سفارش ترجمه تخصصی مدیریت و حسابداری

سفارش ترجمه تخصصی مدیریت و حسابداری؛ دریافت مقاله آماده ترجمه شده؛ مقالات انگلیسی ISI معتبر و جدید

سفارش ترجمه تخصصی مدیریت و حسابداری

سفارش ترجمه تخصصی مدیریت و حسابداری؛ دریافت مقاله آماده ترجمه شده؛ مقالات انگلیسی ISI معتبر و جدید

در این وبلاگ، جدیدترین مطالب و مقالات مربوط به رشته مدیریت و حسابداری قرار داده خواهد شد

ما برای آزمایش فرضیه های خود از داده های سه موج نسخه پرتغالی بررسی نوآوری جامعه اروپا (CIS) استفاده می کنیم. CIS به طور گسترده ای در تحقیقات مدیریت نوآوری مورد استفاده قرار گرفته (به عنوان مثال ، لارسن وسالتر، ۲۰۰۶؛ دفریا د صفکا، ۲۰۱۰؛ گریمپه وکیصر، ۲۰۱۰؛ دفریا و همکاران.، ۲۰۱۰؛ کلینگبیل و رامر، ۲۰۱۳؛ صفکا و همکاران.، ۲۰۱۸) و تحت اصول کتابچه راهنمای Oslo تهیه شده است (OECD و یوروستات ، 2005). هر موج از داده ها شامل اطلاعات مربوط به فعالیت های نوآوری تحت چشم انداز 3 ساله است. بنابراین اطلاعات مربوط به فعالیت های نوآوری را برای سه دوره متوالی 2006-2008 ، 2008-2010 و 2010-2012 حفظ می کنیم. اگرچه CIS از آنچه مربوط به فعالیتهای نوآوری است بسیار غنی است ، اما فاقد اطلاعات لازم برای استفاده از رویکرد کار است. برای غلبه بر این چالش ، ما CIS را با اطلاعات مربوط به مجموعه داده های کارفرما و کارمند Quadros de Pessoa (QP) که توسط وزارت کار پرتغال در دهه 1980 ایجاد شد تکمیل می کنیم. استفاده از QP بسیار مهم است زیرا اطلاعاتی را در مورد مشاغل کارمندان همه شرکتها ارائه می دهد و ما برای انجام امور مربوط به کار از آن استفاده می کنیم. ما اطلاعات سالانه را برای کل دوره تحت پوشش سه موج (2006-2012) CIS در اختیار داریم. شماره شناسایی شرکت به ما امکان می دهد تا با دو نظرسنجی که اطلاعات مفصلی درباره فعالیت های نوآوری شرکت ها ، عملکرد نوآوری ، سازمان داخلی و پرسنل ارائه می دهند ، مطابقت داشته باشیم. همچنین ، این نظرسنجی امکان انجام اقدامات دقیق تر در خصوص دستیابی به امکانات آموزشی ، تعداد کارمندان شرکت ها ، سن شرکت ها و سهم سازمان ها از سرمایه خارجی را فراهم می کند. پس از تطبیق دو پایگاه داده و بدون از دست دادن هر گونه مشاهداتی از CIS ، ما یافته های گریمپل و کیسر (2010) را با محدود کردن جامعه آماری مورد نظر در شرکتهایی که نوآوری های محصول (و خدمات) را ارائه می دهند دنبال می کنیم.

 

 

3. روشها

3.1 داده ها

3.2 متغیرها

3.2.1. متغیرهای وابسته

از آنجا که به دو بعد مختلف فرایند نوآوری (گرایش به نوآوری و عملکرد نوآوری) توجه می کنیم ، برای آزمایش فرضیه های خود به دو مجموعه متغیر وابسته متکی هستیم. متغیر وابسته اول احتمال یک شرکت برای نوآوری را اندازه گیری می کند که آنرا به عنوان یک متغیر دودویی انتخاب کردیم که با نوآوری شرکت ها برابر است و در غیر این صورت صفر است. همچنین تعاریف مختلفی از نوآوری را کشف می کنیم. ما آنرا  به عنوان کالاهایی که در بازار ملی جایی که شرکت در آن فعالیت می کند جدید هستند و یا به عنوان محصولاتی که برای جهانیان تازگی دارند تعریف می کنیم. متغیر وابسته دوم ، عملکرد نوآوری است که با استفاده از لگاریتم فروش محصولات نوآورانه اندازه گیری می شود که با استفاده از ضریب افت تولید ناخالص داخلی در سال گذشته ، آن را کاهش می دهیم. اندازه گیری فروش محصول نوآورانه به دنبال تعریف متغیر مرحله اول (جدید برای بازار) است. همانطور که توسط گریمپ و کایزر (2010) خاطرنشان شد ، فروش محصولات جدید ، به عنوان یک اقدام تولید نوآوری ، اندازه گیری دقیق تری از عملکرد نوآوری نسبت به اقدامات معمولی مانند اختراعات ثبت شده یا هزینه های تحقیق و توسعه می باشد. ما تصمیم به استفاده از ارزش مطلق فروش مربوط به نوآوری های محصول به جای سهم آن گرفتیم زیرا این امکان را به وجود می آورد که اندازه شرکت را ثبت کرده و در نتیجه مدل های تخمین قوی تری را ایجاد کنیم (به عنوان مثال، کسیمان و ووگلارص, 2006; لارسن و سالتر, 2006; گریمپه و کیسر, 2-10).

3.2.2. متغیرهای مستقل - سنجش کار

برای آزمایش تجربی فرضیه های خود ، ما به سنجش کار متوسل می شویم که محل کار را در فعالیت های انتزاعی ، روتین و دستی توصیف می کند. برای این کار ، ما فرضیه فونسکا و همکارانش 2018 را در مورد چگونگی ارتباط مشاغل خاص با کارهای خاص دنبال می کنیم. این اندازه گیری ها با استفاده از توصیفگرهای پایگاه داده O'NET انجام شده و فعالیتهایی را که کارگران در مشاغل خود انجام می دهند را ثبت می کند. در پایان با نگاهی به شغل اصلی یک کارمند ، می توانیم وظیفه او را در شرکت طبقه بندی کنیم. یعنی هر کارمند به صورت انتزاعی ، روتین یا دستی طبقه بندی می شود و به نوبه خود ، محاسبه سهام کاری کارکنان در هر کار ساده است: برای هر سازمان ، سهم کاری انتزاعی ، دستی و روتین وجود دارد و جمع آنها واحد است. برخلاف فرضیه فونسکا و همکاران. (2018b)که سازمان ها را براساس وظایف گروه بندی می کند ، ما اقدامات مداوم را انجام می دهیم. ما از این رویکرد استفاده می کنیم زیرا ما علاقه مند هستیم که دریابیم چگونه درجه انتزاع گرایی در ترکیب کارهایی که حداکثر عملکرد نوآورانه را تحت تأثیر قرار می دهند ، تأثیر می گذارد ، یعنی چگونه می توان فعالیتهای انجام شده توسط سازمانها را برای دستیابی به نوآوری موفق به صورت بهینه ترکیب کرد. برای مدل های خود ، از سهم کارمندان انتزاعی برای سنجش درجه انتزاع برای اندازه گیری تأثیر مهارت های بین فردی تحلیلی و پیچیده (انتزاعی) بر نوآوری استفاده می کنیم.

3.2.3. متغیرهای کنترل

ما چندین عامل دیگر را که می توانند بر عملکرد نوآوری تأثیر گذار باشند کنترل می کنیم. ابتدا ، ما سهم کارکنان کالج را در نیروی کار سازمانها کنترل می کنیم زیرا انتظار می رود که کارمندان دارای مهارت بالا در ایجاد نوآوری نقش مثبتی داشته باشند (به عنوان مثال ، دفریا و صوفکا, 2010; گریمپه  و کیسر, 2010). این مقاله بر نقش ظرفیت جذب شرکتها در تصمیم گیری برای نوآوری و عملکرد نوآوری تأکید دارد (کوهن و لوینتال ، 1989 ، 1990). ظرفیت جذب ، به عنوان توانایی دستیابی ، جذب ، تحول و به کار بردن دانش تعریف شده است (زهرا و جورج ، 2002) و سازمانها را قادر می سازد تا به سمت دانش خارجی رفته و آنرا با دانش خود ترکیب کنند. ظرفیت جذب با فعالیت های تحقیق و توسعه سازمان ها با نتایج کوهن و لوینتال (1990) و اخیراً نیز سرمایه انسانی مرتبط بوده است (به عنوان مثال ، کولر و استیونز ، 2006 ؛ ژانگ و همکاران ، 2007 ؛ اسکیتانو و همکاران ، 2009؛ گریمپل و سوفکا ، 2009). در راستای مقالات موجود ، ما هزینه های تحقیق و توسعه را در مدلهای خود شامل می کنیم. زهرا و جورج (2002) اظهار داشتند که تجربه سازمانها می تواند بر عملکرد نوآوری آن تأثیر گذار باشد. برای محاسبه تجربه سازمان سن شرکتها را به عنوان میزان تجربه در نظر می گیریم. به دنبال یافته های دفاریا و صوفکا (2010) ، ما کنترل فعالیت های نوآوری اکتشافی و بهره برداری را اضافه می کنیم (مارس 1991). تعادل پایدار بین بهره برداری و اکتشاف باعث می شود که شرکت ها در دو دوره کوتاه مدت و بلند مدت با یکدیگر رقابت موفقی داشته باشند (مک نامارا و بادن-فولر ، 2007). بنابراین ، شاخص های پیوسته اکتشافات و بهره برداری را که مستقل از یکدیگر هستند در نظر گرفته و این شاخص ها را از سؤالات مقیاس 4 نقطه ای لیکرت در CIS ایجاد کرده و بر حداکثر آن جمع و تقسیم می کنیم. سنجش اکتشاف با توسعه بازارهای جدید و محصولات جدید مرتبط است ، در حالی که بهره برداری به معنای بهبود کیفیت و انعطاف پذیری ، کاهش هزینه های کار و عملیات و کاهش هزینه منابع تعریف می شود. علاوه بر این ، ما لگاریتم تعداد کارمندان را برای مزایای مقیاس اقتصادی و دامنه نوآوری در نظر می گیریم (هندرسون و کاکبرن ، 1994). برای کنترل سطح بین المللی سازی سازمانها ، ما سهم سرمایه خارجی را نیز در نظر می گیریم. همچنین صنایع را با توجه به شدت فناوری و دانش طبق طبقه بندی  OECD و یوروستات از میزان فناوری ، دانش و خدمات پیشرفته تا میزان پایین طبقه بندی می کنیم ( هاتزیچراگوگلو 1997). گنجاندن این کنترل باعث می شود که شرکت ها با توجه به صنعت خود متمایز شده و از میزان فناوری سازمان ها استفاده کنند. سرانجام ، مولفه موج- سال CIS برای کنترل چرخه اقتصادی گنجانده شد.

3. 3. مدل اقتصادسنجی

ما برای آزمایش فرضیه های خود از دو متغیر وابسته بهم پیوسته استفاده کردیم: تصمیم به نوآوری و عملکرد نوآوری محصول. واضح است که تصمیم به نوآوری (مرحله اول) تعیین می کند که آیا ما عملکرد نوآوری محصول را رعایت می کنیم (مرحله دوم): هنگامیکه یک سازمان تصمیم می گیرد که نوآوری نداشته باشد ، هیچ عملکردی برای اندازه گیری وجود نخواهد داشت. بنابراین ، عدم در نظر گرفتن روابط متقابل دو مرحله در برآورد ، نتایج بالقوه مغرضانه ای را ایجاد می کند. برای غلبه بر این مشکل بالقوه ، ما از مدل انتخاب هکمن استفاده می کنیم ، که در آن قبل از تخمین مدل عملکرد نوآوری محصول (معادله نتیجه) ، تصمیم گیری برای مشارکت در نوآوری محصول (معادله انتخاب) را در نظر می گیریم. برای مجموعه سازمان های نوآورانه ، هر دو معادله همزمان با حداکثر احتمال برآورد می شوند که بر مشکلات همزمان بین دو شرکت مطرح شده توسط تورن هیل (2006) غلبه می کند.

رابطه متقابل بین متغیرهای اندازه گیری عملکرد نوآوری محصول و تصمیم گیری در مورد نوآوری منجر به یک مشکل شناسایی می شود. برای غلبه بر این مشکل ، ما یک متغیر شناسایی (محدودیت محرومیت) را در نظر می گیریم: مشارکت در نوآوری فرایند. نوآوری فرآیند در CIS به عنوان "اجرای فرآیند تولید جدید یا بطور چشمگیر بهبود یافته ، روش توزیع یا فعالیت پشتیبانی" تعریف شده است. نوآوری فرایند معمولاً با تصمیم به نوآوری محصول مرتبط است زیرا مکمل ها ناشی از دستیابی همزمان به نوآوری محصول و فرآیند است (مارتین روس, 1999; ریچستین و سالتر, 2006). در مقابل ، نوآوری فرایند به طور مستقیم گردش مالی محصولی را که تازه وارد بازار است افزایش نمی دهد ، زیرا نوآوری های فرایند مربوط به کارآیی و کاهش هزینه ها است ( اتتربک وابرناتحی, 1975; دامانپور و گپلاکریشنان, 2001). بنابراین ، استفاده از نوآوری فرایند به عنوان محدودیت محرومیت ، مسئله شناسایی را که با برآورد همزمان هر دو معادله مطرح شده است ، حل می کند. در این روش ، برای شناسایی مدل نیازی به تکیه بر فرم عملکردی نداریم. به طور رسمی ، اجازه دهید نوآوری در نوآوری محصول (باینری) شرکت کرده و متغیر پیوسته باشد تا لگاریتم عملکرد نوآوری مربوطه را اندازه گیری کنیم. اولین مرحله مدل می تواند به صورت زیر باشد:

که در آن نوآوری با گرایش نوآوری *یک متغیر پنهان وابسته در بردار z است که شامل متغیرهای مستقل قبلاً توضیح داده شده و متغیر شناسایی ، انجام نوآوری فرآیند ، و u ضریب خطا به صورت  است. متغیر مشاهده شده تصمیمی برای innov نوآوری است که  زمانی که رابطه برقرار باشد دارای ارزش 1 در غیر این صورت 0 است. عملکرد نوآوری مرحله دوم در مدل ما بوده و  مشروط به مرحله اول است. از اینرو رابطه زیر برقرار است:

که در آن عملکرد نوآوری performi؛ با بردار x توضیح داده شده است که همان z بدون در نظر گرفتن متغیر نوآوری فرایند است ، و e ضریب خطا طبق معادله 2 به صورت  است که تنها درصورتی مشاهده می شود که innovi=1 باشد یعنی گزینشی به سمت شرکتهایی که درگیر فعالیت های نوآوری محصول هستند. مدل اجازه می دهد تا ارتباط بین اصطلاح خطا در هر دو معادله ،  متفاوت از صفر باشد. اگر فرضیه تهی را رد کنیم که p = 0 است ، یک اثر انتخاب وجود دارد که نتایج معادله عملکرد نوآوری را در صورتی که اولین مرحله از مدل را نادیده بگیریم مغرضانه می کند. همبستگی نیز شامل اصطلاح درجه دوم برای سهم کار انتزاعی است. اصطلاح درجه دوم برای آزمایش فرضیه H2 ، یعنی رابطه معکوس u شکل بین درجه انتزاعی و عملکرد نوآوری به کار رفته است. ما در ادامه فرضیه لیند و ملهوم (2009) و هانس و همکاران (2015) را دنبال می کنیم تا به طور رسمی روابط u شکل را تست کرده و بررسی های لازم در مورد نقاط قوت را انجام دهیم.

4. آمار توصیفی

جدول 1 شامل ماتریس همبستگی ، میانگین و ضریب تغییر متغیرهای موجود در آنالیز تجربی است. نمونه نهایی ما شامل 11 هزار و 970 سازمان است که 3 هزار و 469 مورد از آنها نوآوری را ارائه داده اند. جدول نشان می دهد که سهم کارمندان انتزاعی به طور متوسط ​​نسبتاً کم است (حدود 22٪) و واریانس بین سازمان ها نسبتاً زیاد است. سهم انتزاعی با معیار تحصیلات همبستگی مثبتی دارد که ناشی از این واقعیت است که بسیاری از کارکنان انتزاعی دارای مدرک دانشگاهی هستند. توجه به این نکته ضروری است که ما در طبقه بندی خود چنین رابطه ای را تصور نمی کنیم ، زیرا کارکنان انتزاعی فقط با وظایف خود و نه با سطح تحصیلاتشان مشخص می شوند. همچنین بدیهی است که خدمات فشرده دانش (KIS) بیش از سایر صنایع به کارکنان انتزاعی متکی است. بطور متوسط ​​، سازمان ها در نمونه ما دارای 40 نفر کارمند (3.69 نقطه ورود به سیستم) هستند، در ساختار سرمایه خود دارای 9٪ سرمایه خارجی بوده و تقریبا 44٪ از آنها نوآوری فرایند را معرفی کرده اند.

جدول 1 همچنین عوامل تورم میانگین- ​​واریانس (VIP) را برای نمونه نشان می دهد. میانگین ارزشVIP   1.6است و حداکثر ارزش آن از 3.0 ، مقادیری که زیر مقادیر مهم انتقادی پذیرفته شده است فراتر نمی رود. علاوه بر این ، ماتریس همبستگی نشانه های چند قطبی بودن احتمالی را نشان نمی دهد زیرا تمام مقادیر همبستگی زیر 0.7 قرار می گیرند ، به جز آموزش و سهم انتزاعی که دارای همبستگی 78/0 است. همبستگی بین آموزش و انتزاع نسبتاً زیاد است ، اما با توجه به واریانس بالای موجود در آن متغیرها و نبود VIP بالا ، نتیجه می گیریم که نگرانی در ارزیابی مدلهای تجربی ما ایجاد نمی کند. به هر حال ، در مدلهای اقتصاد سنجی ما ، همبستگی بالا بین دو متغیر می تواند دقت برآوردهای ما را کاهش دهد ، در نتیجه اعتبار هر یک از نتایج قابل توجه به دست آمده را تقویت کند.

5. نتایج

ما دو مرحله از مدل را همزمان با استفاده از یک روش حداکثر احتمال تخمین می زنیم. جدول 2 نتایج مرحله اول - تمایل به معرفی محصولات جدید را نشان می دهد. نتایج نشان می دهد که استقلال بین دو معادله رد می شود (آزمایش LR ، P = 0 را در سطح 1٪ برای همه مدل ها رد می کند) و فرض ما را تأیید می کند که هر دو مرحله با هم ارتباط دارند. در مدل های 1.1 و 2.1 ، ما گرایش به نوآوری را تنها با استفاده از متغیرهای کنترل تخمین زده و تعریف نوآوری را تغییر می دهیم. برای مدل اول ، هنگامی که یک سازمان محصولات جدیدی را وارد بازار می کند نوآوری را در نظر می گیریم. مدل دوم ، این تعریف را محدود به محصولاتی می کند که نه تنها در بازار جدید هستند بلکه برای جهانیان نیز جدید هستند. ما استدلال می کنیم که تعریف دوم برای اندازه گیری جدید بودن یک نوآوری نزدیکتر است. نتایج هر دو مدل رابطه مثبت بین اندازه گیری هزینه های تحقیق و توسعه ، استراتژی آموزش و اکتشاف و متغیرهای وابسته معنی دار در سطح 0.1٪ را نشان می دهد. علاوه بر این ، و مطابق با انتظارات ما ، متغیر بهره برداری تأثیر معنی دار و منفی بر تمایل به تولید محصولاتی دارد که برای بازار یا جهان جدید هستند. نوآوری فرآیند ، متغیر شناسایی ، در سطح 0.1٪ مثبت هستند. برای اختصار کنترل های فنی و میزان دانش شرکتها را از جداول حذف می کنیم. این کنترل ها از نظر منطقی در طی چندین مدل سازگار هستند و رابطه مثبت بین روند نوآوری ، عمدتا عملکرد نوآوری و شدت فناوری سازمان ها را تأیید می کنند. در مدل های بعدی ، اندازه گیری کار را به صورت سهم درج می کنیم. مدل های 3.1 و 4.1 شامل رابطه خطی هستند که در Hl. فرض شده است. نتایج به طور کامل از فرضیه Hl پشتیبانی نمی کند ، یعنی ما بین تمایل به نوآوری و درجه انتزاعی (که با سهم انتزاعی اندازه گیری می شود) رابطه مثبت و محکمی پیدا نمی کنیم. در حالی که مدل 3.1 نشان می دهد که اثر (در سطح 5٪) معنادار است ، یافته های غیر معنادار از مدل 4.1 ما را به این نتیجه می رساند که نمونه ما شواهد کافی برای پشتیبانی از فرضیه Hl را ارائه نمی دهد.

جدول 2. اثر حاشیه ای برای گرایش نوآوری (مرحله اول)

نتایج حاصل از انتخاب دو معادله مدل هکمن با استفاده از حداکثر احتمال تخمین زده شد. همه رگرسیون ها شامل متغیرهای ساختگی صنعت برای شدت تکنولوژی و دانش (طبقه بندی OECD /یوروستات) و مولفه موج -سال CIS هستند. اثر حاشیه ای با میانگین (d) متغیر ساختگی محاسبه شد. خطاهای استاندارد در پرانتز نشان داده شده است. متغیر وابسته یک متغیر باینری است که در هنگام نوآوری شرکت ها برابر با یک و در غیر این صورت صفر است. تعریف نوآوری مربوط به بازار است، هنگامیکه شرکت کالای جدیدی را وارد بازار ملی می کند که سازمان یا جهان در آن فعالیت می کند یا هنگامی که شرکت اقدام به معرفی کانال های جدیدی در سطح جهان می کند. جهان در CIS 2006 موجود نیست.

5% * معنی دار٪ ، 1٪**  معنی دار، 0.1٪ *** معنی دار.

جدول 3 . نتایج رگرسیون برای عملکرد نوآوری (مرحله دوم)

نتایج حاصل از انتخاب دو معادله مدل هکمن با استفاده از حداکثر احتمال تخمین زده شد. متعر مستقل فروش محصولات نواورانه است. همه رگرسیون ها شامل متغیرهای ساختگی صنعت برای شدت تکنولوژی و دانش (طبقه بندی OECD /یوروستات) و مولفه موج -سال CIS هستند. خطاهای استاندارد در پرانتز نشان داده شده است. متغیر وابسته یک متغیر باینری است که در هنگام نوآوری شرکت ها برابر با یک و در غیر این صورت صفر است. تعریف نوآوری مربوط به بازار است، هنگامیکه شرکت کالای جدیدی را وارد بازار ملی می کند که سازمان یا جهان در آن فعالیت می کند یا هنگامی که شرکت اقدام به معرفی کانال های جدیدی در سطح جهان می کند. جهان در CIS 2006 موجود نیست. (d) متغیر ساختگی بوده و خطای استاندارد در پرانتز نشان داده شده است.

5% * معنی دار٪ ، 1٪**  معنی دار، 0.1٪ *** معنی دار.

نتایج عملکرد نوآوری (مرحله دوم) در جدول 3 خلاصه می شود. در تضاد با نتایج حاصل از مرحله اول ، درمی یابیم که ارزش سرمایه خارجی در مرحله دوم بسیار معنادار (سطح 1/0٪) و مثبت است. ضرایب مرتبط با تحقیق و توسعه و تحصیلات دانشگاهی با وجود اینکه در برخی از مشخصات در سطح 5٪ معنی دار هستند ، به طور کلی معنادار نیستند. متغیر اصلی بهره ، سهم انتزاعی ، در مدل های 3.2 و 4.2 به صورت درجه دوم درج شده است. مانند مرحله قبل ، ما نوآوری را در مدلهای 1.2 و 3.2 به صورت گسترده تر تعریف می کنیم - نوآوری جدید در بازار که شرکت در آن فعالیت می کند - و محدود کردن آن برای نوآوری جدید در بازارهای جهانی در مدلهای 2.2 و 4.2. از آنجا که برخی از متغیرها در CIS 2006 در دسترس نیستند ، ما نمی توانیم از این موج برای تخمین مدلهای 2.2 و 4.2 استفاده کنیم. نتایج برای تعریف گسترده تر نوآوری (مدل 3.2) نشان می دهد که بین درجه انتزاع گرایی (سهم انتزاعی) و عملکرد نوآوری ، حمایت از فرضیه H2 رابطه ای معکوس وجود دارد - این رابطه (در سطح 0.1٪) برای هر دو بخش انتزاعی خطی و مربع بسیار معنی دار است. هنگامیکه از تعریف محدود نوآوری استفاده می کنیم اثر مثبت می ماند (مدل 4.2) و در سطح 5٪ معنادار است. ما کاهش سطح معناداری را به تعداد شرکتهای کوچک که نوآوری جدیدی در جهان دارند ، توجیه می کنیم. در هنگام استفاده از تعریف دوم نوآوری ، نمونه به حدود شش مورد از 3469 شرکت اصلی نوآورانه کاهش می یابد ، نه تنها به دلیل کاهش تعداد سازمان هایی که نوآوری جهانی را معرفی می کنند بلکه به این دلیل است که متغیری که تعریف می شود در CIS 2006 وجود ندارد.

 

 

 

شکل 1. میزان تأثیر انتزاعی بر عملکرد نوآوری. اثرات حاشیه ای از سهم کارمندان انتزاعی در فروش ورود محصولات نوآورانه از دو معادله انتخابی هکمن محاسبه شده.است ضرایب ترسیم شده مربوط به مدلهای 3 و 4 است (برای جزئیات بیشتر به جداول 2 و 3 مراجعه کنید). میزان انتزاع که منحنی ها را به حداکثر می رساند برای مدل 3 46٪ و برای مدل 4 54٪ است.

برای هر مدل می توان درجه مطلوب انتزاع را از طریق مشتق محاسبه کرد ( ضرایب مرتبط با اصطلاحات خطی و درجه دوم سهم انتزاعی هستند). برای مدل 3.2 عملکرد نوآوری با درجه انتزاعی 46٪ به حداکثر می رسد ، در حالی که میزان حداکثر در مورد مدل 4.2٪ 54 حاصل می شود. در شکل 1 ، منحنی های تخمینی U شکل را برای دو مدل ترسیم می کنیم. شکل به وضوح رفتار غیر خطی عملکرد نوآوری را نشان می دهد که در آن درجه انتزاع تا نقطه مطلوب افزایش می یابد و بعد از آن کاهش می یابد. ما بیشتر به منظور تأیید رابطه u شکل معکوس بین درجه انتزاع گرایی و عملکرد نوآوری ، بررسی های قوی را انجام می دهیم. ما با آزمون پیشنهادی لیند و مهلوم (2009) آغاز می کنیم که در مورد ما شرایط زیر را آزمایش می کند:

که در آن X1 و Xh حداقل و حداکثر مقادیر مشاهده شده در داده ها را برای سهم انتزاعی نشان می دهند. ما از نظر آماری نابرابری را برای مدل های 3 و 4 آزمایش می کنیم. آزمونها از رابطه معکوس uشکل در سطح معناداری 1٪ برای مدل 3 و در سطح معناداری 5٪ برای مدل 4 پشتیبانی می کنند. همانطور که توسط هانس و همکاران (2015) پیشنهاد شد، ما همچنین اصطلاح مکعب را اضافه می کنیم تا یک شکل کاربردی جایگزین را محاسبه کنیم که نتایج معنی داری (در سطح 1٪) در هر دو مدل حاصل نشد. سپس نمونه را به دو قسمت تقسیم می کنیم: سازمان هایی که در پایین و بالاتر از حداکثر نقطه منحنی قرار دارند. سپس مدل را بطور جداگانه برای هر دو نمونه تخمین می زنیم و اصطلاح درجه دوم را مستثنی می کنیم. تخمین ها برای سهم انتزاع معنادار و مطابق با فرضیه u  شکل است: مثبت برای سازمان های زیر حداکثر و منفی برای سازمان های بالاتر از حداکثر.

6. کنترل های قوی

برای ارزیابی استحکام یافته های خود ، ما چندین مدل با ویژگی های بیشتر را اجرا کردیم (به جدول 4 مراجعه کنید). ما با پرداختن به همبستگی زیاد (78/0) که بین متغیر تحصیلات و متغیرهای سهم انتزاعی مشاهده شده است ، کار را شروع می کنیم. در حالی که VIF ها مشکل چندخطانی را نشان نمی دهند ، ما بررسی کردیم که آیا حذف متغیر سهم کالج بر یافته های اصلی ما تأثیر می گذارد یا خیر. نتایج خلاصه شده در جدول 4 به عنوان مدل های 5 و 6 مطابق با مشخصات جایگزین برای مدل های 3 و 4 است که در آن ما اندازه گیری آموزش را حذف می کنیم. این بررسی نشان می دهد که یافته های ما با درج متغیر تحصیلی هدایت نمی شود زیرا دارای ضرایب اندازه و دقت مشابهی هستند. علاوه بر این ، این نتایج به فرضیه نظری ما اضافه می کند که سهم انتزاعی متغیر یک بعد اضافی را اندازه گیری می کند که توسط متغیرهایی که سطح تحصیلی کارمندان یک شرکت را اندازه گیری می کنند ثبت نمی شود. در مدل های 7 و 8 ، ما در مرحله اول بین تصمیم به نوآوری و میزان انتزاعی بودن ، رابطه u-شکل را آزمایش می کنیم. طبق تئوری ، نتایج همبستگی u شکل بین دو ساختار را پشتیبانی نمی کند. نتایج مرحله دوم مطابق با فرضیه u شکل ، تأیید یافته های قبلی ما است. در آخرین بررسی استحکام نشان داده شده در جدول (مدل 9) ما آزمایش کردیم که آیا نتایج ما به طور خاص مربوط به فعالیت های نوآوری است یا اینکه آنها نیز برای فعالیت های تقلید نگه داشته شده اند. برای این کار ، از تعریف جایگزین متغیرهای وابسته خود استفاده کردیم (مراحل اول و دوم) که در آن نیز فعالیتهای تقلید سازمانها را نیز در نظر می گیریم: ما بین سازمان هایی که محصولات جدید را حداقل برای سازمان و شرکت ها توسعه داده اند  و پورتفولیو محصولات خود را بدون تغییر نگه داشته اند (بدون نوآوری محصول) ، تمایز قائل می شویم.  همانطور که انتظار می رود ، هنگامیکه این متغیر وابسته وسیع را در نظر می گیریم ، نتایج با فرضیه های ما مطابقت ندارند. علاوه بر این ، با استفاده از عملیاتی سازیهای مختلف گروه کنترل ، به ویژه با سهم کارهای روزمره یا دستی ، استحکام متغیر مستقل اولیه (سهم انتزاعی) را کشف می کنیم. نتایج برای متغیر سهم انتزاعی پایدار می ماند: تغییرات در سطح مطلوب برای سهم انتزاعی از 13 درصد در مقایسه با مشخصات پایه ، مدل 3.2 تجاوز نمی کند (نتایج در صورت درخواست در دسترس هستند). در کل ، بررسی های قوی انجام شده به استدلال نظری ساختار وظایف مربوط به فعالیت های جدید کمک می کند زیرا مکانیزم های هدایت فرضیه های ما به نوآوری و نه به فعالیت های تقلیدی مربوط است.

جدول 4. بررسی های قوی

نتایج حاصل از انتخاب دو معادله مدل هکمن با استفاده از حداکثر احتمال تخمین زده شد. متعر مستقل فروش محصولات نواورانه است. همه رگرسیون ها شامل متغیرهای ساختگی صنعت برای شدت تکنولوژی و دانش (طبقه بندی OECD /یوروستات) و مولفه موج -سال CIS هستند. خطاهای استاندارد در پرانتز نشان داده شده است. متغیر وابسته یک متغیر باینری است که در هنگام نوآوری شرکت ها برابر با یک و در غیر این صورت صفر است. تعریف نوآوری مربوط به بازار است، هنگامیکه شرکت کالای جدیدی را وارد بازار ملی می کند که سازمان یا جهان در آن فعالیت می کند یا هنگامی که شرکت اقدام به معرفی کانال های جدیدی در سطح جهان می کند. جهان در CIS 2006 موجود نیست. (d) متغیر ساختگی بوده و خطای استاندارد در پرانتز نشان داده شده است.

5% * معنی دار٪ ، 1٪**  معنی دار، 0.1٪ *** معنی دار.

7. بحث

این مطالعه با در نظر گرفتن وظایفی که توسط کارمندان در یک سازمان ایجاد شده است ، درک جدیدی از رابطه بین سرمایه انسانی و فعالیت های نوآوری در سطح سازمان ایجاد می کند. ما اقدامات مفهومی سرمایه انسانی ، مانند آموزش را با مفهوم سازی سازمان شرکت در قبال وظایف ، انجام می دهیم. این رویکرد نوین مبتنی بر چگونگی سازماندهی فعالیتهای شرکت است و امکان ارزیابی دقیق تری از قابلیت های نوآوری سازمان ها را فراهم می آورد. با استفاده از یک رویکرد وظیفه ، ما بررسی می کنیم که چگونه درجه انتزاعی (که توسط سهم کارمندان انتزاعی اندازه گیری می شود) هم بر میل شرکت برای نوآوری و هم بر عملکرد نوآوری شرکت تأثیر می گذارد. در راستای پیش بینی های خود ، ما به صورت تجربی رابطه معکوس u شکل بین درجه انتزاع گرایی و عملکرد نوآوری را می یابیم. نتایج ما نشان می دهد که درجه بهینه انتزاع برای بهینه سازی عملکرد نوآوری تقریباً 46٪ است که محصول جدید در بازار ملی جایی که شرکت در آن کار می کند و هنگامیکه محصول برای جهان جدید است ، 54٪ می باشد ، بنابراین درجه افزایش آن نسبت به آن آستانه برای عملکرد نوآوری مضر است. علاوه بر این ، نباید از این تأثیرات صرفاً چشم پوشی شود زیرا افزایش درجه انتزاع از 20٪ به 40٪ منجر به افزایش 11٪ در مورد محصول جدیدی در بازار ملی می شود. با کمال تعجب ، ما پشتیبانی قوی را برای پیش بینی خود نمی یابیم که افزایش درجه انتزاع با افزایش تمایل به ایجاد نوآوری هنگامی که تعریف دقیق تر نوآوری را به عنوان ارائه محصولاتی جدید در سراسر جهان در نظر می گیریم مرتبط است. با این حال ، نتایج نشان می دهد که دو مرحله از روند نوآوری از نظر توزیع وظیفه دارای سطوح بهینه مختلفی هستند و ما را به این باور سوق می دهد که سازمان ها هنگام تصمیم گیری در مورد ساختار وظیفه نیروی کار خود با رابطه جایگزینی روبرو می شوند. رابطه جایگزینی از نقش متمایزی ناشی می شود که درجه انتزاع برای هر مرحله از فرایند نوآوری محصول فرض می کند. فرایند نوآوری را می توان به دو بخش تقسیم کرد: بخش اول مربوط به ایجاد محصول است که در آن به خلاقیت سازمانی و شایستگی های فناوری مورد نیاز است. و ، دوم ، که با تجاری سازی محصول مرتبط است و به قابلیت های بازار محورتر مانند بازاریابی بستگی دارد (گرانت ، 1991 ؛ سونگ و پری ، 1997 ؛ کوپر ، 2001 ؛ اندرسون و همکاران ، 2014). از آنجا که درجه انتزاع گرایی شدت فعالیت های شناختی را که شرکت انجام می دهد اندازه گیری می کند ، پتانسیل ایجاد ایده و به تبع آن خلاقیت سازمانی را ثبت می کند. از آنجا که مرحله اول فرایند نوآوری مربوط به ایجاد ، ادغام و منابع نوترکیب است (دانلیز، 2002) ، ما ادعا می کنیم که هرچه یک شرکت فعالیتهای انتزاعی تری را انجام دهد، تمایل به نوآوری بالاتری خواهد داشت. در مرحله دوم فرآیند نوآوری موفقیت با عملکرد نوآوری سنجیده می شود ، صلاحیت های بازار محور که در هر دو کار انتزاعی و غیر انتزاعی وجود دارد ، مانند ارزیابی رفتار مصرف کننده و قابلیت های توزیع ، فروش و ارتباطات ، ضروری هستند (دانیلز ، 2002). به عنوان مثال ، تهیه نقشه بازاریابی استراتژیک یک کار انتزاعی است ، در حالی که فعالیت های فروش عمدتا کارهای غیر انتزاعی هستند. شرکت ها از قابلیت های ادغام خود برای ترکیب منابع مرتبط با شایستگی های مشتری و فناوری استفاده می کنند (هندرسون و کاکبرن ، 1994) ، که به ترکیبی از کارهای انتزاعی و غیر انتزاعی تبدیل می شود. نتایج ما نشان می دهد که رابطه بین انتزاع گرایی و عملکرد نوآوری غیرخطی است. این یک شکل u وارونه است ، که نشان می دهد ترکیب بهینه ای از فعالیت های انتزاعی و غیر انتزاعی وجود دارد که هر دو با صفر متفاوت هستند. از این رو ، افزایش درجه انتزاعی بودن آنها در آستانه مشخص (46٪ و 54٪ برای داده های ما) با کاهش فروش محصولات جدید همراه است. با توجه به همزمانی دو مرحله از روند نوآوری ، یافته های ما حمایت جزئی از تجارت احتمالی را که شرکت ها هنگام تعیین درجه مطلوب انتزاعی بودن با آنها روبرو هستند نشان می دهند: درجه انتزاع گرایی باید به حداکثر برسد تا تمایل به نوآوری بهینه سازی شود، در حالی که بهینه سازی عملکرد نوآوری هنگامی حاصل می شود که یک شرکت هر دو وظیفه انتزاعی و غیر انتزاعی را متعادل کند. این مطالعه با استفاده از یک رویکرد جدید مبتنی بر وظایف ، به درک ما در مورد چگونگی تأثیر سرمایه انسانی بر فعالیتهای نوآوری در سطح سازمان کمک می کند (به عنوان مثال ، فامس و سابرامانیان ، 2013). رابطه جایگزینی که کشف کردیم ، روشن می کند که انواع مختلف مهارت ها و وظایف در مراحل مختلف فرآیند نوآوری مورد نیاز است. یافته های ما نشان می دهد که حداکثر رساندن هر مرحله از نوآوری با چالش های مختلف سازمانی مرتبط است. گرایش نوآوری عمدتاً با فعالیتهای شناختی همراه است که خلاقیت سازمانی را افزایش می دهد، در حالی که به حداکثر رساندن عملکرد نوآوری نیاز به تعادل بین فعالیتهای انتزاعی و غیر انتزاعی دارد. نتایج ما همچنین دیدگاههای جالب توجهی در مورد چگونگی جدید بودن فعالیتهای نوآوری محصولات یک شرکت در سطح انتزاعی بودن که حداکثر عملکرد نوآوری را تحت تأثیر قرار می دهد ، ارائه می دهد. از اینرو درمی یابیم که سازمان هایی که فقط محصولاتی را که در بازار جدید هستند را توسعه می دهند عملکرد نوآوری خود را با درجه ای از انتزاع گرایی 46٪ به حداکثر می رسانند، در حالی که سازمان هایی که محصولات جدید را در جهان توسعه می دهند عملکرد نوآوری خود را با درجه انتزاعی 54٪ به حداکثر می رسانند.  ما این رابطه را بین سطح جدید بودن فعالیتهای نوآوری و سطح مطلوب انتزاع توضیح می دهیم با این واقعیت که نوآوری های جهانی نیاز به خلاقیت و انعطاف پذیری بیشتری دارد که با کارهای انتزاعی مرتبط است. در حالی که فرضیات ایجاد شده می تواند مدیران را به سمت انتخاب نیروی کار بسیار انتزاعی به عنوان راهی برای به حداکثر رساندن بازده نوآوری سوق دهد ، یافته های ما نشان می دهد که این تصمیم ، ضمن بهینه سازی قدرت نوآوری ، ممکن است از نظر عملکرد نوآوری زیر مطلوب باشد. مدیران باید از تنش ها و پیامدهای تجاری آگاه باشند که ممکن است یک نیروی کار با درجه بالایی از انتزاع گرایی منشأ شود، اگر دو مرحله از روند نوآوری در هم تنیده باشند. شکل سازمانی بهینه به مرحله نوآوری شرکت بستگی دارد: یک شکل کاملاً انتزاعی ممکن است برای به حداکثر رساندن میل به نوآوری ارجح باشد ، اما یک شکل سازمانی با متعادل کردن کارهای انتزاعی و غیر انتزاعی برای تبدیل فعالیت های نوآوری در موفقیت بازار مطلوب است.

7.1 محدودیت ها و تحقیقات آینده

اگرچه داده های پیمایشی مورد استفاده بسیار غنی است ، اما همچنین با محدودیت هایی در مورد تحقیق در مورد مسیرهای تحقیقاتی خاص که درک ما را از رابطه بین ساختار وظیفه نیروی کار یک شرکت و عملکرد نوآوری آن غنی می کند ، همراه است. ابتدا ، نتایج ما می تواند با مطالعاتی که توزیع کار در سطح فردی و نه در سطح شغلی را اندازه گیری می کند تکمیل شود. دوم ، از آنجا که سازمان ها می توانند بطور پویا با محیط زیست سازگار شوند ، مطالعات آینده باید بررسی کند که شرایط خاص می تواند شرکت ها را به سمت ایجاد تغییر در ساختار وظیفه خود سوق دهد یا خیر. سوم ، از آنجا که داده های ما به ما اجازه نمی دهد گزاره های علّی قطعی در مورد روابطی که مطالعه می کنیم را بیان کنیم ، تحقیقات آینده می توانند از داده های آزمایشی میدانی یا داده های بزرگتر استفاده کنند که امکان مدل سازی دقیق تر این روابط ساختاری را فراهم می کنند. سرانجام ، تحقیقات آینده می تواند ادعاهای نظری ما را با متغیر عملکرد نوآوری جایگزین ، مانند فعالیت ثبت اختراع ، بررسی کند. به طور خاص ، جالب خواهد بود که تأثیر توزیع وظیفه بر فعالیت ثبت اختراع در صنایع و کشورهایی که دارای بالاترین میزان ثبت اختراع هستند ، کشف شود.

جدول A1

 O*NET توصیف کننده و نوع مقیاس توسط کار

 

 

نکته: کدهای شغلی ISC0-88 هستند. اقتباس از فونسکا و همکاران (2018b). برای انجام این  دسته بندی ها ، اندازه گیری های O*NET با استفاده از مؤلفه های اصلی در شاخص های شدت کار جمع می شوند و سپس به مشاغل دو رقمی ISCO با استفاده از داده های شغلی ایالات متحده و یک تفصیل متقابل نسبت داده می شوند. تخصیص وظایف مبتنی بر فشرده ترین کار در یک حرفه مربوطه است.

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی