سفارش ترجمه تخصصی مدیریت و حسابداری

سفارش ترجمه تخصصی مدیریت و حسابداری؛ دریافت مقاله آماده ترجمه شده؛ مقالات انگلیسی ISI معتبر و جدید

سفارش ترجمه تخصصی مدیریت و حسابداری

سفارش ترجمه تخصصی مدیریت و حسابداری؛ دریافت مقاله آماده ترجمه شده؛ مقالات انگلیسی ISI معتبر و جدید

در این وبلاگ، جدیدترین مطالب و مقالات مربوط به رشته مدیریت و حسابداری قرار داده خواهد شد

ترجمه تخصصی وفاداری به برند

يكشنبه, ۲۷ آذر ۱۴۰۱، ۰۲:۰۱ ق.ظ

در یک شیوه مشابه، نتایج، یک اتصال را بین تمایل به قربانی کردن و سازش / بخشش ایجاد میکنند، با تمایل به قربانی کردن فقره هایی که یک "بعد مستقل" را شکل نمیدهند، بلکه بیشتر، بارگذاری های تعاملی هستند، که به شدت به ابعاد سازش / بخشش، همبسته هستند. هم چنین این اتصال، توسط گریس و دیگران (2018)، به حالت انحصاری در آمد، از این نظر که آنها اثبات کردند اگر یک مصرف کننده تمایل داشته باشد با یک برند در زمانهای تغییرات عملکرد یا قیمت، سازش کند یا بخشش داشته باشد، آنگاه در انجام این فعل، احتمالا، به نوعی، قربانی میکند (مثلا مالی، سهولت، اجتماعی یا سایر موارد). به علاوه، رقابت برند قابل توجه هم بدین معنی است که مصرف کنندگان، کمتر تمایل دارند زمانیکه گزینه های جذاب دیگری وجود دارند، قربانی کنند. بر این مبنا، تمایل به قربانی کردن، بسیار بیشتر به روابط انسانی مربوط است که ضرورتا مبتنی بر مبادلات دو جانبه است تا مبادلات اجتماعی مذاکره شده (لولر و یون، 1996).

دانلود جدیدترین مقالات انگلیسی رشته بازاریابی

این تحقیق، از  این گذشته، تشخیص داده است، در زمینه روابط مصرف کننده / برند، سازش / بخشش، چند وجهی است. این چند وجهی بودن به خاطر تاثیر اغلب افتراقی تغییرات قیمت و عملکرد بر تبعیت رابطه در موقعیتهای مبادله مذاکره شده است (یعنی روابط مصرف کننده / برند) تا موقعیتهای مبادله دو جانبه (روابط میان فردی). بر این اساس، جای تعجب ندارد، فقره های مقیاسی که سازش (بخشش) را در رابطه با تغییرات عملکرد، اندازه میگیرند، به طور مجزا برای مواردی بارگیری شوند که سازش (بخشش) را در رابطه با تغییرات قیمت، اندازه میگیرند.

مشارکت های نظری

این مقاله، یک اندازه گیری جدید معتبر به لحاظ تجربی را ارائه می نماید که به ما در اندازه گرفتن طول عمر بالقوه و پایداری روابطی کمک میکند که بین مصرف کنندگان و برندها وجود دارد. تحقیقات قبلی (مثلا کرول و آهوویا؛ کالتر و دیگران، 2003؛ مورمن و دیگران، 1992؛ ریچ هلد و تیل، 1996) به شدت بر طیفی از ادراک های مشتری (مثلا رضایت از مشتری)، هیجانات (مثلا عشق به برند) و رفتارها (یعنی خرید تکراری) متمرکز بوده اند که در صدد شکل دهی روابط مصرف کننده / برند هستند.  از آنجاییکه بازاریابی معاصر، کلا درباره ایجاد و حفظ روابط مصرف کننده / برند قوی است (کریستودولیدز و دو چرناتونی، 2010)، آنگاه این تمایز، یک ایجاد تمایز مهم، محسوب میگردد. در تئوری، هیچ چیز نادرستی در مورد اندازه گیری های موجود همانند رضایت مصرف کننده (چرچیل و سرپرینانت، 1982)، درگیری (میتال و لی، 1989)، وفاداری (جکوبای و چست نات، 1978)، تعهد (ماتیلا، 2006)، عشق به برند (آلبرت و مرانکا، 2013) و مانند اینها وجود ندارد، به شرطی که داده های حاصل، به شیوه ای تفسیر شود که در آن اندازه گیری شده اند. برای نمونه، اگر وفاداری به برند، از طریق خرید تکراری، اندازه گیری شود، آنگاه ادعاها درباره نیات خرید آینده، قدرت رابطه و سوددهی رایج، با خطر شکل میگیرد.

سفارش ترجمه تخصصی رشته مدیریت تمامی گرایش ها

به طور مشابه، از آنجاییکه احساسات و هیجانات خود گزارش شده، به شدت به قابلیتهای خود تشخیصی پاسخ دهنده، وابسته هستند، آنگاه صحت داده های حاصل، مورد موشکافی قرار میگیرد. لذا، چرا از پاسخ دهندگان خواسته میشود، خود تشخیصی داشته باشند؟ روانشناسان، از افراد نمیخواهند به آنها بگویند آیا شخصیتهای نوع الف دارند یا نوع ب، زیرا (مگر آنهاییکه در همین رشته کار میکنند)، نمیدانند. روانشناسان از افراد در مورد افکاری که دارند و رفتارهایی که نشان میدهند، سوال میکنند، آنها به عنوان کارشناسان حرفه ای در رشته خود، میتوانند، نوع شخصیت را برای فرد، "تشخیص دهند". در این مقاله، اثبات میکنیم مصرف کنندگان نمیدانند، چه چیزی را نمی دانند. لذا چرا از آنها چیزهایی را که میدانند، درخواست نمیکنیم، همانند اینکه به چه چیزی فکر میکنند و چه کاری انجام میدهند و تشخیص رابطه را به عهده محقق / کارورز بگذارید. نتیجتا، در اندازه گیری رفتارها / ادراک نشان داده شده مصرف کنندگان، که هم حفظ رابطه کنشی و هم واکنشی را پشتیبانی میکند، به مسائل خود تشخیصی گریزی می زنیم، که توسط گریس و دیگران (2018)، خلاصه شده است. به علاوه، میتوانیم بگوییم اگر مصرف کنندگان در رفتارها / شرایطی مشارکت داشته باشند (همانطور که در سازه وفاداری به برند تعریف شده است)، آنگاه روابط مصرف کننده / برند، احتمالا، پایدار و قابل پیش بینی هستند؛ احتمالا، زیان های زمان را تحمل میکند؛ و به طور مهمی، احتمالا، تک گزین باقی می مانند. بر این اساس است که سازه وفاداری به برند، مهم ترین همبخشی خود را در ادبیات بازاریابی، انجام میدهد.

مشارکت های عملی

یک اندازه برند خوب، اندازه ای است که به سادگی، استفاده شود، معنادار، قابل پیگیری، قابل تکرار و مقید به زمان باشد (مانوز و کومار، 2004). ما اعتقاد داریم، مقیاس وفاداری به برند، همه این معیارهای مهم را تامین میکند. برای نمونه، مقیاس 20 فقره ای، مقیاسی نیست که بر روی پاسخ دهندگان، تقاضای بیش از حد باشد، با این حال، داده های معناداری را تولید میکند که تلاشهای ساخت برند را به عملکرد برند، مرتبط می سازد، به این ترتیب، یک مبنای صحیح را برای تصمیمات تجاری، ارائه میدهد. محک زدن مقدماتی این مقیاس در این مقاله بیانگر این مطلب است که، قابل اطمینان و سازگار است (گرچه محک زدن بیشتر، توصیه میشود) و به این ترتیب، پتانسیل عالی را به عنوان ابزاری برای محک زنی زمانی و یا صنعتی نشان میدهد.

برای کارورزان برند، مقیاس وفاداری به برند، یک ابزار مفید را نشان میدهد که اطلاعات غنی، متریک های کارورزی معمولا به کار رفته بسیار زیاد همانند شاخص رضایت امریکا (ACSI) (فورنل و دیگران، 1996)، امتیاز ترویج دهنده خالص (NPS) (ریچهلد، 2003) و اخیرا، امتیاز عشق به برند (BPS) (هالوران، 2015) را ارائه میدهد. در حالیکه چنین متریک های شاخص- واحدی، به طور جهانی برای اندازه گیری و محک زدن عملکرد برند بکار میروند و مبنایی را برای تصمیم گیری بازاریابی شکل میدهند، به شدت برای توانایی (ناتوانی) خود برای پیش بینی رشد، (مثلا، ریچهلد، 2003 در زمینه ACSI)، نقصهای ریاضیاتی و حقیقی (مثلا کینینگام و دیگران، 2007 در زمینه NPS) و عدم اعتباریابی تجربی (مثلا در رابطه با BPS) مورد انتقاد قرار گرفته اند. در حالیکه تحقیقات قیاسی بر روی ACSI و NPS صورت گرفته اند (ولو با نتایج ترکیبی)، تا کنون، موشکافی عمیق کمی (اگر اصلا وجود داشته باشد) از این متریکها (قدیمی یا جدید) در رابطه با اهمیت نسبی و عملکرد شان در زمینه پیش بینی ارزش برند وجود داشته است. ما اعتقاد داریم، مقیاس وفاداری برند، به بیشتر این انتقادها، میپردازد، از این نظر که، به لحاظ تجربی، به عنوان یک اندازه گیری رفتار رابطه ای مصرف کننده / برند اعتبار یابی شده است که پشتیبان روابط پایدار و با دوام است، پس به معنی پایداری رشد است (گرچه آزمایش بیشتر، لازم است) و به علاوه، مقیاسی است که از نظر ریاضی و حقیقی، مورد تایید قرار میگیرد.

سفارش ترجمه تخصصی رشته مدیریت تمامی گرایش ها

با این حال، یکی از مزایای کاربردی اصلی این مقیاس وفاداری برند (یعنی بر روی متریک های کارورز دیگر)، از ماهیت چند بعدی این مقیاس نشات میگیرد. اینگونه است چون، چهار بعد وفاداری به برند (یعنی سازش / بخشش (عملکرد)، سازش / بخشش (قیمت)، وابستگی متقابل شناختی و طرد جایگزین ها) در اینجا به صورت اندازه های قابل تشخیص و معتبر (بازتابنده) به خودی خود، ارائه میشوند. بر این اساس، مزایای مقیاس وفاداری به برند برای کارورزان، دوپهلوست. اولا، امتیاز وفاداری به برند کلی ممکن است برای دنبال کردن عملکرد برند در طول زمان بکار رود یا برای اهداف محک زنی صنعتی بکار رود. ثانیا، عملکرد ابعاد وفاداری به برند انفرادی ممکن است برای ارائه دستور العمل ویژه ای مورد موشکافی قرار گیرد که عملکرد بازاریابی مفید، ممکن است بر روی آن اجرا شود. یک روش عالی ارزیابی سودمندی بُعدی (و تصمیم گیری آگاهانه)، بکارگیری آنالیز ماتریس اهمیت – عملکرد (IMPA) است. IMPA، "شناسایی حوزه های پیشرفتی را میسر می نماید که ممکن است متعاقبا با فعالیتهای بازاریابی یا مدیریت، مورد بررسی قرار گیرند" (هاک و دیگران، 2010، ص.199) و از اینرو، دارای ارزش معناداری برای کارورزانی است که تمایل دارند به طور موثر عملکرد رابطه ای برند خود را نظارت نمایند.

محدودیتها و تحقیقات آینده

ماهیت تشریحی این اثر اولیه، در زمینه اندازه گیری وفاداری به برند، باید تصدیق گردد. هنوز هم کارهای زیادی باید برای پرداختن به محدودیتهای این مطالعه انجام گیرد. برای شروع، تحقیقات تایید کننده، بیشتر به بررسی ابعاد درجه اول از طریق آماره برازش جهانی، قبل از ارزیابی سازنده، کمک میکند. ثانیا، از آنجاییکه محرک برند مشابه برای هر یک از مطالعات در این مقاله بکار رفته است، کار بیشتر باید، وفاداری به برند در زمینه های مختلف برند (مثلا برندهای واحد در برابر دسته بندیهای برند) و بر روی بر برندهای قوی و ضعیف را بررسی نماید. ثالثا، بررسی در سرتاسر نمونه های مصرف کننده مختلف (همانند کاربران در برابر غیر کاربران؛ مشخصات دموگرافی) و در حدود مقایسه های پاسخ دهنده در سرتاسر برندهای متعدد، همگی به تایید اعتبار وسیع مقیاس از چشم اندازهای متفاوت بسیاری، کمک خواهد کرد. از یک دیدگاه نظری، وفاداری برند را به صورتی ارائه میدهیم که ابعاد ادراکی / رفتاری حفظ رابطه را نشان میدهد. لذا، استفاده از نظریه رابطه انسان ممکن است به ما در تعریف و درک مکانیسمهای رفتاری ممکن، کمک کند که میتواند برای اندازه گیری موثر مراحل اولیه رابطه مصرف کننده / برند بکار رود (یعنی، رفتارهای سابق برای تعهد / وفاداری به برند). میتوان چیزهای زیادی از دنبال نمودن تغییر رفتاری آموخت، همانطور که روابط مصرف کننده / برند، از مفهوم (مثلا شیفتگی) به سوی بلوغ (مثلا وفاداری) و فراتر از آن (مثلا جدایی) توسعه می یابد.

دانلود جدیدترین مقالات انگلیسی رشته بازاریابی
 

به علاوه، این مساله حائز اهمیت است که تحقیقات آینده به بررسی کیفیت های پیش بینی کننده اندازه گیری وفاداری به برند برای گسترش یک متریک معنادار ادامه دهند که کارورزان برند میتوانند بدان دستیابی پیدا کنند و میتواند به طور محرمانه، تصمیمات خود را بر مبنای آن قرار دهند. از آنجاییکه پتانسیل پیش بینی کننده وفاداری به برند هنوز کاملا مورد بررسی قرار نگرفته است، تحقیقات آتی باید توانایی آن برای پیش بینی عملکرد پیامد را بیشتر، محک بزنند (یعنی مالی، سهم بازار، CLV، رویگردانی مشتری، احتمال برای پیشنهاد کردن و ...) در برابر اندازه گیری های دیگر، همانند شناسایی برند، ارزش برند، وفاداری به برند، تعهد نسبت به برند و عشق به برند. وارسی اعتبار از طریق محک زدن اعتبار خارج از نمونه هم باید برای ارزیابی خصوصیات پیش بینی کننده مقیاس وفاداری به برند بکار رود. به علاوه، ارزیابی وفاداری به برند، همراه با اندازه گیری های صنعتی رایج همانند ACSI (فورنل و دیگران، 1996)، امتیاز ترویج دهنده خالص (ریچهلد، 2003) و اخیرا، اندازه گیری عشق به برند هستند.  اگر اندازه گیری وفاداری به برند، در شکل فعلی یا ارتقا یافته اش، برای کارورزان برند، دارای ارزش باشد، آنگاه سودمندی آن در پیش بینی عملکرد باید به طور واضح محقق شود و به طور مداوم از طریق شواهد تجربی، معتبرسازی شود.

دانلود جدیدترین مقالات انگلیسی رشته بازاریابی
 

 

تعاریف و سنجشهای مقیاس وفاداری به برند

وفاداری به برند به ایمان مشتری نسبت به یک شریک برند اشاره دارد که از طریق مجموعه ای از رفتارها (یعنی، سازش / بخشش – عملکرد و قیمت) و ادراک (یعنی طرد جایگزینها و وابستگی متقابل شناختی) نشان داده میشود که ثبات و دوام رابطه را حفظ میکند.

عامل یک

سازش / بخشش (عملکرد): درجه ای که یک مشتری حمایت خود را به یک شریک برند در زمانهای تغییرات عملکرد می بخشد یا ارائه میدهد.

ACCPERF1: اگر xxxx برخی مشکلات را تجربه کرده باشد و برند موقتا، رضایتبخش نباشد، چقدر احتمال دارد به استفاده از این برند، ادامه دهید؟

ACCPERF2: اگر xxxx برخی مشکلات را تجربه کرده باشد و برند موقتا، رضایتبخش نباشد، چقدر احتمال دارد این برند را به دیگران توصیه نمایید؟

ACCPERF3: اگر xxxx برخی مشکلات را تجربه کرده باشد و برند موقتا، رضایتبخش نباشد، چقدر احتمال دارد زمانیکه دیگران از این برند شکایت میکنند، از آن حمایت کنید؟

ACCPERF4: اگر xxxx برخی مشکلات را تجربه کرده باشد و برند موقتا، رضایتبخش نباشد، چقدر احتمال دارد برای این برند، بهانه بیاورید؟

عامل دو

سازش / بخشش (قیمت): درجه ای که تا آن حد، مشتری حمایت خود را به یک شریک برند در زمانهای تغییرات قیمت میبخشد یا ارائه میدهد.

ACCPRIC1: زمانیکه XXXX قیمتهای خود را افزایش میدهد، باعث ناراحتی من نمیشود زیرا همیشه در هر صورتی از این برند استفاده خواهم کرد.

ACCPRIC2: صرف نظر از اینکه قیمت XXXX، چقدر است، همیشه به شدت این برند را به دیگران توصیه خواهم کرد.

ACCPRIC3: زمانیکه XXXX، یک افزایش قیمت داشته است، کاملا توجیه شده بوده است.

ACCPRIC4: XXXX، هم چنان کاملا به پولش می ارزد حتی زمانیکه قیمتهایش بالا میرود.

عامل سه:

وابستگی متقابل شناخت: درجه ای که یک مشتری با شریک برند، احساس "هم نظری" میکند و مالکیت شخصی نسبت به برند را به عهده میگیرد.

COGINT1: به XXXX به عنوان برند "خودم" اشاره میکنم.

COGINT2: احساس میکنم یک پیوند قوی با XXXX دارم.

COGINT3: بدون XXXX، متضرر خواهم شد.

COGINT4: XXXX، چیزی راجع به من میگوید.

COGINT5: XXXX، یک بخش مهم زندگی من است.

COGINT6: اگر کسی چیز بدی درباره XXXX بگوید، اذیت خواهم شد.

عامل چهار:

طرد جایگزینها: درجه ای که یک مصرف کننده به نقاط قوت شریک برند و نقاط ضعف رقبای آن تمرکز دارد.

DERALT1: واقعا هیچ برندی مانند XXXX وجود ندارد.

DERALT2: اگر پرسیده شود، به سرعت خاطر نشان خواهم کرد، چقدر XXXX نسبت به رقبایش، بهتر است.

DERALT3: XXXX، یک، گونه است و به نظر من، هیچ رقیبی وجود ندارد.

DERALT4: برای برند دیگری، رقابت با XXXX، غیر ممکن است.

DERALT5: XXXX، بی نقص است.

DERALT6: چنانچه نتوانم دیگر XXXX را بخرم، ناامید خواهم شد زیرا هیچ چیز دیگری، هیچ وقت به آن نزدیک نخواهد شد.

PLS برای ارزیابی مدل (داخلی) ساختاری بکار رفت. نتایج نمونه برداری خود راه اندازی، آشکار کرد همه مسیرها (به استثناء مسیر مستقیم بین SAT و BRANDFID)، معنادار بود (P<.05) و در جهتی است که انتظار میرود (به شکل 1 برای ضرایب مسیر، سطح معناداری، اندازه های تاثیر و بازه های اطمینان، مراجعه نمایید). به علاوه، دقت پیش بینی کننده، با COMMIT و BRANDFID، بدیهی بود که مقادیر R2 قویِ 0.70 و 0.82 را به ترتیب نشان دادند. به علاوه، با استفاده از یک راه کار چشم بسته (با یک مسافت حذف 7)، ارتباط پیش بینی کننده در رابطه با COMMIT را محاسبه کردیم (که با Q2 نشان داده شده است)، که هم چنین در 0.57، قوی بود. خواهشمند است ذکر شود، این راه کار یکسان، برای متغیرهای سازنده همانند BRANDFID، مناسب نیست (هر و دیگران، 2017). لذا، اعتبار وابسته به قانون، در یک سطح بدوی نشان داده شد یعنی وفاداری به برند به سازه ها در شیوه ای مربوط است که در آن قصد شده است.

پیش از ارزیابی بیشتر مدل ساختاری، محک زدن برای ناهمگنی مشاهده نشده، در داده ها، حائز اهمیت بود (لابک و موتن، 2005). نظریه ای که سازه وفاداری به برند (و شبکه سازه وابسته اش) مبتنی بر آن بود، هیچ متغیری (یا مجموعه ای از متغیرها) را مورد تاکید قرار نداد که تفاوتها در ضرایب براورد شده را گزارش دهد (یعنی ناهمگنی مشاهده شده) (بکر و دیگران، 2013). برای نمونه، در برخی آثار، متغیرهایی مثل جنسیت، درامد و فرهنگ، میانجی ها یا متغیرهای کمکی مشهودی هستند (مثلا بولن و بولدری، 2011؛ استرایت و کاراهانا، 2006) و از اینرو، میتوان یک دلیل مقدم را تعیین نمود، زیرا آنها، متغیرهای شناخته شده ای هستند (مثلا ناهمگنی مشاهده شده). با این حال، محک زدن برای ناهمگنی مشاهده نشده، حائز اهمیت است (یعنی زیر جمعیتها در داده هایی که ناشناخته هستند) تا از خطاهای نوع 1 و نوع 2 در تفسیر جلوگیری شود (سارستد و دیگران، 2011؛ سارستد و رینگل، 2010). بنابراین، قطعه بندی جهت گیری پیش بینی (یعنی PLS-POS) که ناهمگنی در مدلهای اندازه گیری بازتابنده و سازنده و مدلهای ساختاری کلی را شناسایی میکند برای محک زدن ناهمگنی مشاهده نشده در داده ها بکار رفت (بکر و دیگران، 2013). نتایج، هیچ گونه شواهدی از بخشهای قابل توجه و یا معنادار در داده ها را ارائه ندادند.

پس از نتیجه گیری مبنی بر اینکه ناهمگنی مشاهده نشده، به طور بحرانی بر نتایج اثر ندارد و کسب یک افزایش بهای عمیق تر از سودمندی وابسته به قانون وفاداری به برند، به علاوه، اثرات مستقیم و غیر مستقیم در مدل را مورد ارزیابی قرار دادیم. به یاد داشته باشید، بر اساس نظریه راسبولت (1980) در مدل سرمایه گذاری، تعهد، روابط بین پیشایندها (INVEST, SAT  و ALT)  و رابطه مکانیسمهای حفظ (یعنی وفاداری به برند) را میانجیگری میکند. تحلیل میانجیگری، راه کار بررسی اثرات مستقیم و غیر مستقیم توصیه شده توسط زائو و دیگران (2010) و هر و دیگران (2017) را دنبال نمود، نتایج آن در جدول 6، ظاهر شده است. نظارت اثرات مستقیم نشان داد هم INV (سرمایه گذاری) و هم ALT (کیفیت جایگزینها)، هردو دارای اثرات مستقیم معناداری بر وفاداری به برند (BF) بودند، در حالیکه SAT (رضایت) تاثیر معناداری نداشت. با این حال SAT، INV و ALT، همگی دارای تاثیرات غیر مستقیم معناداری بودند. این نتایج بیانگر این مساله است، و (تعهد) تاحدی روابط بین (1) INV و BF و (2) ALT و BF را میانجیگری میکند (یعنی میانجیگری مکمل را با مثال نشان میدهد) و به طور کامل رابطه بین SAT و BF را میانجیگری میکند (یعنی، میانجیگری فقط غیر مستقیم) (زائو و دیگران، 2010).

نهایتا، برای توسعه نتایج در رابطه با تاثیرات موجود در مدل، تحلیل ماتریس عملکرد مهم (IMPA) را برای مشخص کردن هم اهمیت و هم عملکرد متغیرهای نهفته در رابطه با سازه هدف، وفاداری به برند را به عهده گرفتیم. بار دیگر، SmartPLS 3.0 (رینگل و دیگران، 2015)، این بعد اضافی تحلیل را میسر نمود با مقایسه اثر کلی هر متغیر نهفته بر سازه هدف (اهمیت) با مقادیر متوسط امتیازات متغیر نهفته پیشایندهای سازه هدف، این امر صورت پذیرفت. مورد آخر، شامل مقیاس گذاری مجدد امتیازات متغیر نهفته به مقادیری در طیف بین 0 تا 100 میشود (هاک و دیگران، 2010) که 0 بیانگر پایین ترین عملکرد و 100 بیانگر بالاترین عملکرد است. نتایج، همانطور که در جدول 7 نشان داده شده اند، حاکی از این هستند که امتیازات اهمیت در طیف SAT (0.16), ALT (−0.18), COMMIT (0.33) تا INV (0.68) هستند. بر حسب امتیازات عملکرد، یک الگوی متفاوت با امتیازات در طیف ALT (46.8)، INV (55.9),  COMMIT (64.1)  و  SAT (76.8)پدید آمد. این نتایج، با فرض اینکه رضایت، یک لازمه اولیه ارزیابی برند مثبت بعدی باشد، منطقی است (یعنی تعهد) و به این ترتیب، احتمالا بالاترین امتیازات عملکرد را نشان میدهد. به بیان دیگر، در حالیکه مشتریان ممکن است از برند راضی باشند (یعنی امتیازات عملکرد بالا)، این امر، بدین معنی نیست که تمامی این مصرف کنندگان هم نسبت به برند، متعهد هستند (یعنی انتظار میرود امتیازات عملکرد، پایین تر باشند). به علاوه، نتایج، اتصال مداوم از رضایت به تعهد به وفاداری به برند را تایید میکند.

بر اساس مدل اندازه گیری، مدل ساختاری، میانجیگری و ارزیابی اهمیت – عملکرد، اهداف مطالعه 2، تامین میشوند. به طور خاص، ویژگی های روان سنجی مقیاس وفاداری به برند 20 فقره ای، از طریق همترازی نتایج با مطالعه 1، بیشتر تایید میگردد.  به علاوه، عملکرد وابسته به قانون وفاداری به برند، در چارچوب مفهومی که از آن مشتق شده است، به لحاظ تجربی، از طریق تحلیلهای متعدد اثبات میشود.

 

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی