده است

به طور جمعی می توان گفت که این نتایج، به این پدیده اشاره دارند که مقیاس مرکزیت، ممکن است تاثیر مستقیم تری بر Q توبین، به نسبت انتظاراتمان داشته باشد (زیرا هیچ مقاله ای تا کنون، این پیوند را گزارش نکرده است)

1.4.6- عملکرد آتی شرکت ها و مرکزیت هیئت مدیره ترکیبی:

چه چیزی در نمره مرکزیت هیئت مدیره شرکت، تداوم دارد؟ این سوالی است که در این بخش، به طور مستقیم به آن خواهیم پرداخت. اثرات بلندمدت شبکه هیئت مدیره چیست؟ یک سوال مربوط دیگر، این است که بپرسیم نیمه زندگی یک شبکه چیست تا با استفاده از آن بتوانیم درباره نرخ فرسودگی تاثیر شبکه ها ایده هایی را به دست بیاوریم. این اثرات را به صورت مستقیم، با استفاده از روش رگرسیون مشابه که در بخش قبلی استفاده شده است، مورد بررسی قرار دادیم

با راهنمایی گرفتن از مطالعه لارکر و همکاران (2013) که مرکزیت نمره N ترکیبی را توسعه دادند، از این مقیاس، برای آزمایش تداوم مرکزیت شبکه های هیئت مدیره به هم پیوسته استفاده می کنیم. در این مقاله، آنها ایده مشابهی را آزمایش کردند با این وجود از یک چارچوب رگرسیون تجمعی  و متغیرهای تنظیم شده صنعتی استفاده کردند تا مسئله خطای استاندارد ناسازگار را داشته باشد که البته در مطالعه گورلی و ماتسا به آن اشاره شده است

ثبت سفارش ترجمه مقاله رشته مدیریت

ثبت سفارش ترجمه مقاله رشته مدیریت

ثبت سفارش ترجمه مقاله رشته مدیریت

جدول I.7، رگرسیون عملکرد آتی شرکت ها را در مرکزیت هیئت مدیره ترکیبی، تحت روش تصویر فلت ارائه کرده است.

1.4.6.1-ROA

پنل I.7A، نتایج رگرسیون بازگشت مالی، در دارایی، در حال حاضر و با دیدگاه رو به آینده را درباره مرکزیت نمره N ترکیبی که تحت تصویر فلت به دست آمده است را گزارش می کند

در معادله 1 می توانیم ببینیم رگرسیون تک متغیره حال حاضر، در سطح 5% معنادار است. در معادله 2 می بینیم که رگرسیون چندمتغیره حال حاضر، معنادار نیست. این نتایج باعث شگفتی نیستند. معادلات 3 و 4، با پنل I.6A (5) و (10)، یکسان هستند و در این جا برای راحت تر کردن ارجاع ومقایسه، ارائه شده اند. معادلات 5 و 6 نشان می دهد که تاثیر مرکزیت ترکیبی نمره N، در بازگشت مالی در دارایی، با دیدگاه 2 سال در آینده، چگونه است . معادلات 7 و 8 همین پدیده را برای تاثیر، با دیدگاه 3 سال آینده نشان می دهند. معادلات 9 و 10 ،همین پدیده رابا دیدگاه 4 سال آینده نشان می دهد

برای رگرسیون هایی با دیدگاه رو به آینده (معادلات 10-3)، ضرایب، برای مرکزیت ترکیبی نمره N، همگی مثبت بوده و در سطح 1%، معنادار هستند (به جز رگرسیون چند متغیره، با نگاه رو به آینده 2 ساله در سطح 5%). ضرایب، برای مورد چند-متغیره، همگی درمقایسه با همتاهای تک متغیره خود تضعیف شده اند. نتایج همین رگرسیون، تحت تصویر وزنی ساده و تصویر همیارانه، مشابه با نتایج به دست آمده، برای تصویر فلت بوده است و در این جا گزارش نشده است

فِیِن (2013) به این نتیجه رسید که تنها، ارتباطات به هم پیوسته فعال، در ارتباط با ارزشگذاری سهام شرکت ها مهم است ؛البته در صورتی که رگرسیون، به هم پیوستگی قبلی را کنترل کند، این نتایج از بین می رود که با دیدگاه تخصیص منابع هیئت مدیره مطابق است. این مقاله از یک زاویه دیگر به ماجرا ورود می کند و در واقع تداوم اثرات شبکه های به هم پیوسته را مورد بررسی قرار میدهد. به این نتیجه رسیدیم که تاثیر به هم پیوستگی امروزی، حداقل می تواند 4 سال، تداوم داشته باشد. روش پرداختن به نتایجی که به ظاهر متعارض هستند، این است که در حالی که فین (2013)، همانند یک مطالعه رویداد، ساختاربندی شده باشد و تمامی موارد، در زمان رویداد، در کنار یکدیگر قرار گرفته باشند، مقاله در دست، بر پایه داده های امروزی، به آینده می پردازد.

1.4.6.2- Q توبین

پنل I.7A، نتایج رگرسیون Q توبین،با دیدگاه رو به آینده و در حال حاضر را در زمینه مرکزیت نمره N ترکیبی که با استفاده از تصویر فلت به دست آمذه است، ارائه می کند.

معادلات 1و 2، رگرسیون های حال حاضر ،برای مورد تک متغیره و چند متغیره هستند. ضرایب، برای مرکزیت هیئت مدیره ترکیبی ،هر دو در سطح 10% ، مثبت می باشند. معادلات 3و 4، از پنل I.6B (5) و (10)، مجددا تولید شد ه اند تا بتوان مقایسه و ارجاع را تسهیل کرد. معادلات 5و 6، تاثیر مرکزیت ترکیبی نمره N، در بازگشت مالی در دارایی، با دیدگاه 2 سال آینده را نشان می دهد. معادلات 7 و8، همین مورد را برای سه سال آینده و معادلات 9 و 10 ،برای 4 سال آینده، همین اثر را نشان می دهد

برای رگرسیون تک متغیره، با دیدگاه رو به آینده (یعنی پنل I.7B (3)، (5)، (7)، (9)، ضرایب، مثبت اما معنادار نیستند (به جز Q توبین،با نگاه 4 سال آینده که معناداری 5% را نشان می دهد). با این وجود تمامی رگرسیون های چند متغیره، در پنل I.7B (4)، (6)، (8) و (10)، ضرایب معنادار و مثبت، برای مرکزیت هیئت مدیره ترکیبی دارند.

نتایج همین رگرسیون، تحت تصویر وزنی ساده و تصویر همیارانه، مشابه با نتایج به دست آمده، برای تصویر فلت است و برای ساده تر شدن موضوع، در این جا گزارش نشده است.

نتایج، در پنل I.7B، همگی به این موضوع اشاره دارند که مرکزیت به هم پیوسته ممکن است تاثیر باثبات تری بر Q توبین شرکت ها، به نسبت انتظارات و گزارشات داشته باشد.

فصل 1.5- بررسی های استحکام

1.5.1- وضعیت هیئت مدیره و راهبری شرکتی:

در این بخش، درباره روابط مشخص شده در بخش های قبلی، میان متغیرهای عملکرد شرکتی (بازگشت مالی در دارایی و Q توبین) و مرکزیت های به دست آمده توسط تصویر فلت غیروزنی که در حل کردن ارتباطات هیئت مدیره به هم پیوسته استفاده شد، بررسی های لازم را انجام می دهیم. دو پنل ارائه شده در جدول I.8، تحلیل های انجام شده بر روی زیر-نمونه شرکت ها را همراه با نمراتشان، در شاخص راهبری شرکتی سنگاپور (SCGI) در بر می گیرد

1.5.1.1- ROA و مرکزیت ها:

جدول I.8A (5-1) را باید به طور ترکیبی با پنل I.6A به عنوان تعمیمی از نتایج خواند. هنگامی که راهبری شرکتی مورد کنترل قرار می گیرد، به این نتیجه میرسیم که تمامی متغیرهای مرکزیت، معناداری خود را از دست می دهند

این پدیده، قابل انتظار است زیرا نتیجه آن توسط لارکر و همکاران (2013)، هنگام کنترل کردن فاکتورهای راهبری، در آزمایش هایشان به دست نیامده است و هنوز هم نتایج مثبت قدرتمندی به دست آمده است. نتایج ما از نتایج آنگ و همکاران (2017) نیز متفاوت است که به طور بالقوه، دلیل آن، این است که آن ها از متغیرهای ساختگی میانه به جای پنجگانه، برای متغیرهای مرکزیت استفاده کردند. همچنین مطالعه آن ها  از این لحاظ که بازار هونگ کونگ را در تحلیلشان جای داده است، تفاوت دارد. حداقل دو دلیل، برای توجیه این پدیده مشاهده می شود. اول این که ماهیت شرکت های لیست شده در بازار بورس آمریکا و سنگاپور، متفاوت هستند. به اینگونه که SCGI، مرکزیت هیئت مدیره را توضیح می دهد در حالی که ایالات متحده، این مورد را انجام نمی دهد. در وهله دوم، مقیاس راهبری شرکتی مورد استفاده در انواع و میزان متفاوتی از آنچه در لارکر و همکاران (2013) وجود داشته، بوده است و SCGI، با مقیاس های مرکزیت، همپوشانی جامع تری دارد. درحالی که از یک متغیر مستحکم، برای کنترل راهبری شرکتی استفاده کردم، لارکر و همکاران از مجموعه ای از متغیرها، برای آزمایش استحکام، به خصوص هیئت مدیره مبهوت ،وجود قرص های سمی و سهام طبقه دوگانه استفاده نمودند. آیا شرکت، برای فراخوانی جلسه های خاص، محدودیت دارد یا نه، درصد رؤسای مستقل، دوگانگی رئیس- CEO و شاخص راهبری حقوق سهامداران (شاخص G)، متعلق به گومپرز و همکاران (2003) را استفاده نمودند.

1.5.1.2- مرکزیت و Q توبین:

پنل I.8A (10-6) را بااید به طور ترکیبی با پنل I.6B، به عنوان تعمیمی برای نتایج مطالعه کرد. در حالی نتایج، برای رگرسیون انجام شد ه در بازگشت مالی در دارایی ها ناپدید شدند، نتایج، برای Q توبین، تنها کمی بهتر است. مرکزیت میانی و مرکزیت نمره N ترکیبی، هر دو معناداری خود را از دست دادند. مرکزیت نزدیکی، معناداری کمتری داشت و از 5% به 10% رسید. مرکزیت درجه و مرکزیت بردار ویژه، سطح معناداری خود را حتی هنگام کنترل کردن راهبری شرکتی حفظ نمودند.

1.5.1.3- ROA و مرکزیت ترکیبی آینده:

پنل (5-1) I.8B را باید به طور ترکیبی با پنل I.7A، به عنوان تعمیمی برای نتایج مطالعه کرد. هنگام کنترل کردن راهبری شرکتی، تمامی مرکزیت ها، معناداری خود را در توضیح بازگشت مالی در دارایی، با دیدگاه رو به آینده از دست دادند. انتظار این قضیه را داشتیم و یک نتیجه گیری می تواند نشان دهد که مرکزیت ها، موارد مشابهی که SCGI، در شاخص های خود ثبت می کنند را کنترل می نماید.

1.5.1.4- مرکزیت ترکیبی و Q توبین آینده:

جدول (10-6) I.8B را باید به طور ترکیبی، با پنل ترکیبی I.7B به عنوان تعمیمی برای نتایج مطالعه کرد. هنگام کنترل راهبری شرکتی، مرکزیت ها، توانایی توجیه Q توبین، با دیدگاه رو به آیند ه را از دست دادند. این قضیه اکنون انتظار می رود (به دلیل نتایج قبلی ای که در جدول I.8 به دست آمده است).

1.5.2- تصویر وزنی/همیارانه، بر عملکرد شرکت:

با توجه به نتایج منفی به دست آمده در جدول I.8که در آن، معناداری مرکزیت ها، در پیش بینی عملکرد شرکت، همگی هنگام کنترل کردن فاکتور SCGI از بین می رود، جدول I.8 را با استفاده از روش تصویر وزنی و همیارانه، برای محاسبه مرکزیت تکرار می کنند. همانطور که قبلا گفته شد، در بخش روش بررسی، پایه نظری، برای تصویرسازی وزنی و همیارانه، به نسبت تصویرسازی فلت، قوی تر است اما نتایج، گزارش نشده اند زیرا تاکنون، تصویرسازی فلت، عملکرد رضایت بخشی را در فضای تشریح شده توسط مقالات مربوطه داشته است. جدول I.9 را باید به صورت ترکیبی با پنل I.8A ، به عنوان تعمیمی برای نتایج مطالعه کرد

1.5.2.1- مرکزیت های هیئت مدیره وزنی:

با مقایسه پنل I.9A، با پنل I.8A می توانیم به راحتی ببینیم که تحت تصویرسازی وزنی ساده، مرکزیت بردار ویژه، برای تشریح کردن بازگشت مالی در سرمایه و Q توبین، سطح معناداری 1%خود را دارند. با کنار گذاشتن این پدیده، تمامی ضرایب، در شاخص مرکزیت دیگر، مثبت اما غیرمعنادار می باشد. یک استثنا در این جا، مرکزیت میانی وزنی است که بزرگی یکسان ضریب و انحراف استاندارد و معناداری در سطح 10% را هم سطح تصویرسازی وزنی و هم تصویرسازی فلت می سازد

1.5.2.2- مرکزیت های هیئت مدیره همیارانه:

با مقایسه پنل I.9B با پنل های I.8A و I.9A پر واضح است که مرکزیت بردار ویژه همیارانه، بار دیگر به نسبت سایر مقیاس های مرکزیت، در توضیح دادن بازگشت ماالی در دارایی،  عملکرد بهتری دارند. برای Q توبین، هم مرکزیت میانی و هم مرکزیت بردار ویژه، معناداری در سطح 5% دارد که معناداری مرکزیت نمره N، در سطح 10% به چشم می خورد.

1.5.3- استفاده از مرکزیت بردار ویژه تصویر، در عملکرد شبکه آینده:

با توجه به نتایج به دست آمده در جدول I.9 به هیچ عنوان واضح نیست که کدام روش تصویربرداری ،از لحاظ تجربی، عملکرد بهتری داشته است. همه به نظر گزینه های معتبری هستند و هر دو به مرکزیت بردار ویژه، به عنوان بهترین گزینه برای اندازه گیری مرکزیت، در مقایسه با مرکزیت ترکیبی نمره N، درجه، نزدیکی و میانی اشاره دارد . با توجه به این پدیده، مقاله در دست، نتایج به دست آمده در جدول I.8 را با استفاده از مرکزیت بردار ویژه، به جای مرکزیت ترکیبی نمره N ، برای تصویرسازی فلت، وزنی و همیارانه که در جداول I.10A,B, C به ترتیب گزارش شده است، تعمیم می دهد.

1.5.3.1- مرکزیت های بردار ویژه بردار هیئت مدیره فلت:

همانطور که انتظار می رفت، مرکزیت بردار ویژه هیئت مدیره، با تصویرسازی فلت، در توانایی تشریح عملکرد شرکت، با شکست مواجه شدند. با مقایسه نتایج، در جدول I.10A با پنل I.8B می توان نتیجه گیری کنیم که بردار ویژه به نسبت فاکتور N ترکیبی که در تمامی رگرسیون ها برای عملکرد شرکت، با نگاه رو به آینده، معنادار نبود، عملکرد بهتری داشته است. در نقطه مقابل، مرکزیت بردار ویژه، حداقل توانست که معناداری 5% را برای دیدگاه یک سال رو به آینده، در Q توبین و معناداری 10% برای Q توبین با دیدگاه 4 سال آینده حفظ کند. با این وجود هنوز هم نتایج ضعیفی را مشاهده می کنیم و احتمالا نتایج مسائل سیستمیک عمیق تری است که استفاده از تصویرسازی ساده فلت ایجاد می کند

1.5.3.2- مرکزیت بردار ویژه هیئت مدیره وزنی:

جدول I.10B، نتایج را برای مرکزیت بردار ویژه وزنی نشان می دهد. رگرسیون ها برای دیدگاه یک سال آینده و 4 سال آینده، برای بازگشت مالی در دارایی، توانسته اند معناداری 5% را داشته باشندکه از مورد تصویرسازی فلت، درپنل I.10A بهتر است.

آنچه نویدبخش تر است این که نتایج Q توبین، در رگرسیون (1) ، (2)، (3) و (4) سال رو به آینده، سطح معناداری 1%را برای مرکزیت بردار ویژه وزنی حفظ کردند.

1.5.3.3- مرکزیت بردار ویژه هیئت مدیره همیارانه:

پنل I.10C، نتایج را برای مرکزیت بردار ویژه همیارانه نشان می دهد. در مقایسه با تصویرسازی وزنی، در پنل I.10B، نتایج برای بازگشت مالی در دارایی، قوی تر است که معناداری 1% را برای بازگشت مالی، با دیدگاه 1سال و 4سال در آینده حفظ کرده و معناداری کمتر، اما معتبرتری برای موارد 2 تا 3 سال آیند ه نیز در آن به چشم می خورد.  از طرف دیگر، نتایج Q توبین، تحت تصویرسازی همیارانه، به نسبت تصویرسازی وزنی، بسیار ضعیف تر هستند. معناداری 1%، تنها برای Q توبین، در 4 سال آینده به دست آمده است در حالی که سطح معناداری 5%، برای Q توبین، با دیدگاه2،3 و 4 سال آینده را مشاهده می کنیم.

فصل 1.6- نتیجه گیری:

نتایج، در این بخش، با این پدیده که پیوندهای هیئت مدیره می تواند اطلاعات و منابع را فراهم بیاورد، مطابق است وهم چنین منافعی که به شرکت تعلق می گیرد، هم از بازگشت مالی در دارایی و هم از مقیاس Q توبین، قابل تمییز می باشد. تاثیر، برای ارتباطات هیئت مدیره، امروزه اثبات شده است که می تواند حداقل در بازگشت مالی در دارایی و Q توبین، به اندازه 4 سال دوام داشته باشد

یکی از مشارکت های کلیدی پژوهش در دست، مشخص کردن این است که روش نگاشت هیئت مدیره های مرتبط، اهمیت دارد و همچنین استفاده از تصویرسازی فلت، تا جایی که حفظ اطلاعات شبکه، مدنظر است، همانند این است که پول خود را روی میز رها کنید. حتی اگر تنها تاثیری که از پژوهش بگیریم، این باشد که پژوهش های آینده، مبتنی بر تصویرسازی وزنی شبکه همیارانه یا وزنی ساده باشند، کافی خواهد بود. همانطور که در آزمایش های استحکام می بینیم. همانطور که در آزمایش های استحکام میبینیم، مقیاسهای بردار ویژه وزنی ساده، برای پیش بینی Q توبین و بازه زمانی 1 تا 4 سال در آینده، عملکرد بهتری داشتند در حالی که بردار ویژه همیارانه وزنی هایپربولیک، برای پیش بینی بازگشت مالی در دارایی، در همین چارچوب زمانی، عملکرد خوبی از خود نشان داده است. آزمایش های بیشتری برای تعیین کردن روش تصویرسازی مناسب و تفسیر متناظر آن، در سطوح وسیع تر و عمیق تر تحلیلی،مورد نیاز است. مرکزیت بردار ویژه به طور انحصاری در فین (2013) استفاده شده است که شاید یک انتخاب تصادفی باشد اما با این وجود، نتایج این رساله، آن را اعتبارسنجی می کند. حتی در لحظه نوشتن این مقاله ، درباره اینکه چرا مرکزیت بردار ویژه، برتر است دلیلی نمی یابم و دوست دارم این گونه فکر کنم که دلیل آن، این است که مرکزیت بردار ویژه، ارتباط نزدیکی با مرکزیت پیچ رَنک دارد که الگوریتمی است که گوگل، امپراطوری خود را بر پایه آن ساخته است. دو تفاوت کلیدی وجود دارد که مرکزیت بردار ویژه بر پایه آن ها بنا گذاشته شده است: اول این که یک فاکتور مقیاس بندی وجود ندارد و دوم این که پیج رنک، یک بردار ویژه چپ دست است زیرا جهت دار بودن پیوند نیز در آن دخیل است. با محاسبه یک نمره مرکزیت، گوگل، اینترنت را به سلطه خود در آورد بنابراین باعث شگفتی نیست که مرکزیت بردار ویژه بتواند متغیر آگاهی دهنده ای باشد. مورد دیگری که احتمال آن، بیشتر است این است که مرکزیت میانی، نزدیکی و درجه، اطلاعاتی را تکرار می کنند که در SCGI به طور خلاصه ارائه شده است.

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی