نمونه ترجمه تخصصی مدیریت کسب و کار

سفارش ترجمه تخصصی رشته مدیریت کسب و کار

در ادامه، بخشی از یک سفارش ترجمه تخصصی مربوط به رشته مدیریت کسب و کار قرار داده شده است

برای سفارش ترجمه تخصصی رشته مدیریت، وارد این لینک شوید

 

ایده شغل های اِستَندوت، در سال 2007 هنگامی که بنیانگذارانش بن یوسکوویتز، فرد نگو و اوستین هیل، فرصتی برای دمیدن جانی دوباره در فرآیند استخدام کاری را حس کردند، پدید آمد. در آن زمان، اکثر شرکت ها از طریق توصیف موقعیت پویا، در هیئت های شغلی و امید برای به ثمرنشاندن تلاششان، به استخدام می پرداختند. ایده نهفته در کارهای استدوت، خلق انرژی بیشتر در فرآیند استخدام است. برای انجام این کار، شغل های استدوت، یک پلت فرم استخدام قابل سفارشی سازی با نام RECEPTION را می سازد که به شرکت ها توانایی نشان دادن فرهنگ و تیم های خود، به داوطلبان شغل را دارد. این پلت فرم، مبتنی بر ابزارهای رسانه های اجتماعی (همانند ویدئو، بلگ و مجموعه ای از وی جت ها) ساخته شده است تا فرآیند استخدام، پویا و درگیرکننده شود و باعث شود که مشتریان شرکت، در رقابت برجسته باشند.

دانلود مقالات ترجمه شده جدید مدیریت کسب و کار

 

شغل های استندوت، در کنفرانس DEMO در اوایل سال 2008 تاسیس شد. 1.58 میلیون دلار، در منابع مالی سرمایه گذاری ریسک پذیر فراهم آورده شد و اصطکاک های اولیه ای نیز به وجود آمد. هم چنین توانست پتانسیل رو به بالای قابل توجهی را نیز ایجاد کند. در اوایل سال 2008، یکی از سرمایه گذاران اولیه اش (جان التون) که با سرمایه iNovia شریک بود، جملات زیر را درباره شغل های استندوت ایراد نمود: ما به پتانسیل بازار شغل های استندوت و تیم های آن ایمان داریم زیرا روش استخدام کارکنان، توسط شرکت ها را تغییر می دهد. التون هم چنین در آن زمان عنوان کرد که بخش استخدام، حدود یک چهارم از تبلیغات آنلاین را در بر می گیرد و این تعداد شرکت، از نتایج دریافتی، احساس رضایت کافی نداشتند. شغل های استندوت، البته به نظر التون به شرکت ها کمک می کنند تا وارد استخدام آنلاین، به صورت نویدبخش و تازه شوند. در سال 2010، شغل های استندوت به تلنت تکنولوژی که یک شرکت استخدامی دیگر است فروخته شد. این پدیده، یک موفقیت مالی نبود. پس از فروش، یکی از بنیانگذاران شغل های استندوت  (بن یوسکویتز)، بلاگ قابل تاملی را درباره دلیل شکست الزامی شغل های استندوت پست کرد و هم چنین درس هایی که از این تجربه شغل های استندوت به دست آورد را بیان نمود. یوسکویتز، 5 دلیل را عنوان کرد که برخی از آن ها ارتباط مستقیمی با نیاز برای کامل کردن تحلیل اعمال پذیری کامل، قبل از تاسیس یک شرکت داشتند.

در وهله اول، زمانبدی شرکت، بد بود. این شرکت در سال 2008 تاسیس شد (دقیقا قبل از افول اقتصادی ایالت متحده). اکثر شرکت ها استخدام نمی کردند. در حقیقت یوسکویتز گفت که بازخوردهایی را در زمینه تلفن های فروش، به این صورت دریافت کرده است: یک محصول فوق العاده است. واقعا آن را دوست دارم اما برای 18 ماه دیگر استخدام نخواهیم داشت. آیا ابزاری دارید که به ما کمک کند افراد را اخراج کنیم؟ قطعا شغل های استندوت نمی توانند به اقتصادی که دچار افول شده است کمک کنند اما متوجه می شویم که یوسکویتز، این احساس را داشته است که این شرکت، به اندازه کافی واکنش نشان نداده است. هنگامی که کارها، آن طور که باید جواب می نمی دادند اخطار لازم داده نشد و شرکت به روش خود ادامه داد

در وهله دوم، یوسکویتز بر این باور بود که قبل از تاسیس شرکت، درک قوی ای از بازار HR/ استخدام نداشت. او نشان داد که به بازار، توجه داشته است و فکر کرد که می تواند آن را درست کند و تنها زمانی متوجه شد که مسائل زیادی وجود دارد که او آن ها را درک نمی کند که تا خرخره در مشکلات فرور رفته بود. او شبکه بندی های زیادی در صنعت و ساخت برند فراوانی را در میان تبلیغ کننده های صنعت انجام داد اما این پدیده می تواند احساس دروغین موفقیت را ایجاد کند. اکنون یوسکویتز این باور را دارد: مبلغ های صنعتی در واقع لزوما خریدار نیستند. او عنوان می کند اکنون تا جایی که ممکن است باید درباره یک صنعت، قبل از آن که شرکتی تاسیس کنید، تحقیقات انجام دهید.

سفارش ترجمه تخصصی رشته مدیریت

در وهله سوم یوسکویتز این احساس را داشت که تیمش، محصولاتش را به دست مشتریان، به اندازه کافی سریع نرسانده است و بر پایه بازخوردشان، کار خود را تکرار کردند. یوسکویتز یاد گرفت که ساختن محصولی مطابق با مشخصات، به جای پرداختن با تنظیم و تطابق مداومی که هنگام رسیدگی به بازخورد مشتریان اتفاق می افتد امری آسان تر است. در آینده، یوسکویتز، متعهد به ساختن حداقل محصول قابل عرضه (NVP) شده ومی خواست آن را تا جایی که ممکن است سریع به دست مشتری برساند. هم چنین متعهد به درخواست بازخوردهای حقیقی و سخت، از آن ها شد.

در وهله چهارم، یوسکویتز یاد گرفت که نمی توانید یک راه حل را به زور به مشتری بقبولانید. در پست بلاگی، یوسکویتز گفت هنگامی که شغل های استندوت، محصول خود را به دست مشتری نرساندند، مشتریان، از آن به اندازه انتظارات تیم های شغل استندوت، به طور فعالانه از آن استفاده نمی کردند. می توانیم دلیل آن را رفتارهای متغیر بدانیم. تیم شغل های استندوت، میزان دشواری تغییر رفتار افراد حتی هنگامی که فکر می کنید به آن ها راه حل بسیار بهتری برای رو به رویی با مشکلات شان را می دهید، دست کم گرفت.

در نهایت، یوسکویتز این احساس را دارد که شغل های استندوت، پول بسیاری را در بازه زمانی زودهنگامی به وجود آورد. با نگاه به گذشته، او این احساس را دارد که شرکت، اعتبارسنجی مورد نیاز برای توجیه این پول را نداشته است. به دست آوردن پول نیز با مسئولیت های خاص خود همراه خواهد بود. به دلیل این که  شغل های استندوت، پول جمع کردند، یک محصول بزرگ را خیلی سریع، بر پایه فرضیاتی که در بازار، آزمایش نشده بود، ساختند. به دست آوردن پول، زمان می برد (زمانی که می توان آن را بر ساختن و ارزیابی یک محصول گذاشت). یوسکویتز به این نتیجه رسید که کسب پول، اعتبارسنجی ای نیست که جواب دهد و بازار داشته باشد؛ این که کسی چک بنویسد، اعتبارسنجی است

سوال هایی برای تفکر بحرانی:

1. در میان 5 دلیل عدم موفقیت شغل های استندوت فکر می کنید کدام دلیل، به فرصت این شرکت، برای رسیدن به موفقیت، در بیشترین حالت، آسیب رساند؟  دلیل خود را توضیح دهید
2. تفاوت میان شغل های استندوت، به عنوان یک ایده و کسب و کار حقیقی را توصیف کنید. آیا این امکان وجود دارد که چیزی ایده ای هیجان انگیز ولی کسب و کاری ضعیف باشد؟
3. لیستی از طبقه بندی اشخاصی که بنیان گذار شغل های استندوت، قبل از تاسیس شرکت باید با آن ها صحبت می کردند درست کنید. بر پایه تجربه ای که شرکت داشت، فکر می کنید برخی از بازخوردها چه باید می بود؟ آیا فکر می کنید بنیان گذاران، بازخوردهایی را دریافت می کردند که باعث می شد به طور قابل توجه، ایده کسب و کارشان را تغییر داده یا موکول کردن این ایده ها را در نظر بگیرند؟
4. یک استارتاپ، از تجربیات شغل های استندوت، درباره اهمیت تحلیل قابلیت اِعمال، چه چیزی یاد می گیرد؟